ساکت بعد از ورود باند معروف به «اصفهانیهای فوتبال» به فدراسیون وارد این نهاد شد و در مدت چند سال حضور در فدراسیون تمام مشاغل ممکن را تجربه کرد و فقط مانده بود با پیراهن تیم ملی در جام جهانی بازی کند!
مدتهاست در بدنه دولتهای فعلی و سابق با پدیدهای به نام «قانون بقای مدیران» مواجه بودیم و هستیم. در واقع مدیران در ایران از بین نمیروند فقط از پستی به پست دیگر و از میزی به میز دیگر جابهجا میشوند. این وضعیت زمانی دردناک میشود که بعضا با مدیرانی مواجه میشویم که کارنامه درستی ندارند یا شکایت و انتقادات از آنها به اوج رسیده است.
در چنین شرایطی نهاد بالادستی به خاطر فشار افکار عمومی آن مدیر را از جای فعلی به ظاهر اخراج میکند، اما بعد از چند روز میفهمیم که آن شخص در جای دیگری پستی دیگر به دست آورده است. مثلا به یاد بیاورید داستان برکناری استاندار گلستان را که چندی بعد در شهرداری تهران پست گرفت. این وضعیت دقیقا در فوتبال هم به چشم میخورد.
دیروز در خبرها آمد که محمدرضا ساکت، ابوالمشاغل فدراسیون فوتبال، بعد از جدایی از مهدی تاج و دوستان اصفهانیاش پستی جدید به دست گرفته و از این پس مدیرعامل باشگاه سپاهان است.
ساکت در فاصله سالهای ۸۱ تا ۹۰ مدیرعامل باشگاه سپاهان بود و عناوین زیادی با این تیم از جمله قهرمانی در لیگ و رسیدن به فینال جام باشگاههای آسیا و حضور در جام جهانی باشگاهها را تجربه کرد. ساکت بعد از ورود باند معروف به «اصفهانیهای فوتبال» به فدراسیون وارد این نهاد شد و در مدت چند سال حضور در فدراسیون تمام مشاغل ممکن را تجربه کرد و فقط مانده بود با پیراهن تیم ملی در جام جهانی بازی کند! ساکت عناوین دبیرکلی فدراسیون، رییس سازمان تیمهای ملی، عضو کمیته فنی و توسعه، عضو کمیته فنی و توسعه فوتسال و فوتبال ساحلی و عضو سازمان اقتصادی و بازاریابی فدراسیون فوتبال را هم در کارنامهاش دارد. او حتی در برههای سرپرست تیم ملی هم بود! ساکت ۱۵ آذر ۹۷ به خاطر قانون منع به کارگیری بازنشستهها از سمت دبیرکلی فدراسیون استعفا داد، اما همچنان با قدرت در سایر حوزهها به کارش ادامه داد.
در کنار تمام انتقاداتی که به چند شغله بودن ساکت، به او و مهدی تاج وارد است اصلیترین انتقادات حوالی او برمیگردد به پرونده مارک ویلموتس و قرارداد او با تیم ملی ایران که درنهایت به محکومیت فوتبال کشورمان منجر شده است. اگر تصاویر حضور ویلموتس در ایران را با هم مرور کنیم بیشتر از هر کسی در کنار مربی تازهوارد چهره ساکت را میبینیم. همان کسی که در فرودگاه امام میکروفن خبرنگاران را از مقابل ویلموتس کنار زد و اجازه نداد مربی بلژیکی با رسانههای داخلی گفتگو کند. به قول رسانهها یکی از جعبه سیاههای پرونده قرارداد ویلموتس بدون شک محمدرضا ساکت است. کسی که اگر بیشتر از مهدی تاج نداند قطعا اطلاعات کمتری هم ندارد. مگر میشود یک نفر این همه سمت در فدراسیون فوتبال داشته باشد و در جریان بزرگترین باگ تاریخی سازمانش نبوده باشد؟ با این حال همانطور که میبینیم در چند روز گذشته که پرونده ویلموتس داغ شده در نهادهای قضایی و بازرسی و مجلس نامی از محمدرضا ساکت برده نمیشود. خود ساکت هم که دیده تمام دوستان و همکاران نزدیکش یکی پس از دیگری مورد بازخواست قرار میگیرند بر سکوتش افزوده و چنین وانمود میکند که اصلا ارتباطی با این افراد و اتفاقات فدراسیون فوتبال نداشته است.
در این بین نه تنها ساکت مورد بازخواست قرار نگرفته بلکه همانطور که میبینیم سمتی دیگر در فوتبال به دست آورده و قرار است مدیرعامل یکی از بزرگترین تیمهای کشور شود. در مورد خصوصی یا دولتی بودن شرکت فولاد مبارکه سپاهان بحث زیاد است ولی حتی اگر با فرض خصوصی بودن این شرکت و به تبع آن تیم سپاهان پیش برویم و برای آنها حق قائل باشیم که فرد مدنظر خودشان را به سمت مدیرعاملی منصوب کنند، باز هم باید بپرسیم چطور چنین چیزی اتفاق میافتد؟ آیا قرار است دوباره شاهد مواجهه جدیدی با قانون بقای مدیران باشیم؟ آیا نهادهای ذیربط بابت حضور ۱۰ ساله و پررنگ آقای ساکت در سمتهای قبلی از ایشان بازخواست کردهاند که او توانسته دوباره به فوتبال بازگردد؟ و از آن بدتر آیا ممکن است شاهد این باشیم که همه مقصران پرونده ویلموتس و ورشکستگی فوتبال ایران چند روز تحت فشار قرار گرفتهاند، اما بعد از مدتی که سر و صداها خوابید در جای دیگر با پستی دیگر ببینیمشان؟ در سالهای گذشته که نمونه این اتفاق را زیاد دیدهایم!
پاسخ ها