نويسندگان سفرنامهها ومتون تاریخی هر یک به جهت اهميت و ارزشی که کوه دماوند برای مردم و سرزمین ایران دارد در طول تاریخ بارها به وصف آن پرداخته اند.
پارس لاین در کتاب "مختصر البلدان"، نوشته ابوبکر احمدبن محمدبن اسحاق همدانی ابنفقیه (قرن سوم هجری) درباره دماوند آمده است: «مازیار گروهی از مردم دیلم و طبرستان را بدین کوه فرستاد تا سرگذشت ضحاک را معلوم کنند. آنان چنین گفتند که مدت دو شبانه روز و برخی از روز سوم از آن بالا رفته اند. قله آن را آن که از دور، چون گنبدی مخروطی شکل به چشم آید، دارای مساحتی دیده اند به اندازه سی جریب و بالای آن پر از ریگ، بدان گونه که در پا در آن فرو میرفته است و بر آن جنبندهای ندیده اند. چه از بسیاری سرما و بادهای سخت توفنده برندد و جانوری بدان فراز نرسد. نیز بر آن قله سی دهنده بدیده اند که از درون آنها دود گوگردی بیرون زند و بر دهانه آنها گوگردی زرد، چون زر بوده است. چند انبان از آن برای ما آورده اند. این دسته میگفتند کوه های اطراف را، چون تودههای خاک دیده اند و دریا نیز به اندازه نهری کوچک با آن که در میان کوه و دریا بیش از بیست فرسنگ است.»
ناصر خسرو نیز در کتاب خود درباره دماوند نوشته است:«میان ری و آمل کوه دماوند است مانند گنبدی و آن را لواسان گویند و بر سر آن چاهی است که نوشادر از آنجا حاصل میشود و گویند که کبریت نیز، مردم پوست گاو ببرند پر نوشادر ( کلرور آمونیوم) کنند و از سر کوه بغلطانند که به راه نتوان فرود آمدند».
ویلیامز جکسون متخصص آمریکایی زبانهای هند و اروپایی که مدتی را در ایران به سر برده، در سفر نامه خود درباره این کوه نوشته است:«هنگامی که به سوی تهران اسب میتاختیم، خورشید سایههای طولانی از کوه دماوند بلندترین قله سلسله جبال البرز که در اوستا هرابرزئیتی نامیده میشود. بر جهان میافکند. دماوند با قله پوشیده از برف و چهره اخم کرده اش قریب ۶۰۰۰ متر از زمین سر برافراشته و جلوی آسمان را سد کرده است. از چهره عبوس و اخم کرده آن نباید تعجب کرد، زیرا بنا بر افسلنه ها، وظیفه سنگینی بر عهده دارد و باید در زیر آن قامت جسیم و گردن خود، قرنها ضحاک با اژدیهاک آن هیولای غول پیکر را بر هم بفشارد تا مبادا از زنجیر اسارت بگریزد و دنیا را از ظلم وستم بپاکند. تنها در هزاره پانزدهم است که کوه از دین وظیفه سنگین آزاد میشود، زیرا در آن زمان پهلوانان بزرگ گرشاسپ (کرشاسپ) از خوب برانگیخته خواهد شد و ضحاک را خواهد کشت و دوران جدیدی آغاز خواهد گشت. اما دیری نگذشت که وارد دروازه پایتخت شدیم و افکار من از اسطورههای قدیم و ویرانهای باستانی به موضوعهای جدید و امروزی بار آمد.»
سر پرستی سایکس شرقشناس، نماینده نظامی انگلستان و مأمور تأسیس کنسولگری انگلیس در کرمان و سیستان نیز درباره دماوند آورده است:«در جنوب به بحر خزر قله عظیم آتشفشانی دماوند صورت گرفته که ارتفاع آن زیاده است ۱۹۰۰۰ پاست و ارفع جبال قطعه آسیا است که در مغرب هیمالیا واقع میباشد. مشخص است که تخیلات شاعرانه راجع به قله دماوند در ذهن همه کس تاثیر دارد، مخصوصا در ذهن کسانیکه مثل من در وسط زمستان شکوه و جلوه آفتاب را هنگام غروب در مقابل آن کوه دیده و تماشا کرده باشد. چه بعد از آنکه آخرین تابش آفتاب از روی رشته اصلی البرز محو شد و رنگ سفید تیره رنگ کوه ظاهر گردید، شخص بدنه مخروطی دماوند را میبیند که روشنایی قرمز رنگی سراپای آن را گرفته و تدریجا روشنایی بالا میرود تا عاقبت منحصر به راس مخروط میگردد. آنگاه ناگهان غروب میکند و مرگ فضا را میگیرد و من هیچ منظرهای را به این زیبایی و تاثیر ندیده ام و هر وقت از ایران دور میشوم، این یکی از تذکراتی ست که بسیار دوست دارم.»
*تصاویر از آرشیو سازمان اسناد ملی
*بازنشر این گزارش بدون ذکر دقیق منبع مجاز نمیباشد.
پاسخ ها