عدالتخواهی و رفع نابرابریها و مبارزه با تبعیضها، یکی از عناصر جداییناپذیر آرای طالقانی است که تا آخرین لحظه عمرش نیز همراهش بود. او در کنار مبارزه با استعمار، ازخودگذشتگی برای میهن و تأکید بر آزادی، عمیقا معتقد بود باید جامعه از بند تبعیضها رها شود.
«امروز که طاغوتها و طاغوتیان سرنگون شدهاند و رهبری، رهبری الهی است، امامت است، عدل است، قسط است، باید ما و همه برادران در شهرها و قصبات و اطراف کشور همانطوری که امام خواستهاند، این صف را تشکیل بدهند، یعنی این صفی که اکنون در یک گوشه تهران با نبود وسایل یا پیشبینینکردن جا و محل و شرایط تشکیل شده، با همه کشور شیعه و کشور اسلامی و با همه برادران شیعه و سنی ما باید ارتباط خود را محکم کند و در همهجا کسانی که چنین شرایطی دارند، اقامه کنند.
شرق در ادامه نوشت: این صفی است که نهتنها در داخل مرزهای ما باید به هم پیوسته شود، بلکه این حلقه که شل شده یا قطع شده با کشورهای اسلامی، باید پیوسته و همبسته شود. این چه قدرتی است، چه عظمتی است؟ آیا هیچ قدرتی در دنیا میتواند چنین صفی تشکیل بدهد؟»؛ این بخشی از سخنان آیتالله طالقانی در نخستین نماز جمعه تهران است که با صدای رسا پس از پیروزی انقلاب اسلامی هدف را عدل و قسط معرفی میکند.
سیدمحمود طالقانی علاوه بر آنکه یک انقلابی تمامعیار است که از سالها پیش از انقلاب اسلامی فعالیتهای خود را آغاز کرده بود، یک متفکر مهم انقلاب اسلامی نیز شناخته میشود؛ بهنحویکه شاید بیش از بسیاری، او بر گسترش عدالت اجتماعی تأکید میکرد و نکته حائزاهمیت گفتمان عدالتخواهی او، نادیدهنگرفتن آزادی در کنار عدالت است.
پیش از انقلاب، به دلیل گسترش اندیشههای چپگرایانه، گفتمان رایج عدالتخواهی بود که برخی از گروههای چپ مبارز، خاستگاه چنین اندیشهای را نه فطرت انسانی و حتی وطن خویش بلکه در اتحاد جماهیر شوروی جستوجو میکردند؛ اما وجه متمایز طالقانی آن بود که عدالت را در پیوند با تعلقش به مهین و همراه با باور عمیق قلبی به آزادی جستوجو میکرد؛ «این خطرناکترین تحمیلات است؛ یعنی آنچه از خدا نیست، از جانب حق نیست، آنها را به اسم خدا به دستوپای مردم ببندند و مردم را از حکومت حیاتی بازدارند، حق اعتراض به کسی ندهند، حق انتقاد ندهند، حق فعالیت آزاد به مردم و مسلمانها و مردم آزاده دنیا ندهند.
این همان اصراست، این همان اغلال است. این اغلالی است که پیامبر مبعوث شد و بشر دچارشده به این همه غلها را نجات داد تا ما دنبال این پیامبر، هم خودمان را نجات بدهیم، هم دیگران را نجات بدهیم.
دعوت اسلام، دعوت به رحمت و آزادی است... هنوز مردم مستضعف ما چه در داخل و مرکز و اطراف و انحای کشور باور نمیکنند که رسالت اسلام و انقلاب ما برای آزادی است؛ چون عمل کمتر دیدهاند» (بخشهایی از سخنان آیتالله طالقانی در آخرین نماز جمعه عمرش، ۱۶ شهریور ۱۳۵۸) و شاید چنین باورهایی بود که او را بهعنوان یکی از دوستداران مصدق و یکی از بنیانگذاران نهضت آزادی به جامعه شناساند و در کنار ایمان به چنین مفاهیمی، او بارها گفته بود انقلابی است که از همه مردم شروع شده و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد که در این انقلاب سهم بیشتری را برای خود قائل باشد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش دربیاورد» (روزنامه اطلاعات، ۱۷بهمن ۱۳۵۷)؛ بنابراین اندیشه طالقانی در بستر انقلاب اسلامی را شاید بتوان بر سه محور عدالتطلبی، آزادیخواهی و میهندوستی تحلیل کرد که البته هر سه محور یادشده در نگاه او در قالب باورهای توحیدی و اسلامی تحلیل میشد که در این مجال گریزی به وجه عدالتطلبی او میزنیم.
طالقانی عدالت را نهفقط در حوزه اقتصادی، بلکه در مسائل مملکتی و حتی ورود به تصمیمگیریها میدانست؛ به این معنا که هرکس باید به حقوق خودش برسد و نسبت به حقوقش تجاوز و تعدی صورت نگیرد. او باور داشت که حق سیاسی و اظهارنظر در موضوعات مختلف، حقی است که همه فارغ از جنسیت، دین و نژاد باید به صورت عادلانه از آن بهرهمند باشند و حتی کسانی که مذهب و انبیا را هم نمیشناسند، مستثنا از این قاعده نیستند؛ بنابراین عدالت در نگاه طالقانی، داراشدن افراد از حقوق انسانی خود به نحو عادلانه است (برگرفته از گفتوگوی مهندس عزتالله سحابی با روزنامه سرمایه، ۱۹ شهریور۱۳۸۶).
او در حوزه اقتصادی، مالکیت شخصی را بههیچوجه نفی نمیکرد، بلکه آن را امری فطری میدانست؛ اما مالکیت بر ابزار تولید را در واقع منشأ همه انحرافات، تعدیات و ستمها میدانست؛ بنابراین به نوعی نظر به عمومیشدن مالکیت در ابزار تولید داشت (برگرفته از کتاب مالکیت و اسلام، سیدمحمود طالقانی).
طبیعی است که با مطالعه آرای طالقانی میتوان دریافت که نگاه اقتصادی او گرچه در تضاد با مالکیت شخصی نیست، دیدگاهی چپ نسبت به مسائل اقتصادی است و او که همواره به تندی علیه مارکسیستها تاخته است، از منظر اقتصادی بهنوعی نزدیک به چپهای اسلامی است و شاید به همین دلیل بود که در بسیاری از سخنرانیهای خود از دردمندان میگفت و هیچگاه از مستضعفان غافل نبود.
عدالتخواهی و رفع نابرابریها و مبارزه با تبعیضها، یکی از عناصر جداییناپذیر آرای طالقانی است که تا آخرین لحظه عمرش نیز همراهش بود. او در کنار مبارزه با استعمار، ازخودگذشتگی برای میهن و تأکید بر آزادی، عمیقا معتقد بود باید جامعه از بند تبعیضها رها شود.
پاسخ ها