Mohammad javad oliaei

Mohammad javad oliaei

توسط ۳ نفر دنبال می شود
 ۳ نفر را دنبال می کند

« سینوهه» شبی را به مستی کنار نیل به خواب می‌رود و صبح روز بعد، یکی از برده‌های مصر که گوش‌ها و بینی

« سینوهه» شبی را به مستی کنار نیل به خواب می‌رود و صبح روز بعد، یکی از برده‌های مصر که گوش‌ها و بینی‌اش به نشانهٔ بردگی بریده شده بودند را بالای سر خودش می‌بیند، در ابتدا می‌ترسد، امّا وقتی به بی‌آزار بودن آن برده پی می‌برد، با او هم کلام می‌شود.

 

برده از سینوهه خواهش می‌کند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه با سواد بود، جملاتی که خدایان روی قبر آن شخص ظالم نوشته‌ بودند را برای او بخواند.

 

سینوهه از برده سئوال می‌کند چرا می‌خواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟

 

 برده می‌گوید:

سال‌ها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم، همسر زیبا و دختر جوانی داشتم، مزرعهٔ پر برکت امّا کوچک من در کنار زمین‌های بیکران یکی از اشراف بود.

 

روزی صاحب اين قبر با پرداخت رشوه به مأموران فرعون زمین‌های مرا به نام خودش ثبت کرد و مقابل چشمان من به همسر و دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوش‌ها و بینی مرا برید، مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد و سال‌های سال از دختر و همسرم بهره‌برداری کرد و آن‌ها را به عنوان خدمتکار فروخت و الآن از سرنوشت آن‌ها اطلاعی ندارم، اکنون که از کار معدن رها شده‌ام، شنیده‌ام آن شخص مرده است و برای همین آمده‌ام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشته‌اند؟!

 

سینوهه با برده به شهر مردگان (قبرستان) می‌رود و قبرنوشتهٔ آن مرد را این‌گونه می‌خواند:

 

«او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگی‌اش به مستمندان کمک می‌کرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت. او زمین‌های خود را به فقرا می‌بخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود می‌نمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران می‌کرد. او اکنون نزد خدای بزرگ مصر (آمون) به سعادت ابدی رسیده است...»

 

در این هنگام، برده شروع به گریه می‌کند و می‌گوید: 

 

«آیا او آن‌قدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمی‌دانستم؟ درود خدایان بر او باد.... ای خدای بزرگ، ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این بزرگ‌مرد داشتم ببخش...»

 

سینوهه با تعجب از برده می‌پرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که او بر تو روا شده، باز هم فکر می‌کنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟!

 

برده این جملهٔ تاریخی را می‌گوید که: 

 

«وقتی خدایان بر قبر او این‌گونه نوشته‌اند، من حقیر چگونه می‌توانم خلاف این را بگویم؟»

 

سینوهه بعدها در یادداشت‌هایش وقتی به این داستان اشاره می‌کند، می‌نویسد:

 

«آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر هرگز از بین نمی‌رود و در هر دوره می‌توان از نادانی و خرافه‌پرستی مردم استفاده کرد. هزارها سال است که کاهنین مصری به استناد نوشته‌های کتاب اموات که خودشان آن را نوشته‌اند (ولی می‌گویند از طرف خدایان نازل شده) مردم را بردهٔ خود کرده‌اند و تمام مزایای مصر از آن‌هاست و...»

 

(میکا والتاری- سینوهه پزشک فرعون- ترجمه ذبیح‌الله منصوری- جلد اول- گزیدهٔ صفحات ۱۳۰ تا ۱۳۳)

👇

🆔 @Dr_Shariaaty

https://t.me/Dr_Shariaaty/1519

Mohammad javad oliaei
Mohammad javad oliaei

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋