ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امیـــد ز هر کس که بریـدیم، بریـدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریــدیم، پریــدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیـدیم، رمیـدیم
کوی تو که باغ ارم و روضهٔ خلد است
انگار که دیـدیـم ندیـدیـم، ندیـدیـم
صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میـوهٔ یک بـاغ نچیـدیم، نچیـدیم
سر تا به قدم تیغ دعـائیـم و تو غـافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
«وحشی» سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیـــدیم، شنیـــدیم
✅ (کمالالدّین یا شمسالدّین محمّد «وحشی بافقی» شاعر نامدار صدهٔ دهم)
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
https://t.me/Dr_Shariaaty/1305
پاسخ ها