هیچکس نمیفهمد که چه میکشم؟ قدرت درک و وسعت احساس و صداقت روح در هیچکس تا آنجا نیست که بتوان پیشش نالید.
[...] در این کویر هیچکس با من نیست. نه حتّی پدرم که در یقینِ مذهبی خویش آرام و بیحیرت غنوده است؛ نه حتّی همسرم که مرا با ملاکهائی میسنجد که گرچه برایم نیشتری است بر استخوان، امّا گاه در دل آرزو میکردهام که کاشکی در چنان دنیاهائی میتوانستم بود!
کاش در این دنیایِ خالی و در این زندگیِ خلوت که هیچکدامشان برایم هیچ ندارند، چیزی میبود که مرا برای ماندن بهانهای میبود، هر چند بد، هر چند زشت!
من اکنون به «حماقت» نیز محتاجم و از آن نیز محروم!
در زیر این آسمان میبینم عینالقضاة در سمت راستم و ابوالعلاء در سمت چپم ایستادهاند و ما سه تن بیآنکه باهم باشیم، باهم تنهائیم و زمان ما سه همزبان را نیز، هر یک در حصار قرنی جدا زندانی کرده است!
(دکتر علی شریعتی- مجموعه آثار ۳۳- گفتگوهای تنهائی- بخش یک- صفحه ۲۹۶)
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
https://t.me/Dr_Shariaaty/1204
پاسخ ها