هر سال، همه در شهادت امام جواد میگریند، امّا هیچگاه، یکی نپرسیده است که چرا امام جواد را شهید کردهاند؟
برای تحقق چنین نقش متضادی که هم روحانیت صفوی، همیشه از امام سخن بگویند و هم مردم در حکومت صفوی، از امام حرفی نشوند؛ باید امام را بپرستند امّا نشناسند!
بزرگترین هنر «روحانیتصفوی»، این است که در رابطهٔ مردم با امام، «محبت» را جانشین «معرفت» کنند.
بیشک محبت، حالت طبیعی و مقدّس و انسانیئی است که هرکس امام را بشناسد، او را دوست نیز خواهد داشت؛
[...] امّا «محبت» -در تشیع صفوی- به جای «معرفت» مینشیند، محبتی است پیش از معرفت، نه بعد از آن.
و چون عشق به یک «امام مجهول» -هرچند این امام، علی باشد- هیچ اثری و سودی و یا زیانی در بر ندارد؛ نظام صفوی و دستگاه تبلیغاتیاش، میکوشد تا با تلقین و وعظ و پند و اندرز و شعر و نثر و تکرار و مدح و منقبت و تجلیل و تقدیس، محبت امام را در دلها برافروزد، امّا معرفت امام را از مغزها خاموش کند.
در تشیع علوی اصل این است که: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»
(هرکه بمیرد و پیشوای عصر خویش را نشناسد، مردهای جاهلی مرده است)!
امّا در تشیع صفوی، بدینگونه، عملاً تحریف شده است:
مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَحُب إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة!!!
(دکتر علی شریعتی- مجموعه آثار ۹- تشیع علوی و تشیع صفوی- گزیدهٔ صفحات ۱۳۳ و ۱۳۴)
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
پاسخ ها