✅ «آخرین زمستان قرن»
این آخرین زمستان قرن است.
دیگر نه بهار و تابستانی و نه هیچ پائیز و زمستانی با پسوند ۱۳۰۰ تکرار نخواهد شد؛
این پایان یک داستان طولانی است...
...صد سال دیگر در آخرین زمستان ۱۴۹۹، دیگر هیچکدام از ما نخواهیم بود، همه رفتهایم؛
رفتهایم...
و آنچنان در غبار روزگار، گرد فراموشی گرفته که انگار هیچوقت هم نبودهایم!
انگار نه انگار...
باورش سخت است امّا...
امّا چه سهل و ساده حقیقت دارد؛
آری من و تو ...
من و تو هم در غبار ایّام همچون خفتگان گورهای خاموش امروز، آرام و بینشان، در سکوت و سکون خواهیم خفت؛
غریب و بیکس...
گمنام و ساکت...
درست مثل همینهائی که بیاهمیّت و بیتوجّه بر مزارشان پای گذارده و ره میسپاریم؛
و گاهی هم آنچنان بیخبر، بر فراز گوری منزل گزیده و مأوائی داریم؛ با چه بادی و غروری که بیا و ببین:
من آنم که رستم بود پهلوان!
آری...
ما نیز آنچنان از یادها خواهیم رفت که نگو و نپرس...
نه، باور نداری؟
تو اصلأ بگو و بپرس!
آنقدر بگو و بپرس تا یقیین کنی که از من و تو هم اثری نخواهد ماند،
نه نامی و نه نشانی،
چه رسد به روحش شاد یا خدای نکرده لعنی و نفرینی!!!
به همین سادگی و خاموشی،
تو هم از یادها رفته و فراموشی...
راستی چه زود دیر میشود!
و چه خوش گفت شهریار سخن که:
«میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی میکند»!!!
پس بیائید...
بیائید، تا فرصت باقیست خوب باشیم و خوبی کنیم، بیبهانه و چشمداشت، شاید، شاید...
(با الهام از پیام یک دوست و اندکی تکمیل و تلخیص، نام محفوظ: م.ج-الف)
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
https://t.me/Dr_Shariaaty/939
پاسخ ها