Mohammad javad oliaei

Mohammad javad oliaei

توسط ۳ نفر دنبال می شود
 ۳ نفر را دنبال می کند

...من یک حالت روحی خاصی پیدا کرده‌ام که اگر چه از لحاظ روش تعلیم و تربیت، روش معلمی، نویسندگی، سخنرا

...من یک حالت روحی خاصی پیدا کرده‌ام که اگر چه از لحاظ روش تعلیم و تربیت، روش معلمی، نویسندگی، سخنران و ... بودن، صحیح نیست، اما وضع روحی من این طوری است، این طوری شده و شما به عنوان یک بیماری -به هر حال اگر باشد- تلقی اش کنید.

 

بعد از مرگ جلال آل‌احمد، در سه سال پیش، من این حالت روحی خاص را پیدا کردم که هنوز روحم از عزای او بیرون نیامده؛ کسی که به سراغ ما آمد اما زود رفت، [...]جرأت کرد و به سراغ ما آمد؛ جرأت کرد و این جرأتش برای ما ارزش دارد.

از اینکه به کهنه گرائی، به اُمُل بودن و به قدیمی بودن متهمش کنند، نترسید.

 

بسیاری هستند که اندیشه‌شان، قضاوتشان و شعورشان، اسیر حیثیت اجتماعی‌شان است، [...] می‌توانند حقیقت را بفهمند، اما جرأت قضاوت، جرأت صراحت، جرأت اعلامش را ندارند؛ برای آنکه به حیثیتشان برمی‌خورد [...]برای اینکه سرمایه‌اش این است، حیثیتش این است: شخصیت! شخصیت!

👇

🆔 @Dr_Shariaaty

 

[...] یکی از آقایان نصیحت می‌کرد و می‌گفت که:

«در رفتار، آدم باید جلو بچه‌ها با وقار باشد، این‌ها ظرفیت ندارند، آدم باید شخصیت خود را حفظ کند، اگر یک کمی غفلت بکنی، یک مرتبه شخصیتت از دست می‌رود، شخصیت این طوری است»!

 

گفتم اگر شخصیت این قدر شُل باشد که با یک غفلت کوچک باطل می‌شود -مثل وضو- با غفلت بزرگ باطلش کن برود!

 

او جرأت کرد، جرأت کرد و برخلاف همه ارزشهائی که در گروه خودش ساخته و پرداخته شده بود، گستاخی کرد و به سراغ ما آمد.

 

 [...] یکروز در مشهد که با او همسفر بودیم و دور صحن با هم راه می‌رفتیم، او پالتویش را روی دوشش انداخته بود؛ بعد یکی از دهاتی‌هائی که از زوّار مشهد بودند آمد و گفت که:

بابا فروشی است؟

او گفت: «نه عمو جان، نه عمو جان».

 

بعد که رد شدیم، خوشحال شد و گفت: 

چقدر برای من موفقیت بزرگی بود؛ گفتم: چی؟

گفت: اینکه این دهاتی، زوّار مشهد، مرا با تیپ خودش اشتباه کرد، عوضی گرفت و این برای من یک موفقیت بزرگی بود که لااقل آنقدر به او نزدیک شده‌ام و به این تیپ نزدیک شده‌ام که در چشم اول مرا جزء خودشان حساب می‌کنند [...] یعنی شبیه شده‌ام که اشتباه می‌کنند، خود این برای من موفقیت بزرگی است.

👇

🆔 @Dr_Shariaaty

 

[...] اما دیر نپائید؛ در این آخرین فصل زندگیش که بزرگترین فصل زندگیش بود و تولد جدید راستینش بود، دو سه سال بیشتر عمر نکرد و اگر می‌ماند برای ما چقدر بزرگ می‌شد و چقدر به اینجور آدم‌ها ما احتیاج داریم و لااقل اگر چند نفر می‌بودند یا اگر خودش به اندازه‌ای می‌ماند که لااقل به تیپ ماها، به تیپ شماها می‌توانست بگوید که توی این دنیا چه خبر است، و می‌شود خیلی چیزها پیدا کرد.

 

[...]متأسفانه تا فریادش را بلند کرد، رفت. بعد از آن، تا من شنیدم (خبر مرگ او را) یک مرتبه مثل همان اشتباهی که او می‌گفت (فلان دهاتی زائر مشهدی مرا با خودش اشتباه گرفت)، من هم او را با خودم اشتباه گرفتم، درست احساس کردم خبر مرگ خود را شنیدم، و بعد از این حالت شتابزدگی در من پیدا شد. شتابزدگی به اینکه مرگ به هر شکلش ناگهان فرا می‌رسد!

 

[...] عقابها زود می‌میرند، این است که همیشه دیر است، همیشه دیر است و همیشه باید حساب کرد، که فرصت نیست و هرگز سخنی را که می‌شود امروز گفت، کاری را که می‌شود امروز کرد نباید به فردا گذاشت، زیرا همیشه دیر است.

 

[...] و این روایت که «برای دنیایت آنچنان کار کن که گوئی برای همیشه زنده خواهی ماند و برای آخرتت آنچنان که گوئی فردا می‌میری» چقدر عالی است و به نظر من به این معناست.

 

دنیـا و آخـرت یعنی چه؟

 

یعنی برای کارهای زندگی فردی، برای زندگی مادّی و شخصی‌ات، فکر کن که همیشه وقت هست، اما برای کار مردم، برای آنچه که در مسیر اصالت کار و اصالت مسئولیت انسانی‌ات هست - کار برای دیگران، برای جامعه‌ات، برای انسانیت - دست‌پاچه باش؛ همیشه فکر کن فردا دیگر نیستی!

 

بنابراین؛ امروز این است که من همیشه حرف آخر را اوّل می‌زنم، چون می‌ترسم اگر از اوّل شروع کنم به مقدمه چینی و امثال اینها، [شاید]به حرف آخر نرسم!

 

(دکترعلی شریعتی- چه باید کرد؟- گزیده صفحات ۱۶۴ تا ۱۶٨)

👇

🆔 @Dr_Shariaaty

https://t.me/Dr_Shariaaty/281

Mohammad javad oliaei
Mohammad javad oliaei

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋