از کتابی به نام «پشت پرده ریاکاری»
«قفل» برای این روی در قرار داده شده که آدم درستکار را درستکار نگه دارد.
یک درصد از مردم ریاکار و دزد هستند، اینها بهدنبال بازکردن قفلها و دستبرد به خانهها هستند و یک درصد از مردم نیز همیشه درستکار هستند و تحت هیچ شرایطی ریاکاری نمیکنند.
باقی ٩٨ درصد مردم تا زمانی درستکارند که همه چیز درست باشد. اکثرا اگر شرایط به نحوی رقم بخورد که آنها به حد کافی وسوسه شوند ممکن است دست به خطا بزنند.
قفلها برای جلوگیری از نفوذ دزدان نصب نمیشود، دزدها بلد هستند که چگونه قفلها را باز کنند، قفلها برای حفاظت از مردم نسبتاً درستکار هستند تا وسوسه نشوند و درستکار باقی بمانند.
در واقع تمام آدمها پتانسیل کجروی را دارند اما قیمت هر کسی با دیگری فرق دارد و آستانه وسوسه هر کسی با دیگر تفاوت دارد.
البته به نظر میرسد که دو کار را میتوان در مورد تربیت فرزندان انجام داد:
اول اینکه باید آستانه وسوسه را در آنها افزایش دهیم.
دوم اینکه آنها را از وسوسه شدن دور کنیم.
نویسنده در کتاب «پشت پرده ریاکاری» آزمایش جالبی انجام داده است.
او در یک رستوران به عدهای از مشتریان چند سؤال میدهد تا آنها در ازای گرفتن ۵ دلار به این سؤالات پاسخ دهند، اما هنگام دادن پول به جای ۵ دلار، ٩ دلار میدهد و به گونهای تظاهر میکند حواسش نیست و اشتباهاً ٩ دلار داده است.
برخی ازمشتریان صادقانه ۴ دلار اضافه را برمی گردانند اما عدهای هم به روی خود نیاورده و ٩ دلار را در جیب میگذارند و رستوران را ترک میکنند.
در آزمایش دیگری همین کار تکرار میشود با این تفاوت که نویسنده در هنگام گفتگو با مشتریان، تلفن همراهش زنگ میخورد و چند دقیقهای با تلفن صحبت میکند و در انتها از مشتری برای اینکه وسط گفتگو با آنها، به تلفن همراهش جواب داده عذرخواهی نمیکند و نوعی بی احترامی می کند.
در این آزمایش تعداد کسانی که ۴ دلار اضافه را برمیگردانند کمتر از آزمایش اول است.
وقتی مشتریان احساس میکنند نویسنده وقت آنها را بدون عذرخواهی گرفته، درصدد انتقام برآمده و پول بیشتری که اشتباهاً نویسنده به آنها داده را باز نمیگردانند.
این آزمایش حاوی نکته جالبی است که میتوان از آن برای توجیه اینکه چرا در بعضی مناطق جهان آمار بالایی از ریاکاری و دزدی وجود دارد، استفاده کرد.
مردم زمانی که حس میکنند به آنها از سوی جامعه ظلم میشود یا حق آنها در جایی خورده میشود، هرجا که دستشان برسد سعی خواهند کرد تا با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده را جبران کنند!
در واقع این سطح از دزدی و ریاکاری در همه جوامع به نوع تعامل حکومتها با مردم بازمیگردد.
رفتار دولتها بشدت روی شکلگیری اخلاق در جامعه تأثیرگذار بوده و بهسادگی میتواند مرزهای اخلاق را جابجا کند.
قانونگذار باید در وضع قوانین، قوه مجریه در اجرا و سیستم قضایی در قضاوت، منافع لایهها و طبقات اجتماعی مختلف را مورد نظر قرار دهد تا احساس مورد ظلم واقع شدن در میان هیچ کدام از اقشار جامعه احساس نشود، با این کار اخلاقمداری در جامعه پررنگ میشود؛ اما در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشد که مردم احساس ظلم کنند، مردم خود را محق به نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی خواهند دانست و ریاکاری در جامعه پررنگ شده و بعد از یک دوره زمانی از اخلاق تنها نامی باقی میماند...
منبع:
@omidd950
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
https://t.me/Dr_Shariaaty/154
پاسخ ها