«ای شاه ایران، به داد خودت برس. ما زیر چکمه آمریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند- بداند این معنا را- که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچون ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است.»
این تنها بخشی از صحبتهای امام خمینی (ره) در عاشورای ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه قم بود که در انتقاد به لایحهٔ انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید اتفاق افتاد و کینه عمیق شاه نسبت به او را دو چندان کرد.
امام خمینی(ره) به عنوان یک مرجع و رهبر، تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان اسلام را در موارد گوناگون به خوبی دریافته بود و سعی در از بین بردن آن داشت: آسیبهایی که ناشی از تبلیغات فرهنگی رژیم شاه بود و جدایی دین از سیاست، کوبیدن اسلام، ارائه مکتبهای پوشالی، انحرافی و فریبنده و دعوت مردم به آنها، ایجاد خودباختگی فرهنگی و ناامیدی از فرهنگ اسلامی، از بین بردن معنویّت جامعه، ایجاد سلطه فرهنگی و اشاعه برتری باورهای غربی، ایجاد و گسترش روشنفکری غرب زده، پاشیدن بذر نفاق بین مسلمین، ایجاد شکاف و تفرقه بین حوزه و دانشگاه، ترویج فساد اخلاقی و... را دربر می گرفت. سلطۀ عوامل استعمار و دولت های وابسته، ضربات جبران ناپذیری بر فرهنگ کشور وارد می ساخت که حضرت امام، آنها را در دو مقوله تلاش برای حذف اسلام و اسلام شناسان از سر راه منافع استعمار و ایجاد نظام آموزش استعماری دسته بندی کرد.
از همین رو نیز فردای آن روز یعنی در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، عوامل رژیم شاه به دستور اسدالله اعلم به خانهای کوچک و محقر رهبری بزرگ در قم یورش برده و حضرت امام را به جرم گفتن حرفهایی که پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او برداشته بودند، دستگیر و به زندانی در تهران منتقل کردند؛ اما قطعا فکرش را هم نمیکردند که مردم با خون خود در دفاع از امامشان قد علم کنند.
خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر با شعار اصلی «یا مرگ یا خمینی» که از تمام فضای قم به گوش میرسید به راه افتادند. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأموران پلیس پا به فرار گذاشتند، اما پس از تجهیز قوا به میدان آمدند. نیروهای کمکی نظامی از پادگانهای اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه (ع) بیرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت و پیر و جوان بود که روی زمین می افتادند.
همه چیز به یک جنگ تمام عیار شباهت داشت؛ هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیونهای نظامی، پیکرهای شهدا و مجروحان را به سرعت از خیابانها و کوچهها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ زده و غمگینانه داشت.
صبحگاه پانزده خرداد بود که خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرکهای اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانکها و ادوات زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضان به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، دو تن از جوانمردان جنوب شهر تهران، با گروه خود در حرکت بودند.
نزدیک ترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش در توضیح وخامت اوضاع مینویسد: «به اویسی (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز ، نظافتکار ، اسلحه دار و ... داری در لشکرداری مسلح کنی». سرانجام مأموران نظامی و پلیس شاه با تیراندازیهای گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.»
علم، نخست وزیر شاه در خاطراتش از این روز خطاب به شاه مینویسد: «اگر ما عقب نشینی کرده بودیم، ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت میکرد و رژیم ما با تسلیمِ ننگآوری سقوط میکرد. در آن موقع حتی این را به شما [شاه] عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه میتوانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبب آنچه واقع شده خود را نجات دهید» (گفتوگوهای من با شاه: خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم.)
روز ۱۵ خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد، اما علیرغم آن، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید.
پس از قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، مطبوعات خارجی به صورتهای مختلف و با تیترهایی درشت، از این روز نام بردند. برای مثال روزنامه "دی ولت" در شماره ۱۲۹ خود نوشت:" در تهران، صدها نفر کشته شده اند. دولت عَلَم، حکومت نظامی اعلام کرد. ارتش با تانک و مسلسل، بر ضد طرفداران رهبر مسلمانان، [امام] خمینی که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده اند، وارد عمل شد".
یا روزنامه "الاهرام" در ۱۶ خرداد نوشت: "دیروز تهران در آتش خشم شعله ور شد... این، شدیدترین تظاهرات ضد شاه بود و هنگامی آغاز شد که رهبر دینی، روح الله خمینی و یاوران او دستگیر شدند".
۱ ـ افزایش رشد سیاسی روحانیّت و حوزههای علمیّه و ورود آنها به عرصۀ سیاست کشور
۲ ـ الگو قرار گرفتن مذهب برای مبارزه و رویکرد بیشتر نیروهای مبارز به مذهب
۳ ـ رشد و آگاهی تودههای مردم و تکامل مبارزات آنان
۴ ـ افشای چهره منافقانه و ریاکارانه شاه و روشن شدن ماهیّت رژیم پهلوی برای مردم
۵ ـ بی اعتبار شدن شرق و غرب، به دلیل موضع گیریهای منفی آمریکا و شوروی در مقابل این قیام
۶ ـ تثبیت مرجعیّت و رهبری امام خمینی (ره) با تأیید مراجع و علما و حمایت و پشتیبانی مردم
۷ ـ روشن شدن ماهیت گروههای سیاسی وابسته و لیبرال و محو شدن جاذبه گروههای سیاسی غیر مذهبی
۸ ـ توسّل به شیوه مبارزه قهرآمیز، توسط برخی گروههای مبارز
۹ ـ احساس ضرورت ایجاد تشکّل برای ادامه مبارزه با رژیم
۱۰ ـ تبیین نظریه «ولایت فقیه»، به عنوان نظام حکومتی جایگزین رژِیم شاه، توسط امام خمینی (ره)
محمدمهدی عبدخدایی تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با اخبار ،گفت: پانزدهم خرداد در حقیقت سیلی محکمی بود که توسط جریان مذهبی به رژیم شاه زده شد، زیرا شاه این را نمیفهمید که جامعه ایران مذهبی است و در برابر مذهب حرکت کردن دشوار است؛اما میبینیم که در این روز علم در شهربانی نشسته و دستور قتل عام میدهد و فکر میکند سال ۱۳۱۴ است که در زمان رضا خان در مسجد گوهرشاد اینگونه قتل عام کرده بود و به خیال خودش دوران ۲۰ ساله رضا خان است؛ اما با پاسخ کوبنده ملت ایران مواجه شد.
پاسخ ها