این کتاب بیانگر زنده به گور شدن ۱۷۵ غوّاص شهید و اسیران عملیات کربلای چهار است که پیکرشان ۲۹ سال بعد از این عملیات کشف شد و خرداد سال ۱۳۹۴ در مراسم باشکوهی تشییع شدند.
محمدرضا یزدیان تنها ناظر و بازمانده زندهبهگور شدن غوّاصان و اسیران عملیات کربلای چهار است که پیشتر خاطراتش را گفته بود و جمعی باور نکرده بودند.
در بخشی از کتاب «صد و هفتاد و ششمین غواص» میخوانیم:
شب عملیات شد. تقریباً تمام ساختمانهای دژ خرمشهر مملو از جمعیت رزمندگان بود. این دژ در واقع شهرک آپارتمانی بتنآرمهای بود که به خاطر شرایط جنگی خالی از سکنه شده و به محل مناسب و امنی برای استقرار نیروهای رزمنده تبدیل شده بود. در محوطه مقابل دژ ازدحام زیادی به چشم میخورد و رفت و آمد خودروهای سنگین، تانکها، نفربرها، بولدوزرها و تجمع رزمندگان حال و هوای عجیبی به وجود آورده بود. هر کس مشغول کاری بود. گروهی در حال تنظیف اسلحههایشان بودند و تعدادی سر و وضع و پوتین و لباس و بند حمایلشان را مرتب میکردند. عدهای دیگر مهمات و ادوات جنگی را جابهجا میکردند و بعضی در گوشه و کنار نشسته و مشغول دعا و مناجات بودند. عدهای هم با دیدههای اشکبار یکدیگر را در آغوش گرفته بودند و حلالیت میطلبیدند که نکند این آخرین دیدار آنها باشد.
حال و هوای عملیات هیجان خاصی به رزمندگان بخشیده بود و بیشتر آنها چهرههایی شادمان و بشّاش داشتند. هاج و واج در گوشهای ایستاده بودم و با نظاره این همه شوق، به حال آنان غبطه میخوردم. ناگهان صدای انفجار مهیبی افکارم را به هم ریخت. رزمندگان به طرف پناهگاهها و سنگرها هجوم بردند و صدای ضد هواییها گوشها را پر کرد. هواپیماهای دشمن بمبها و راکتهای خود را پرتاب و فرار کردند. راکتی به یکی از ساختمانهای دژ اصابت کرد. آن ساختمان چهار طبقه به تلی از آتش و خاک و دود تبدیل شد. صدای شیون و فریاد از هر گوشهای شنیده میشد.
گفتنی است کتاب «صد و هفتاد و ششمین غواص» خاطرات آزاده ایرانی محمدرضا یزدیان توسط نشر ستاره ها راهی بازار کتاب شده است.
پاسخ ها