به گزارش گروه وبگردی اخبار ، همانگونه که در حوزه اندیشه، دوره رنسانس را دورهای متمایز دانسته اند، هنر نیز در این دوره دگرگونیهای زیادی را از سر گذراند. یکی از نمایندگان بارز این دوره لئوناردو داوینچی بود که نگرش هایش به پدیده هنر نه در روزگار خودش، بلکه پس از او موجب ایجاد پایه های هنر مدرن شد. او با تلاشی که در ادغام و یکپارچگی هنر و دانش انجام داد به تدریج از نقش و تاثیر الهام و مکاشفه در هنر کاست.
لئوناردو داوینچی، یکی از افرادی بود که نقش مهمی در به وجود آمدن عصر کلاسیک رنسانس داشت. او در ۱۵ آوریل ۱۴۵۲ میلادی در یکی از شهرهای ایتالیا چشم به جهان گشود. لئوناردو همواره هنر و علم را با هم درمیآمیخت و در سالهای نخستین زندگیاش به هنر و در نیمه دوم زندگی به علم توجه میکرد. مشهورترین نقاشیهای او در ۱۵۰۳ میلادی خلق شد. مهمتر از همه، او یک نقاش بود اما پروژههای معماری وی در مجسمهسازی نیز بی مثال است. لئوناردو داوینچی با خلاقیت فراوانی که داشت، طرح هایی از توپ بخار، ماشین های پرنده، هواپیما، ادوات زرهی، وسایل جنگی و… ارایه داد که به علت منحصر به فرد بودنش زبانزد خاص و عام قرار گرفت. البته داوینچی در زمینه هنر بسیار مشهور است؛ وی افزون بر مسایل گفته شده در امر نقاشی از استعدادی بی مانند بهره مند بود.
استعدادهای بینظیر طبیعی، شرایط کاری مطلوب و شهرتی که او را در برگرفته بود، یک زندگی آرامی را برای او فراهم نیاورد و در حقیقت سالهای پایانی عمر او از ناخرسندی و درماندگیاش حکایت میکرد؛ آثار ادبیاش ناتمام، ایدههایش نامتحقق و آثار هنریاش ناقص مانده بودند.
داوینچی هیچ تعریفی از هنر ارایه نداده است. او تنها هنر را منحصر به دوران کلاسیک یونان می دانست. لئوناردو علاقه خاصی به بازنمایی اسرارآمیز واقعیت های سه بعدی بر روی یک سطح هموار داشت. داوینچی تقسیم سنتی هنر به مکانیکی و آزاد را پذیرفت اما برخلاف سنت به دنبال آن بود که اثبات کند، نقاشی یک هنر آزاد است، نه مکانیکی، زیرا هنری خلاقانه است. لئوناردو در دگرگونی بزرگِ تاریخِ مفهوم هنر نقش داشت. او عقیده داشت، هنر خلاق میتواند و بایستی به واقعیت وفادار بماند. او می گفت: «هنرمند نباید طبیعت را اصلاح کند. ارزشمندترین نقاشی، نقاشیای است که با آنچه که باز مینمایاند بیشترین هماهنگی و سازگاری را داشته باشد.» او چنین نقاشیای را میستود زیرا هنری تقلیدی بود. داوینچی می گفت که نقاشی نوه طبیعت است، زیرا همه اشیای مرئی محصول طبیعت هستند و نقاشی نیز از این اشیا ناشی میشود.
لئوناردو در کنار طرح ها و ترسیمات خود، گاه روی همان صفحه و گاه برالگوی صورت زن یا مردی یا دورنمایی یادداشت هایی می نوشت که نشان می داد، ذهن اشباع ناپذیرش از قوانین و اعمال طبیعت در شگفت است. شاید علم لئوناردو از هنرش برآمده بود. نقاشی لئوناردو او را به تحصیل کالبدشناسی، قواعد تناسب و ژرف نمایی، ترکیب و انعکاس نور و شیمی رنگ ها و روغن ها کشاند. این مطالعات وی را به تحقیق عمیق تری درباره ساختمان و اعمال گیاهان و حیوانات سوق داد و در نهایت امر، وی را به طرف تصورات فلسفی درباره قانون جهان شمول و تغییر ناپذیر طبیعت رهنمون ساخت. طرح های علمی او گاهی، خود حاوی زیبایی بود یا به نقش دلپذیری منتهی می شد.
لئوناردو عادت داشت که روش علمی را بیشتر با مشاهده تشخیص دهد. او به خود چنین اندرز می دهد: «هنگام بحث درباره آب، به خاطر داشته باش که نخست به مشاهده پردازی و بعد به استدلال.» لئوناردو تجربه خود را با مطالعه که می تواند به جای تجربه عمل کند، تقویت می کرد. از نوشته های بزرگان و دانشمندان بهره می برد. وی در این باره چنین می نویسد: «در بحث از افکار، هرکس به عقیده صاحبنظران استناد کند، بیش از آنچه خرد خود را به کار برد، با حافظه خود عمل می کند.»
ریاضی را خالص ترین شکل تعقل می دانست و با علاقه ای وافر آن را می آموخت. در اشکال هندسی نوعی زیبایی می دید و چندتا از آنها را برای طرح آخرین شام در روی همان صفحه رسم کرد. یکی از اصول اساسی علم را بدین سان بیان کرد: «معلوم نیست موضوعی باشد که بتوان یکی از علوم ریاضی را یا علوم دیگری را که بر ریاضی استوارند، در آن به کار برد.» با مباهات به این بیان افلاطون اشاره می کند: «کسی که ریاضیدان نیست آثار مرا نخواند.»
لئوناردو مجذوب علم نجوم نیز بود. در نظر داشت که برای بزرگ دیدن ماه، دوربین مخصوصی بسازد اما هرگز آن را نساخت. نقش هایی از ایتالیا رسم کرد که به نظر خود او وضع آن سرزمین را در عصر قدیم زمین شناسی مجسم می ساخت. به گمان او، صحرای کبیر آفریقا زمانی از آب شور پوشیده بوده است. معتقد بود که کوه ها در نتیجه فرسایش دیگر قسمت های زمین به وسیله باران به وجود آمده اند.
لئوناردو با اشیاق بسیار، پیشرفت هایی را که در سده چهاردهم به وسیله ژان بوریدان و آلبرت ساکسی در فیزیک حاصل شده بود، تعقیب می کرد. چنین می نویسد: «مکانیک بهشت علوم ریاضی است، زیرا انسان به وسیله آن به میوه ریاضی دست می یابد.» نیرو را همچون «یک قدرت روحی می دانست. روحی به این جهت که حیات در آن نامرئی و بدون جسم است … به لمس در نمی آید، زیرا جسمی که او در آن به وجود می آید نه در وزن و نه در حجم افزون نمی شود.»
علاقه او به دید و نور از دلبستگی اش به صوت بیشتر بود. از اعجاز چشم درشگفت بود: «چه شخصی باور می کند که چنین فضای کوچکی بتواند تمام جهان را در خود جای دهد؟» لئوناردو انکسار نور خورشید را در قوس و قزح تجزیه کرد. طرحی برای تدوین یک رساله درباره آب تنظیم کرد و یادداشت های بی شمار درباره آن نوشت. حرکات آب فکر و چشم او را مسحور کرد، نهرهای آرام و غران، چشمه ها و آبشارها، حباب و کف روی آب، سیلاب و رگبار، خشم همزمان باد و آب را بررسی کرد. با تکرار گفته طالس، پس از ۱۱۰۰ سال، چنین نوشت: «بدون آب هیچ چیز نمی تواند در میان ما وجود داشته باشد.»
لئوناردو خیال ساختن بهشت را در سر نمی پروراند اما در مطالعات و کارهای خود چنان بلنداندیش بود که گویی چندین برابر یک انسان عادی خواهد زیست. با در دست داشتن کتاب تئوفراستوس درباره گیاهان، ذهن مستعد خود را به «تاریخ طبیعی» معطوف ساخت. نظام تشکیل برگ را در اطراف ساقه گیاهان بررسی و قوانین آن را تنظیم کرد. رساله مخصوصی که در این باره تهیه کرده بود، هنگام اشغال میلان توسط فرانسویان از میان رفت. با برابر نهادن و مقایسه کردن اعضای بدن انسان و حیوان، کالبدشناسی مقایسه ای عصر جدید را بنیاد نهاد. نظریه کهن جالینوس را به سویی نهاد و تحقیقات خود را عملا روی بدن حیوانات انجام داد.
او نخستین فردی بود که با شکل ها و یادداشت هایی از زَهدان، این عضو را به روش علمی شرح کرد و توضیحات دقیقی درباره سه غشای دور جنین داد. نخستین فردی بود که شکل حفره استخوان گونه را رسم کرد. این استخوان اکنون به غار هایمور موسوم است. موم به دریچه های قلب یک گاو مرده ریخت تا نقش دقیقی از دهلیزهای آن بردارد. او نخستین فردی بود که مشخصات بطن راست را تعیین کرد. به شبکه رگ ها بسیار دلبستگی یافت اما به ساختمان و عمل آن درست پی نبرد.
در خصوص قلب چنین نوشت: «قلب بسیار نیرومندتر از سایر عضلات است. … خونی که هنگام بازشدن قلب باز می گردد، عین آن خونی که دریچه ها را می بندد نیست.» زندگی انسان را از زمان تولد تا هنگام مرگ تحلیل کرد و آنگاه مقدمات تحقیق درباره زندگی عقلی را فراهم ساخت. در این باره چنین می نویسد: «آه، کاش یزدان مرا قادر می ساخت روانشناسی عادات انسان را نیز مانند جسم او تشریح کنم!»
آلکساندر فون هومبولت داوینچی را «بزرگترین فیزیکدان قرن پانزدهم» می دانست و ویلیام هانتر او را همتراز «بزرگترین کالبدشناسان عصر خود» می شمارد.
لئوناردو از مطالعات خود در رشته های متعدد گاه به طرف فلسفه نیز گام برمی داشت. در شأن فلسفه چنین می گوید: «ای ضرورت شگفت انگیز! تو با دلیل متعالی خود تمام معلول ها را وامی داری که نتیجه مستقیم علل خود باشند و بنابر یک قانون متعالی و اجتناب ناپذیر، هرعمل طبیعی، از طریق کوتاه ترین فرایند ممکن، از تو اطاعت می کند.» این بیان نشانه ای از طنین غرورآسای علم سده نوزدهم دارد و نشان می دهد که لئوناردو به الهیات نیز می پرداخته است.
رسالهای درباره نقاشی که منبع اصلی آگاهی ما درباره دیدگاههای زیباشناختی اوست، نوشته خود او نبوده، بلکه به وسیله شاگردانش گردآوری شده است. این رساله برای نخستین بار در ۱۶۵۱ میلادی به طور ناقص و به طور کامل در ۱۸۱۷ میلادی چاپ شد. رساله او اثری بزرگ و پر از محتوا است اما تنها بخشی از این محتوا به زیباشناسی میپردازد، این زیباشناسی در عام ترین تفسیر، نظریهای درباره هنر است که بیشتر از هر چیز رهنمودهایی فنی را شامل میشود که در کارگاه لئوناردو برای نقاشی کردن به کار گرفته میشد و در برخی موارد، این رهنمودها بیشتر بیانگر ذوق شخصی لئوناردو است. مونالیزا برجستهترین اثر داوینچی است. داوینچی برای کشیدن تابلوی مونالیزا از ۱۵۰۳ میلادی آغاز به کار کرد و اتمام آن تا ۱۵۰۷میلادی به طول انجامید. شهرت داوینچی به خاطر اثر ماندگار وی در تاریخ، مونالیزا، بودهاست. لئوناردو نقاشی دیواری شام آخر را برای سفره خانه کلیسای سانتاماریا یا دله گراتسیه در میلان نقاشی کرد. این نقاشی با آنکه تا حدی از میان رفتهاست و این تا حدی نتیجه کم تجربگی هنرمند در گزینش مواد کارش بودهاست و با آنکه بارها بخشی از آن را ترمیم کردهاند از لحاظ صوری و عاطفی، گیراترین اثر او بهشمار میرود. این اثر هنری نشانگر صحنههایی از شام آخر روزهای پایانی عمر مسیح است آنطور که انجیل به آن اشاره کردهاست. «مرد ویتورین و بانوی صخره ها» نیز از دیگر آثار به یاد ماندنی داوینچی محسوب می شود. مونالیزا و مریم و کودک ۲ تابلوی بی مانند هستند که اکنون در موزه لوور فرانسه نگهداری می شوند. مسلسل، باد سنج، ساعت، تلمبه و ماشین پرنده از اختراع های لئوناردو است. در قسمت تشریح و کالبد شناسی تصاویر گویا و کاملی از او باقی است. او مطالب خود را با زبان تصاویر بیان می کرد و تصویر جمجمه ای که از انسان کشیده است کاملا با واقعیت شناخته شده کنونی مطابقت دارد.
لئوناردو داوینچی پس از عمری مطالعه و تحقیقات شبانهروزی در جهت کاویدن علوم مختلف، سرانجام در ۶۷ سالگی چشم از جهان فروبست.
منبع: ایرنا
پاسخ ها