در این گزارش که به قلم رضا صائمی در مجله فینیکس منتشر شده به دَه سیلی مهم در سینمای ایران میپردازیم که برخی از آنها ضمن اینکه بخشی از داستان است خودش هم قصه جذابی دارد
برترینها: عناصر گوناگون سینمایی در ساختار یک فیلم وجود دارد که هر کدام از آنها میتواند آن فیلم یا سکانسی از آن فیلم را در حافظۀ مخاطب ثبت و ماندگار کند. یکی از مهمترین آنها دیالوگ است. ما بسیاری از فیلمها یا صحنههایی از آن را به واسطۀ دیالوگ ماندگارش به یاد میآوریم، چنانکه مثلاً قیصر را با این این دیالوگ فرمون (ناصر ملک مطیعی) که وقتی چاقو خورد و فریاد زد: «کجایی قیصر که داداشتو کشتند».
صحنههای اکشن یا لحظات خاص تعقیبوگریزی از دیگر مؤلفههایی است که میتواند فیلم یا صحنه و سکانسی از آن را ماندگار کند. یکی از آنها که بخشی از کنش شخصیت و کاراکتر محسوب میشود «سیلی زدن» است. کنش یا واکنشی که اغلب از سر خشم و عصبانیت رخ میدهد و گاهی ناگهانی و غافلگیرکننده است، چنانکه گویی آن سیلی به صورت مخاطب خورده و او را به عقب یا صندلی سینما پرت میکند. سیلیهایی که مخاطب را مرعوب و مبهوت کرده و به همین دلیل آن فیلم یا سکانس در ذهن و حافظهاش میماند. در این گزارش که به قلم رضا صائمی در مجله فینیکس منتشر شده به دَه سیلی مهم در سینمای ایران میپردازیم که برخی از آنها ضمن اینکه بخشی از داستان است خودش هم قصه جذابی دارد.
شاید یکی از مهمترین سیلیهای تاریخ سینمای ایران، سیلی هامون (خسرو شکیبایی) به صورت مهشید (بیتا فرهی) در سکانسی است که مهشید دیر به خانه آمده و هامون از دست او عصبانی است. یک سیلی ناگهانی و غافلگیرکننده که خود فرهی هم از آن خبر نداشت و در فیلمنامه نیامده بود تا این صحنه و دعوای بین هامون و مهشید طبیعیتر از کار در بیاید و باورپذیرتر شود. از جا خوردن بیتا فرهی در این لحظه و کات شدن سریع فیلم میتوان متوجه این تمهید شد.
مهرجویی دراینباره گفته بود: «بهترین کار این بود که به بیتا فرهی نگوییم که خسرو میخواهد بزندش، چون ناخودآگاه گارد میگرفت و این روی بازیاش اثر میگذاشت. این را به خسرو گفتم و توضیح دادم که یک سیلی بیشتر نیست دیگر، حالا بعداً خودمان یکجوری توجیهش میکنیم! این پلان را در یک برداشت گرفتیم و بعدش دیدم خسرو رفته یک گوشه و دارد زارزار گریه میکند، از بس که وجدانش ناراحت شده بود و بیتا هم همینقدر شوکه بود. ولی پلان خیلی خوب از آب درآمد! البته من ته دلم بابت این حقهبازی شرمگین بودم، ولی چارهای نبود. جبر هنر خِرم را گرفته بود! اگر بیتا خبر داشت قرار است سیلی بخورد محال بود بتواند این حیرت و جا خوردن را در بازیاش به این خوبی اجرا کند.».
این سیلی البته در نقد و تحلیل فیلم هم مورد توجه قرار گرفت، بهویژه در نقدهای فمنیستی که در آن به نقد این مسئله پرداخته شد که دامنۀ خشونت خانگی علیه زنان تا جایی است که حتی روشنفکری مثل حمید هامون هم دست روی زنش بلند میکند و دست بزن دارد. این سکانس در واقع یکی از واقعیترین دعواهای زنوشوهری را با همین سیلی واقعی به تصویر کشیده است.
یکی از سیلیهایی که با جراحت هم همراه شد، سیلی مانی حقیقی (امیر) به صورت گلشیفته فراهانی (سپیده) در فیلم «درباره الی» بود. در سکانسی که امیر موبایل الی (ترانه علیدوستی) را در ساک سپیده پیدا میکند و دچار سوءظن میشود که همسرش چیزهایی را دربارۀ الی از او پنهان کرده است.
نکتۀ مهمی که دربارۀ این سکانس وجود دارد محکم بودن آن سیلی است که منجر به پاره شدن پردۀ گوش گلشیفته فراهانی شد. خود او دربارۀ این اتفاق گفته است: «آخرین بارى که در فیلمبردارى صدمۀ جدى دیدم، در فیلمِ دربارۀ الى بود. بازیگر مقابلم چنان سیلى محکمى به من زِد که پردۀ گوشم پاره شد. آن گوش، هرگز گوش اول نشد، و حال: یک انگشت میشکند و زندگى را، یک دوش گرفتنِ ساده را بسیار سخت میکند! سلامتى موهبتی است که مدام از یاد میرود». گلشیفته یکبار دیگر هم در فیلم سنتوری از بهرام رادان سیلی میخورد.
یکی دیگر از سیلیهایی که بازیگر مقابل از قبل نسبت به آن مطلع نبود، سیلی امیر آقایی (علی) به گوش مهناز افشار (لاله) در فیلم «سعادتآباد» است. این سیلی در سکانسی رخ میدهد که علی میفهمد که لاله بدون اطلاع او سقط جنین کرده است. مهناز افشار هم مثل بیتا فرهی در هامون از قبل نمیدانست که قرار است در این صحنه سیلی بخورد و ظاهراً دچار دلخوری شده و به همین دلیل تا مدتی با امیر آقایی قهر بوده است. همین سیلی مهمانی و دورهمی درون قصه را بههم ریخته و یکی از نقاط عطف فیلم از حیث دراماتیکی محسوب میشود و بحران قصه را به نقطۀ اوجش میرساند.
یکی از ناگهانیترین و محکمترین سیلیها در سینمای ایران، سیلی شهاب حسینی (عماد) به صورت فرید سجادی حسینی (پیرمرد متجاوز) در فیلم «فروشنده» ساختهٔ اصغر فرهادی است، بهطوری که مخاطب دردش را در صورتش حس میکند و انگار یک سیلی به گوش مخاطب است. برخی این سیلی را تلنگر نمادین فیلم به وجدان جمعی دانستهاند که کارگردان خواسته از این طریق جامعه را به خودش بیاورد.
درحالیکه برخی این سیلی را نشانۀ غیرت شخصیت تفسیر کردند، برخی هم نسبت به این سیلی رویکرد منفی داشته و آن را نشانۀ خشونت و پرخاشگری دانستند. چنانکه همین سیلی بحثهای چالشی دربارۀ نگاه فرهادی به مفهوم غیرت را پیش کشید و به تحلیلهای فرامتنی جامعهشناختی و روانشناسی و اخلاقی دربارۀ درست یا غلط بودن این سیلی کشاند.
سیلی نوید محمد زاده (خسرو) به صورت طناز طباطبایی (حنا) در سکانس داخل اتومبیل فیلم «خشم و هیاهو» را باید در ذیل سیلیهای هیستریک و از سر عصبانیت دانست. سیلی یک خوانندۀ مشهور و سلبریتی که از سر خودشیفتگی به صورت یکی از طرفداران خود میزند که عاشق او شده است. به همین دلیل وقتی هم که سیلی میخورد باز هم نسبت به خسرو ابراز عشق کرده و محبت میکند و گویی یک عشق مازوخیستی به او دارد که از کتک خوردن از معشوق هم لذت میبرد.
یکی از متفاوتترین سیلیها در سینمای ایران، در فیلم «گوزنها» به کارگردانی مسعود کیمیایی است. در سکانسی که بهروز وثوق (سید رسول) به عباس آقا یکی از بازیگران تئاتر میگفت که بذار فقط یه سیلی بزنم بهخاطر اینکه پیش فاطی یه قمپز در کنم. در واقع این یک سیلی ساختگی و جعلی است تا سید رسول که معتاد و ضعیف شده بتواند جلوی نامزدش به قول خودش قمپز در کند و تصویر و شمایلی از مردی مقتدر و با جنم از خود جلوی فاطی نامزدش ترسیم شود. یک سیلی ساختگی برای تصویرسازی مثبت از خود.
سیلی زدن بهعنوان یکی از مهمترین شکل کتک زدن در فیلمهایی که به خشونت خانگی میپردازد بهمثابۀ یک کنش دراماتیک مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از مهمترین آنها فیلم «قرمز» فریدون جیرانی است که در آن ناصر ملک (محمدرضا فروتن) که شخصیتی پارانویید دارد مدام همسرش هستی مشرقی (هدیه تهرانی) را مورد اذیتوآزار قرار میدهد و در یکی از صحنهها که بهخاطر شک و تردیدهای همیشگی جدال کلامی بین آنها صورت میگیرد ناگهان به صورت او سیلی محکمی میزند. این سیلی را باید در ذیل روانشناختی یک شخصیت دارای اختلال پارنوییدی تفسیر کرد که یک طغیان روانپریشانه محسوب میشود.
شاید یکی از جنجالیترین سیلیها در سینمای ایران که واکنشهای زیاد و متفاوتی را برانگیخت سیلی لیلا (ترانه علیدوستی) به صورت پدرش (سعید پورصمیمی) در فیلم «برادران لیلا» است. سیلی یک دختر به صورت پدرش که معتقد است: «تا حالا تنبیه مربوط به کوچکترها بود، ولی یه وقتایی باید بزرگترها رو طوری تنبیه کرد که دیگه زندگی دیگران رو به آتش نکشند». پیرامون این سکانس و سیلی بحثهای زیادی درگرفت، از تحلیلهای روانشناختی تا توصیههای اخلاقی. حتی کارگردانی به اسم علیرضا خرسند فیلمی به اسم «چادر سپید» ساخت و گفت هدفش از ساخت این فیلم، حمایت از نجابت زنان ایرانی در واکنش به سیلی لیلا (ترانه علیدوستی) به پدرش (سعید پورصمیمی) در فیلم «برادران لیلا» بوده است.
همچنین علیرضا پناهیان روحانی و خطیب معروف نسبت به این سکانس واکنش تند نشان داد و آن را بهعنوان بیاحترامی به والدین مورد نکوهش قرار داد. مخالفان این سیلی و سکانس معتقد بودند سعید روستایی جایگاه پدر را تخریب کرد و موافقان آن را به معنای نقد پدرسالاری تفسیر کردند. تحلیلهای نمادین هم از این سکانس کم نبود که معتقد بودند که این سیلی روایتی نمادین از مقابله است و آن را به خیزش زنان علیه مردسالاری نسبت دادند. سعید روستایی یکبار پیش از این هم در فیلم «ابد و یک روز» تصویری از سیلی برادرانه را به نمایش گذاشته بود جایی که پیمان معادی توی گوش نوید محمدزاده میزند. برای ضبط این صحنه، سیوچند برداشت اتفاق افتاد، چون پیمان معادی دلش نمیآمد این کار را بکند و گریهاش میگرفت.
سیلی زدن اغلب بهمثابۀ کنش پرخاشگرانه و نمادی از خشونت فیزیکی در فیلمهای جدی و تراژیک مورد استفاده قرار میگیرد، اما در فیلمهای کمدی همین کنش به یک رفتار کمیک و خندهدار تبدیل میشود. مصداق این معنا را میتوان در فیلمهای چارلی چاپلین و بهطور کلی در کمدیهای بزنبکوبی شاهد بود. یکی از سیلیهای کمیک در سینمای ایران به فیلم «نهنگ عنبر» بر میگردد و سیلیهای مکرر ویشکا آسایش به صورت رضا عطاران بر سر سفرۀ عقد. سیلی که برای بازیگر درد دارد، اما مخاطب را میخنداند. ویشکاه آسایش دربارۀ این سکانس و سیلی گفته بود: «به عطاران گفتم دستم سنگینه ولی گوش نداد. گفت بزن، دوبار هم بزن.» این سکانس بهشدت در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی وایرال شده تا این سیلی آبدار بهعنوان صحنهای خندهدار برای سرگرمی مورد تماشا قرار بگیرد.
نمونههایی که به آن اشاره کردیم سیلیهایی بود که یکی بر صورت دیگری زده، اما یک سیلی مهم در سینمای ایران داریم که شخصیت فیلم به صورت خودش میزند. خودزنی شهاب حسینی (حجت) در فیلم «جدایی نادر از سیمین» که از سر استیصال و درماندگی به سر و صورتش میزند و یکی از تأثیرگذارترین سکانسهای فیلم را خلق میکند. این سیلی در واقع طغیان و خشونت فرد علیه خودش است که زورش به دیگری و زندگی نمیرسد و برای تخلیۀ خشمش به خودش حمله میکند. قطعاً یکی از تراژیکترین سیلیهای تاریخ سینمای ایران را باید همین سیلی و سکانس دانست که روایتی تاثیرگذار از استیصال یک فرد در زندگی است. شهاب حسینی بعد از بازی این صحنه، خودش هم منقلب شده و به گوشهای میرود و گریه میکند.
سیلیها بهمثابۀ بخشی از کنش پرخاشگرانه انسان بستگی به موقعیت درام، دلایل و معانی گوناگون دارد. قطعاً تعداد سیلیهای سینمای ایران بیش از این ده موردی است که به آن اشاره شده و میشد که این فهرست را ادامه داد و بیشتر کرد، اما این دَه نمونه ازجمله مهمترین سیلیهای سینمای ایران هستند که باعث ماندگاری آن سکانس یا حتی فیلم شده است و پشت هر کدام از این سیلیها، جهانی از حرف و تحلیل و واقعیت زندگی فردی و اجتماعی در ایران نهفته که میتوان در پس آن به شناخت بهتری از جامعۀ ایران دست یافت.
پاسخ ها