حکایت این است که آرمان بیانی (پیمان معادی) خاطره کتکخوردنهایش را یادآوری میکند وبا قصد انتقامجویی برخورد تندی با ناظمش سالخورده اش می کند.چند ادله بر این «جنجال» مفروض و قابل تامل است:
پسوند گذاردن به هر انسان و ساختاری، قدرت نقد و ارزیابی را می گیرد
نه...! این استدلال درست نیست!
فرم زبان و ذهن جامعه فعلی ایران این جنجال ها را نمی پذیرد
محسن سلیمانی فاخر:عنوان دادن و پسوند گذاردن به هر انسان، نهاد، ساختار و شغلی خطرناک است، همین عناوین است که پیامدهای شوم فراوانی به بار می آورد و قدرت نقد و ارزیابی را می گیرد. در سکانسی از سریال افعی تهران که از پسوند جنجالی بهره می برد، حکایت این است که آرمان بیانی (پیمان معادی) خاطره کتکخوردنهایش را یادآوری میکند وبا قصد انتقامجویی برخورد تندی با ناظمش سالخورده اش می کند.چند ادله بر این «جنجال» مفروض و قابل تامل است:
1| نخست آنکه، فرم زبان و ذهن جامعه فعلی ایران این جنجال ها را نمی پذیرد، این سکانس حاوی هیچ توهین و هتک حرمتی به مقام معلم نیست، هر معلمی که دوران تحصیل را در این خطه گذرانده باشد قطعا جریحه دارنخواهد شد. معلم هم یک انسان است و در توصیف انسان آمده که جایز الخطاست، لذا هرانسانی، در هر شغل و مرتبتی می تواند مرتکب اشتباه سهوی یا خطای عمدی شود و حتی آرمان بیانی سریال هم در جایگاه یک فیلمساز می تواند در رفتار با معلمش خطا کند.
2| همه ی اینها را باید به شخصیت دراماتیک «بیانی» اضافه کنیم، که کاراکتری روان رنجور و منتقم دارد. چون این یک سکانس کوتاه از دل یک سریال بلند است نمی تواند نماینده یک گفتمان باشد. برای همین، سکانس مطروحه هیچ ارتباط معنایی و هدفمندی به هتک حرمت به فرد، گروه یا نهادی ندارد که اگر اینگونه باشد باید در هر سکانسی پای قشری به میان بیاید و فریاد های اعتراض بلند شود .
3| انسانها خطا می کنند، همچون معلمانی در دهه های قبل که بنا به رفتار حاکم و عادی در مدارس قدرت تنبیه بدنی داشتند، اما هر معلم و مدرسی مسئول رفتارها و کردارهایش است و این رفتار کاراکتر سریال به عملکرد ناظم خود با دوران تحصیلش بوده، کودکی که در ظاهر و باطن از وجود و محبت پدر و مادر بهره مند نبوده است نشات می گیرد. ما به عینه در طول این سریال دیدیم که این عضو نهاد اموزشی رفتارهای نادرستی با آرمان داشته و در این موقعیت او با اینکه دانش آموزان را تنبیه بدنی می کرده اما منکر آن می شود. اکنون به گناه بزرگتر دروغ و نپذیرفتن خطا و نادیده گرفتن حق انسانی دچار می شود. اگر رفتار کودکِ دیروز واجد اعتراض و خونخواهی است پس باید به دروغگو بودن او هم طبق کدگذاری های سریال معترض بود و او را نمونه خروار دانست و قشر معلم را دروغگو برشمرد.
4| ما در حوادث مکرر می بینم که مقام شامخی، دچار فساد و انحطاط اخلاقی شده است. این پرچسب شامخ و مقدس دادن باعث می شود که اولا احتیاط ها کنار گذاشته شود وثانیا نتوان آن قشر یا شخصیت را مورد نقد و واکاوی قرار دارد. همه نسل جوان امروزی حداقل در طول تحصیل خود، میان خاطرات نوستالوژیک و ختلخ وشیرین خود، گوشه ذهنی از رفتار نادرست یک معلم دارند. حتی همین معلمان هم می توانند بارها از این دست خاطرات تلخ از معلمان خود بسُرایند و این تجارب برای هر ایرانی جایی در ذهن دارد. کامنت های انبوه مخاطبان در فضای مجازی به اعتراف و یادآوری چنین خاطراتی دامن زده است . فرهنگ یا فرم اندیشه هر جامعه نشان می دهد که حدود تفکر یک جامعه تا کجاست و این جامعه چگونه با خود، و با پیرامونش در رابطه است.
5| چه کسی میتواند منکر شود که معلم های ما کتک نمی زدند، همه ما چه در روستایی دورافتاده، چه در قلب پایتخت در پشت هر میز و هر مدرسه ای تنبیه بدنی شده ایم، از مدرسه اخراج شده ایم، مورد تمسخر در سر کلاس و صف قرار گرفته ایم و حتی سیبل انبوه خشونت های نمادین بوده ایم. به عنوان نگارنده این سطور در تجربه ای متعلق به هفته گذشته در مدرسه ای دیدم که دانش اموز چاقی از سیو کادر آموزشی مورد تمسخر تمام مدرسه در سر صف قرار گرفت. مگر در همین یکی دوسال گذشته رفتارغیر انسانی چند معلم رسانه ای نشد؟ همه اینها ناهی این نیست که همه ی ما معلمانی داشته ایم که سرنوشت ما را به بهترین شکل سامان داده اند. اگر این سکانس را نقد بدانیم، می تواند راهگشا باشد تا درآینده همه ی خاطرات از معلمین خوش و امیدوارانه باشد.
6| از یکسو توهین وافترا درهمان سکانس هیچ ارتباطی با جایگاه معلمان نمی یابد. فردی از ناظم مدرسه اش رفتار نادرست دیده است وحالا که اسم و رسمی یافته، معلمش هم می خواهد از این افتخار مشهور برای خود توشه ای فراهم کند. رفتارهای نادرست و تنبیه های او آنقدر درشخصیت پردازی اش تاکید شده که مخاطب به رفتار آرمان اعتراضی ندارد. حتی می توانست اگر انتقام پایاپای مطرح شود این وسط درگیری فیزیکی هم طراحی می شد.
7| از سویی دیگر شخصیت آرمان شخصیت آدمی جسور و حاضرجواب و حتی عقده واراست، او عاری از رذایل اخلاقی نیست، هر فردی که با او روبرو می شود از او زخم زبانی می خورد، چون گذشته اش به او آموخته که از خود دفاع کند. به یاد آوریم که همین تراپیست معشوقش را شست و آویزان کرد. مجری و کارگردان حاضر در نقد تلویزیونی را ناک اوت کرد، تهیه کننده وسرمایه گذار فیلمش را منکوب کرد .مسئول مهد کودک را میخکوب کرد. بلیط فروش گیشه جزاند و خواهر زن سابقش را پاک آزرد و حتی مهمتر از همه، در سکانسی که فرزندش به او ترسو می گوید، در لحظه بعد با ترساندنش انتقام سختی می گیرد.
8| از منظری دیگر، هر کاراکتری شغل و خانواده ای دارد. به مدد دین و عرف و اخلاق، بالاتر از مقام معلم، از آن مادر و پدراست، اما درسریال «افعی تهران» همین شخصیت حتی حاضر نیست پدرش را برای تدفین همراهی کند آیا به مقام -مقدس- پدران توهین شده ؟ در انبوهی از تولیدات تصویری دیده ایم که پدر و مادری خشونت ترین رفتار غیر انسانی را حتی با فرزندانشان انجام می دهند، آیا باید همه مادران به نهادهای قضایی شکایت برند که بهشت برین موعود را که زیر پایشان هست را مورد توهین قرارداده اند .نه! این راهش نیست!
9| نه... این استدلال درست نیست! جامعه همچون دیگرمشاغل؛ هم معلم، هم پرستار، هم پزشک، هم مادر، هم مدیر، هم وزیر و....محترمو قابل ستودن دارد وهم غیرمحترم و مستحق توهین و بازخواست ؛ هیچ احدی درهیچ جایگاهی مصون از خطا و لغزش نیست. معلمان را تحریک نکنیم و به جای آن به فکر معیشت و آرام کردن دغدغه های ذهنی شان باشیم که یک نسل از تفکر آنان شکل می گیرد.
10| اگر این گونه است؛ باید منتظر اعاده حیثیت از سوی پدران و مادران، منتقدان فیلم، سرمایه گذاران فیلم، مدیران مهد کودک و شاید اگرخودِ آرمان «افعی تهران» شد انجمن کارگردانان سینما بایدبرای دفاع از خود اعاده حیثیت کنند.
11| صرفا جهت اطلاع ؛ شخصیت در سریال و در سکانس مورد بحث «معلم» نبود، «ناظم» بود.
پاسخ ها