نگاهی به فصل سوم قانون اساسی ایران نشان میدهد که کشور ایران متعلق به تمامی مردمانی است که در این آب و خاک زندگی میکنند و اقدامی علیه امنیت ملی کشور انجام نمیدهند.
فرارو: نگاهی به فصل سوم قانون اساسی ایران نشان میدهد که کشور ایران متعلق به تمامی مردمانی است که در این آب و خاک زندگی میکنند و اقدامی علیه امنیت ملی کشور انجام نمیدهند.
اما به نظر میرسد برخی از جریانهای فکری، ایران را کشوری میدانند که به شکل انحصاری جزو مال و اموال خودشان محسوب میشود؛ بنابراین پیروان این طرز فکر، حتی قائل به قوانین اساسی کشور نیز نیستند.
منصوره معصومی اصل، دکترای علوم قرآنی و مشاوره خانواده و قبل ازدواج و مدیر موسسه بیتالنور، با حضور در یک برنامه تلویزیونی، یکی از اصول قانون اساسی و حق شهروندی مردم ایران را با صدای بلند مردود اعلام کرد. وی گفت: ««این مملکت مال حزب اللهی هاست». نگاهی به مواضع و سخنان معصومی طی هفتههای گذشته نشان میدهد که او به جریان فکری «پایداری» تعلق خاطر دارد. جریانی که طی ماههای اخیر با «پروژه خالص سازی» مدعی نیاز به پاکسازی همه ارکان کشور شده اند. اما پرسش این است که اساسا این گروههای فکری با چه نوع جهان بینی مملکت را متعلق به خود میدانند یا تصور میکنند سایر اقشار و نحلههای فکری، حقی بر کشور ندارند؟
از حزب اللهیها تا اعضای جبهه پایداری
اگرچه عبارت «حزب اللهی» از دید برخی میتواند مفهومی بسیار گسترده داشته باشد و هر فردی با افکار راست گرایانه را شامل شود، اما شاید نزدیکترین دیدگاه به مفهوم حزب اللهی متعلق به پیروان مکتب «شورای هماهنگی حزبالله» باشد. تشکلی شبه نظامی، سیاسی و فرهنگی که میتوان آنان را از اصولگرایان رادیکال در جمهوری اسلامی ایران دانست. حسین الله کرم، از رهبران فعلی این نحله فکری، از بنیان گذاران اولیه «انصار حزب الله» اغلب با اقدامات و اظهارنظرهای جنجالی خود شناخته میشود.
برای مثال الله کرم، مدتی پیش در رابطه با قوانین برخورد با بی حجابی و بدحجابی گفت: ««بیحجابی» هیچ نسبتی با جامعه دینی ایرانیان ندارد و برخورد با آن به معنای برخورد با بیقانونی و براندازی است. بر همین اساس جامعه نه تنها به سوی لجبازی نمیرود بلکه با پذیرش قانون مقابله با «بدحجابی» و «بیحجابی» ولو به شکل قهری و خشونتآمیز موافق بوده و این نوع برخورد موجب گسترش حجاب میدانند.» برهم زدن برخی جلسات کنسرت و سخنرانی از دیگر فعالیتهای این گروه فکری است.
اگر طرز فکر معصومی را برخواسته از راستترین حزب ایران؛ جبهه پایداری در نظر بگیریم، چندان جای تعجب نیست که چرا اینگونه فکر میکند یا سخن میگوید. جریان خالص سازی دقیقا مطابق با اندیشه معصومی اصل معتقد است باید قوای سه گانه و تمامی ارکان، ادارات، سازمانها و نهادی اجتماعی، سیاسی، مدنی و حتی نظام آموزشی کشور را خالص سازی کرد. به عبارت دقیقتر پیروان جبهه پایداری معتقدند همه این نهادها باید به شکل یکدست و مطابق با طرز تفکر آنان نظام بندی شود.
اگر قرار باشد احزاب را از مالکان کشور محسوب کنیم، پرسشی که مطرح میشود این است که چرا سایر جریانهای فکری و احزاب، هیچ حقی در مالکیت کشور ندارند و چرا یک طیف حداقلی مدعی تصدی همه امور هستند. این موضوعی است که منصور حقیقت پور فعال سیاسی اصولگرا در گفتگو با فرارو به ان اشاره کرده و گفت: «این جریان، بسیاری از عقلا که میتوانند در شرایط حساس فعلی کشور اثرگذار باشند، حذف خواهند کرد.
تبعات ثانویه این شرایط شامل این موارد است: این گروه ابتدا مردم را از دست خواهند داد، سپس «جمهوریت» را از دست خواهند داد، سپس عقلا و دانشمندان و نخبگان را از دست خواهند داد. در این شرایط اکثریت مردم در برابر یک اقلیت سیصد نفری، وزن و اعتباری نخواهند داشت. چنین شرایطی به شدت برای نظام جمهوری اسلامی خطرناک است. وقتی جمهوریت حذف شود، اگر جنگ یا بحران وسیعی در کشور رخ دهد، اگر توطئه بیگانگان در کشور اتفاق بیفتد، همه چیز به خطر میافتد.»
حسین کنعانی مقدم، دیگر فعال سیاسی اصولگرا نیز از چهرههایی است که در نقد این جریان فکری به فرارو گفت: «خالص سازی تعابیر مختلفی دارد. برخی گفتهاند انقلاب نیاز به حجامت دارد. برخی نیز تسویه حسابهای داخلی و کنار زدن رقبا را به شیوههای مختلف مطرح کرده اند. اما چیزی که در جمهوری اسلامی از اصول است و امام نیز به آن اعتقاد داشتند و معماری انقلاب اسلامی نیز بر همین اساس شکل گرفت این بود که اگر بنا است، افرادی از گردونه قدرت در سیاست خارج شوند، هیچ راهی به جز صندوق رای وجود ندارد. در نتیجه، هر شخصی بخواهد خارج از صندوق رای و آرای مردم، نسبت به حذف یک جریان سیاسی یا بخشی از جامعه از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی عمل کند، خلاف مشی امام و انقلاب رفتار خواهد کرد.»
یک نکته را نیز نمیتوان نادیده گرفت. این نوع دیدگاه تازگی ندارد و اتفاقا قدمتی به اندازه تشکیل احزاب راست کشور دارد. پیش از این نیز برخی از چهرههای شاخص و حتی کمتر شناخته شده جریانهای مذکور در رسانهها به این که مملکت باید سرشار از افرادی با اندیشههای مشخص باشد، تاکید کرده اند. حدود ۳ سال پیش در نظریهای مشابه، یک مجری زن تلویزیون در صدا و سیما، گفت: «ایرانیها یک زندگی «حماسی وجهادی» احتیاج دارند و اگر کسی به این سبک زندگی اعتقاد ندارد جمع کند از ایران برود.» در آن دوره نیز واکنشهای گستردهای نسبت به این نوع ایدئولوژی مطرح شد، اما شاید ۳ سال پیش، به اندازه امروز، ردپای تلاشهای جبهه پایداری برای خالص سازی پررنک نشده بود.
بیان حقیقت یا فریاد خالص سازی؟!
سخنان معصومی اصل در کنار سوال برانگیزی، واکنشهای گستردهای از سوی افراد مختلف را برانگیخت. برخی واکنشها با نوعی از پذیرش همراه با تاسف همراه بود. در واقع گروهی از منتقدان سخنان معصومی اصل، در واکنشهای خود به این نکته تاکید کردند که گرچه تک قطبی کردن کشور یا تمرکز روی یک جریان فکری در کشور تلخ و باورنکردنی است، اما به نظر میرسد چارهای نیست جز این که با حقیقت رو به رو شویم. احمد زیادابادی معتقد است آن چه معصومی میگوید حقیقتی است که عریان مطرح شده.
زیدآیادی در این باره گفت: «واقعیت را همین خانم در برنامۀ زندۀ صدا و سیما گفته است: "مملکت مال حزباللهیهاست! " من به سهم خود از این خانم به دلیل بیان واقعیت تشکر میکنم. ما که این حرف را میزنیم، رو ترش میکنند که چرا سیاهنمایی و نشر اکاذیب میکنیم!» داوود حشمتی روزنامه نگار نیز نوشت که اظهارات معصومی «مانیفست» تمامی جریان اصولگراست، «فقط او جرات کرده و صریح و بدون خودسانسوری بر زبان آن را جاری کرده است.»
برخی دیگر با اشاره مستقیم به جریان خالص سازی و قدرت گرفتن این جریان در حملات اجتماعی و سیاسی به سایر گروههای فکری هشدار داده اند که این وضعیت را نمیتوان به سادگی خنثی کرد یا از آن گذشت. محمدجواد آذری جهرمی وزیر پیشین ارتباطات نوشت: ««مملکت» که فقط متعلق به «حزب الهی ها» نیست؛ در این کشور عزیزانی از سایر ادیان و مذاهب هم زندگی میکنند، علاوه بر آن، جمعی از مسلمانان هم اعتقاد به آنچه که عدهای خود حزب الهی خوانده میگویند، ندارند. ایران متعلق به همه این عزیزان هم هست.
هر چند برای ایامی عدهای سیاست را خالص سازی کردند، اما یقینا ملت به آنها اجازه خالص سازی مملکت را نخواهد داد.» مصطفی فقیهی روزنامه نگار نیز گفت: «باید ببینیم این خطر بزرگ را، و جدی بگیریم این اندیشه و نظریهی هولناکِ جبههی پایداری را که 'مملکت واس ماس! کُلیش باس ماس! ' هر کی هم غیر این فکر میکند، جمع کند و برود!»
در کنار تاکید معصومی اصل بر حق مالکیت حزب اللهیها در کشور، مروری بر دیگر بخشهای صحبتهای معصومی اصل نشان میدهد او بر اساس تعلق خاطر به جریان خالص ساز، خواستار پاکسازی وسیع در آنتن صدا و سیما است. وی در بخشی از صحبتهای خود تاکید کرد: «ما که خیلی به رسانهها مخصوصا صدا و سیما امیدی نداریم. یکی از ثروتهای ماست، اما یکی مثل دیشب، آقای رائفیپور را دعوت میکنند، یک شب هم مثل پریشب آقای جهرمی و ابطحی را. من ماندم این تضادها را چطوری باید هضم کنیم.» به نظر میرسد حضور افرادی مثل وزیر ارتباطات دولت دوازدهم از دید معصومی مغایر با ضوابطی است که از دید نحله فکری وی استاندارد تلقی میشود.
برخی اساتید دانشگاهی معتقدند حذف جریانها و اندیشههای فکری مختلف در کشور و تک قطبی گرایی تبعات سنگینی خواهد داشت. حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا در این خصوص به فرارو گفت: ««در همه جای دنیا، این منتقدین هستند که با انتقاد خود، راه حلهای مناسب را از دل انتقادها و شناخت کاستیها استنتاج و استخراج میکنند و همین رفتار، ثبات بخش سیاسی، اقتصادی و حتی تضمیمن کننده اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت است.
بی اعتمادی عمومی فعلی که در جامعه ما رخنه کرده، به طور قطع، ماحصل سرکوب اندیشه در فضایی است که انتظار میرود، افراد، شرایط فعلی را نقد کرده و چشمهای سیاست گذاران را نسبت به کاستیها باز کنند. اتفاقات اخیر در جامعه و دانشگاه نشان میدهد، سخنانی که در صدا و سیما، مبنی بر آزادی بیان مطرح میشود، تا چه حد در تناقض با اتفاقاتی است که در دانشگاه شاهدیم.»
پاسخ ها