یک زن اسرائیلی بیان کرد: چند نیروی حماس وارد خانهی ما شدند. گفتم اینجا فقط من هستم با دو بچه. گفتند نگران نباش ما مسلمانیم. آزاری به شما نمیرسانیم. هم تعجب کردم هم نفس راحتی کشیدم.
جماران: یک زن اسرائیلی بیان کرد: چند نیروی حماس وارد خانهی ما شدند. گفتم اینجا فقط من هستم با دو بچه. گفتند نگران نباش ما مسلمانیم. آزاری به شما نمیرسانیم. هم تعجب کردم هم نفس راحتی کشیدم.
وی افزود: یک مدت در خانه بودند. همه جا را گشتند. یکی از آنها نگاهش به ظرف میوه روی میز افتاد. گفت: میتونم یک موز بردارم؟ گفتم بله که می توانید.
او ادامه داد: پسر بزرگترم کمی ترسیده بود اما پسر کوچکترم توجهی نداشت و مشغول بازی با کامپیوترش بود.
او اظهار کرد: آنها با هم به عربی صحبت می کردند، پسرم گفت: آیا درباره اینکه چطور از ما عذرخواهی کنند، صحبت میکنند. گفتم: نه، گمان نکنم.
پاسخ ها