سالها قبل، شاهزادههای قجری با گرم شدنِ هوا، تهران را به مقصد شمیران ترک میکردند.
برترینها: سالها قبل، شاهزادههای قجری با گرم شدنِ هوا، تهران را به مقصد شمیران ترک میکردند. حالا، به بهانهی روزهای گرم ما هم به سمت شمیرانات رفتیم. اما اینبار نه برای ییلاق، بلکه برای یک پرسه شهری....
قدمت آبادی جماران، خیلی بیشتر از چیزی که فکرش را میکنیم، هست! میگویند در ابتدای ورود اسلام به ایران، وقتی که مسلمانها به ری رسیدند، بخشی از مردم شهر در اطراف ری، پایگاههای مقاومت تشکیل دادند. یکی از این پایگاهها، جاموران یا همین جماران است. جماران هم مثل بقیه بخشهای شمیرانات در زمانِ قاجار و پهلوی اول، برای ییلاق مرفهین و بزرگان جامعه مورد توجه قرار میگرفت. تا کمتر از صد سال پیش، اهالی ده جماران به کشاورزی و دامداری مشغول بودند. امّا تبدیل شدن جماران به یک محله شهری به دههی ۴۰ و زمان پهلوی دوم میرسد که تهران بیشتر و بیشتر به سمت شمال ادامه پیدا کرد، تا جایی که به پای کوههای البرز رسید و آبادیهای جنوب کوهپایه را به عنوان محلات شهری در خودش جای داد.
این آخر هفته فرصت خوبی است که در سایهسار درختان جماران قدم بزنیم و این محله را روایت کنیم.
وقتی پای یک آبادی کهن در میان باشد باید یک کتانی راحت به پا کنیم و به دل خیابان بزنیم. پرسهمان را درست از جنوب محله جماران یعنی جوزستان شروع میکنیم!
شاید برای شما کلمه جوزستان معنایی نداشته باشد اما ساکنان گذشتههای دور جماران خوب میدانند که جوزستان، زمینهای کشاورزی اهالی ده جماران بود. این اراضی پر از درخت که در پایین ده و در دو طرف خیابان باهنر (نیاوران سابق) قرار داشتهاند. خیابانی که در زمان پهلوی اول ساخته شد و جوزستان حاصلخیز را تبدیل به دو پارهی خشک جدا از هم کرد و این آغازی برای مدرنیزاسیون شهری در جماران بود.
خیابان نیاوران را به قصد رسیدن به تقاطع جماران طی میکنیم. حالا آرام آرام شیب خیابان را بالا میرویم. شاید در ابتدا همه چیز عادی به نظر برسد اما کمی که بالاتر میرویم دو طرف خیابان تبدیل به تقابل بزرگی بین ساختمانهایی با ظاهر امروزی و ساختمانهای قدیمی و کوچک میشود این تقابل یعنی محله جماران هم درست مثل همه ما در گیر و دار نبرد بین گذشته و آیندهاش حیران است.
به خیابان حسنیکیا که میرسیم زندگی شور دیگری دارد بله! شما به راسته محله جماران و تکیه پایین وارد شدید. اینجا هنوز هم میوهفروشیها و خیلی چیزهای دیگر به سبک قدیمی سرپا هستند و این یعنی به دروازه بناهای کاهگلی درهای چوبی و باقی ماندهی بافت قدیمی ده رسیدهایم. یکی از آخرین پایگاههای خانههای کاهگلی تهران.
اگر خیلی خوش شانس باشیم و نم باران دیوانهای در تابستان از راه برسد میتوانیم در حال پیادهروی در مسیرهای کم عرض اینجا بوی کاهگل را هم حس کنیم اصلا شاید بد نباشد که پاییز هم به همین بهانه به جماران سر بزنیم! بوی کاهگل اما تمام ماجرا نیست ... ! درختهای دوقلوی هشتصد سالهای که دهها و صدها حکومت را دیدهاند مهمترین آثار تاریخی این محله هستند فقط کافیست فکر کنیم که هشتصد سال یعنی چند ده نسل؟ تا وقتی به این درختان میرسیم در سکوت و عظمتشان غرق شویم.
اینجا هنوز یک روستا وجود دارد که میان بافت یک ابر شهر گم شده است. شاید هم خودش را پیدا کرده باشد. پیشنهاد ما اما این است در حالی که ترانه یارم از استاد شجریان را در ذهنتان مرور میکنید خودتان را به دیدن درهای خاص چوبی خانهها و تک رواقهای خانههای روستای قدیم دعوت کنید و در سادگی محله غرق شوید. بله اینجا جمران است با اندک بافت کاهگلی باقی مانده درختهای تنومند و خانههای باصفا.
جماران کم باغ و عمارت نداشته است و یکی از عمارتهایی که باقی مانده متعلق به خاندان خسروشاهی بود که در حال حاضر سرای محله جماران شده است. باغویلایی دوطبقه و زیبا که تناسبات درگاهها و پنجرهها به علاوه کشیدگی ستونهای سفیدش خیرهکننده است.
پرسهمان را به سمت تکیه بالا و کوچه قنات ادامه میدهیم اما به خودتان قول دهید وقتی شیب تند کوچهها را بالا میروید هر از گاهی کمی صبر کنید نفسی تازه کنید و پشت سر را هم ببینید. یک قسمتهایی از کوچه پس کوچههای جماران، کلانشهر هزاردستان و این تهران غمگین پشت سر قاب شده است و احتمالا مثل ما به روزگار خوب و بد محلهها آدمها و خودش فکر میکند.
پای ساختمانهای بلندمرتبه به تکیهی بالای جماران هم باز شده اما هنوز هم هر از گاهی باغی پیدا میشود که صدای گنجشکها و حتی صدای آبی از داخلاش شنیده شود. تکیهی بالا یکی از محلههای ده جماران بوده هنوز هم صدای پای آب و خوشههای طلایی گندم در خاطره خوش جماران وجود دارد و به قول شاعر عرب نزار قبانی: مینویسم تا دوباره خوشههای گندم بخوانند ... تا درختان بخوانند.
اینجا جماران است که بعضیها میگویند وجه تسمیهاش از جمع ماران (مارها) میآید. به دلیل مارهای زیادی که در کوهپایههای آن حوالی پیدا میکردند. برخی اما میگویند جماران یعنی جمع یاران. فارغ از وجه تسمیههای جورواجور ما اما فکر میکنیم که جماران یک الماس گم شده است یک گنجه که مارهای اسطورهای اش هنوز زندهاند و از گوشه گوشهی این الماس محافظت میکنند. چرا که مارها در گذشته و داستانهای اسطورهای محافظین هرچیز گرانبها بودهاند.
شما چه خاطرهای از جماران و آن حوالی دارید؟
پاسخ ها