به گزارش خبرنگار گروه استان های اخبار از شیراز ، داستان فیلم مغز استخوان قصه زن و شوهری با نامهای بهار با بازی پریناز ایزدیار و حسین با بازی بابک حمیدیان است که در حال تلاش برای درمان بیماری سرطان فرزند خود هستند و در این میان دکتر به آنها پیشنهاد میکند که با استفاده از سلولهای بند ناف فرزند جدیدشان، برای درمان این کودک اقدام کنند، حال بهار باید با انجام لقاح مصنوعی با شوهر سابقش که به اتهام تجاوز در زندان بسر میبرد، جان کودک خود را نجات دهد، موضوعی که در جامعه امروز ایران و با عقاید موجود پسندیده نیست.
حمیدرضا قربانی که پیش این فیلم خانهای در خیابان چهل و یکم را ساخته بود و مورد اقبال تماشاگران هم قرار نگرفت، حال با فیلم مغز استخوان و قصهای که بدرستی از کار نیامده و بازیگران آن هم در یک سردرگمی عجیب بسر میبرند، ناامید کننده به نظر میرسد.
مغز استخوان یک موقعیت غیر منطقی برای عرضه به مخاطب انتخاب کرده، ولی نوع روایتش با اشکالات بسیار چه در فیلمنامه، چه پرداخت و چه در بازی کاراکترها مواجه است که هیچ معنایی از دل آن نمیشود بیرون کشید.
شاید فیلم مغز استخوان با فیلمنامهای قویتر و ایجاد موقعیتهای درام، بیشتر مورد رضایت مخاطبان قرار میگرفت و به ریتم کند فیلم نیز روند بهتری میداد، ولی فیلم فعلی این شرایط را برای تبدیل به یک اثر سینمایی مهم ندارد و بیشتر شبیه به یک فیلم تلویزیونی مینماید.
نویسنده فیلم مغز استخوان بیشتر تلاش کرده با قرار دادن اتفاقات عجیب در دل داستان که هیچ منطقی ندارد، تماشاگران را تا انتهای فیلم در سالن سینما نگه دارد.
متاسفانه پایان بندی فیلم مغز استخوان هم در حد یک فاجعه است و قهرمان زن داستان عملا برای پایان قصهاش خودش تصمیم نمیگیرد و برایش تصمیم میگیرند.
فیلم مغز استخوان در کنار بسیاری از آثار ناموفق جشنواره ۳۸ فجر یا نوزدهم فجر شیراز، از حال ناخوشایند سینمای ایران حکایت دارد و زنگ خطری باشد برای اینکه سال ۹۹، سینمای ایران با ریزش مخاطب و فروش به مراتب کمتری روبرو خواهد بود چرا که فیلم هی بهار سینمای ایران از دل جامعه نیست و فقط ناامیدی بیشتری را برای مردم به ارمغان میآورد.
پاسخ ها