از تحصیل در سنگسر تا ابروکمانی شدن در تهران
ثابتی متولد ۴ فروردین ۱۳۱۵ در سنگسراست. وی دوران ابتدایی را از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۸ در سنگسر و دوران دبیرستان را از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۴ در تهران گذراند. از ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل نمود و لیسانس قضایی گرفت. در بهمن ماه ۱۳۳۷ با معرفی ضرابی (مدیر کل نهم ساواک) به عنوان تحلیلگر سیاسی به استخدام ساواک درآمد. ثابتی به قول خودش از ابتدا شاهدوست بود. وی با جاه طلبی و سرسپردگی متظاهرانه خیلی زود در تشکیلات ساواک ترقی کرد. ابتدا با حمایت فردوست، قائم مقام ساواک؛ و ناصر مقدم، مدیرکل اداره سوم در سال ۱۳۴۵ رئیس اداره یکم اداره کل سوم شد. در همین سال ناگهان به اعتبار یک برنامه تلویزیونی به شخصیتی سرشناس بدل شد و به تدریج ابعاد قدرتش فزونی گرفت. او بعد از سرکوب قائله مسلحانه سیاهکل به تلویزیون آمد و با هیبتی ترسناک مخالفان را تهدید کرد. چهره و گفتار او به حدی رعب آور بود که از این پس او را "ابروکمانی ساواک" نامیدند.
اعزام به اسرائیل و تعلیم توسط موساد
ثابتی از جمله کسانی بود که در رأس یک گروه از مأموران ساواک به اسرائیل اعزام شد و به احتمال قوی در همان مأموریت به استخدام موساد درآمد. او که در اوایل دهه ۱۳۵۰ به عنوان سخنگوی ساواک و مقام امنیتی شهرت یافت، گرداننده اصلی سازمان ساواک به شمار میآمد و با ارتباطاتی که با موساد و عوامل این سازمان در ایران داشت حتی در امور مربوط به نمایندگیهای ساواک در خارج از کشور نیز، که خارج از حدود اختیارات او بود مداخله میکرد. اطلاعات وی به ویژه در مورد فعالیت گروههای مبارز خارج از کشور، ساواک را در مبارزه با کنفدراسیون و سایر گروههای مخالف رژیم یاری داد.
در سال ۱۳۵۰ که به دستور محمد رضا شاه پهلوی کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک وشهربانی تشکیل شد، وی از طرف ساواک به عنوان رئیس ستاد این کمیته مخوف منصوب و فعالیت خود را آغاز کرد و در سال ۱۳۵۲ توسط ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی) تعیین و عملاً همه کاره ساواک شد.
نفوذ در سیستم امنیتی رژیم
پرویز ثابتی (با نام رمز بامداد) در تمام عملیات پر سر و صدای ساواک در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶ نقش اصلی را برعهده داشت و شبکه ساواک در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و حتی بخش خصوصی زیر نظر مستقیم او عمل میکردند و کار امنیت داخلی یکسره در دست وی بود که ریاست اداره سوم ساواک را برعهده داشت.
گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده میشد، عمدتاً از طرف ثابتی و دارودسته او تنظیم میگردید. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس میشد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. حتی فعالیتهای اعضای خاندان سلطنت هم از این گونه نظارت و گزارشها مصون نبودند. گاه حتی گزارشهای ثابتی در مورد فعالیتهای غیرقانونی اعضای خاندان سلطنت خشم شاه را برمی انگیخت. منابع اطلاعاتی او علاوه بر مأمورین ساواک و هزاران منبع خبری که در تمام سازمانهای دولتی و بخش خصوص داشت، عوامل جاسوسی اسرائیل (موساد) در ایران و افرادی از قبیل منوچهر آزمون، داریوش و هدایت الله اسلامی نیا بودند که مستقیماً با او تماس داشتند و اخبار و اطلاعات دست اولی را از دستگاههای دولتی و بخش خصوصی و بازار و محافل روحانی در اختیار او میگذاشتند.
جنایت اوین
ثابتی در طول ریاستش بر رکن سوم ساواک جنایات بسیای کرد. بسیاری معتقدند او اصلیترین دشمن مخالفان و مبارزان بود و مسئول مستقیم شکنجه و مرگ و شهادت بسیاری از آنها است. یکی از جنایات مهم دوران سیطره ثابتی بر ساواک به ۳۰ فروردین سال ۵۴ بازمی گردد. در این روز، ۹ تن از سران گروههای چپ (فدایی خلق و مجاهدین خلق) بدون محاکمه در جریان انتقال از زندان اوین توسط ساواک تیرباران شدند.
بیژن جزنی از رهبران چریکهای فدایی، همراه با ششنفر دیگر از چریکهای فدایی خلق به نامهای حسن ضیا ظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپانزاده و عباس سورکی به همراه مصطفی جوان خوشدل و کاظم ذوالانوار دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپههای اطراف زندان «اوین» به آمریت شخص شاه و کارگزاری ثابتی، در اطراف قریه اوین با چشمان و دستان بسته تیرباران شدند.
بهمن نادری پور (معروف به تهرانی) که خود از شکنجهگران معروف ساواک بوده در دادگاه انقلاب در سال ۵۸ در شرح این واقعه میگوید:
"زندانیان را از زندان تحویل گرفتند. ما هم در قهوهخانه نزدیک زندان اوین به انتظار ایستادیم. پس از تحویل آمدند و از طریق جادهای که از داخل قریه اوین میگذشت به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین رفتیم. در آنجا زندانیان را - درحالی که دستها و چشمهایشان بسته بود - از مینیبوس پیاده کردند و همه را در یک ردیف روی زمین نشاندند. پس از اینکه روی زمین نشستند، «عطارپور» (بازجوی ساواک) یک قدم جلوتر آمد و شروع به سخنرانی کرد. گفت: همانطور که دوستان و رفقای شما همکاران و رفقای ما را در دادگاههای خودشان به مرگ محکوم کردند و آنها را کشتند، ما هم تصمیم گرفتیم شما را که رهبران فکری آنها هستید و با آنها از داخل زندان ارتباط دارید، مورد تهاجم قرار بدهیم و شما را اعدام کنیم و از بین ببریم. این حرف مورد اعتراض بیژن جزنی و چند نفر دیگر واقع شد. ولی نمیدانم عطارپور نفر اولی بود یا سرهنگ وزیری (رییس وقت زندان «اوین») که با یک مسلسل که آورده بود، رگبار را به روی آنها خالی کرد. "
مقاله رشیدی مطلق؛ ثابتی جرقه انقلاب را زد
امام (ره) به مناسبت چهلمین روز درگذشت فرزندش - مصطفی خمینی - بیانیههایی منتشر کرده و در آنها از فجایع و مظالم شاه سخن میگوید. شاه با دیدن آنها به شدت عصبانی شده و به نصیری - رئیس ساواک - میگوید:
"این مرد عقب مانده و عامل اجنبی، جسارت را از حد گذرانده است، دستور بدهید دو مقاله تهیه و در آنها به سوابق خانوادگی او که به وسیله انگلیسیها از هندوستان به ایران، آورده شده اند و مخالفت او با اصلاحات ارضی و حقوق زنان و برنامههای اصلاحی مملکت، تهیه و در شرفیابی بعدی بیاورید تا ملاحظه و دستور چاپ آنها در مطبوعات داده شود ".
نصیری به ثابتی میگوید اعلیحضرت به ما دستور داده اند و شما این دو مقاله را تهیه کنید. ثابتی مطابق دستور شاه عمل میکند. اما شاه همین دستور را به هویدا که در آن زمان وزیر دربار بود میدهد. هویدا هم این امر را به فرهاد نیکخواه محول کرده و او نیز به فردی به نام شعبانی میگوید تا مقاله را بنویسد. آن مقاله را شاه میپسندد و به دستور او در روزنامه اطلاعات به نام مستعار رشیدی مطلق منتشر میشود. اقدامی که به باور بسیاری از مورخان، یکی از نقاط عطف تبدیل جنبش انقلابی مردم ایران به یک قیام سراسری شد.
پیش بینی انقلاب توسط ثابتی
ثابتی در خاطرات شفاهی خود مدعی شد که دو سال پیش از پیروزی انقلاب، وقوع ان را پیش بینی کرده و ان را با شاه مطرح کرده بود و البته انتظار از او به عنوان مسوول اصلی تشکیلات اطلاعاتی شاه نیز همین بود. او میگوید که گزارشی مفصل را در آذر ۵۵ برای شاه نوشت و از طریق رییس وقت ساواک، نصیری، نزد شاه فرستاد:
"موقعی که کارتر در آمریکا داشت برای ریاست جمهوری فعالیت میکرد مطالبی را علیه شاه گفته بود. نتیجتا در داخل، مخالفین رژیم بسیج شده بودند و فکر میکردند که الان دوباره فرصتی پیش میآید که بتوانند کارهایی بکنند. زمانی که کارتر انتخاب شد، ولی هنوز به دفترش نرفته بود، یعنی در آذر ۱۳۵۵ من بوسیله (ارتشبد نعمت الله) نصیری (سومین رئیس ساواک) یک گزارشی برای اعلیحضرت فرستادم و گفتم به نظر میآید که سناریوی سال ۱۳۳۹ و ۴۰ یعنی دوره ۱۹۶۰ و ۶۱ در دوره کندی دوباره دارد تکرار میشود و مخالفین به این نتیجه رسیده اند که حالا کارتر اعلیحضرت و ایران را تحت فشار قرار میدهد و فرصتی پیش میآید که اینها بتوانند خود را به صحنه بیاورند و به اصطلاح ایشان را به چالش بکشند. "
واقعه کفش فروشی خیابان شاه عباس
این واقعه در روزهای پایانی سال ۱۳۵۴ اتفاق افتاد. همسر ثابتی برای خرید کفش به کفاشی شارل ژردن میرود، در هنگام پرداخت پول کفش متوجه میشود کیفپولش مفقود شدهاست. صاحب مغازه میگوید: «کسانی که داخل مغازه هستند خارج نشوند تا کیف پول خانم پیدا شود». در بین مشتریان، همسر یکی از قضات دادگستری نیز بودهاست که با نامزد برادرش برای خرید آمده بودند. با وجود آمدن این جنجال، همسر قاضی اوستا از برادرش میخواهد به داخل مغازه بیاید و این همزمان میشود با وارد شدن محافظ همسر ثابتی به مغازه. این محافظ که استوار ارتش بود هم راننده و هم محافظ همسر ثابتی بود. در درون مغازه بین این دو مشاجره و درگیری صورت میگیرد که استوار با اسلحه کمری خود به برادر همسر قاضی اوستا شلیک میکند که باعث میشود وی به شدت زخمی شود و پس از دو هفته در بیمارستان فوت میکند.
یک دختر دانشمند ثمره رئیس ساواک
پرویز ثابتی در آبان ماه سال ۵۷ به خارج فرار میکند و هرگز به کشور باز نمیگردد. مطابق با اسناد ساواک، وی در نهم آبان سال ۱۳۵۷ با نام مستعار عالیخانی از طریق فرودگاه بینالمللی مهرآباد، تهران را به مقصد لندن ترک کرد. او اکنون ساکن اورلاندو آمریکا است.
ثابتی دو فرزند دارد. دخترش پردیس ثابتی، یک زیست شناس و استاد علوم ژنتیک است و در زمینه علم و دانش به پیشرفت فراوانی رسیده است تا بدانجا که برخی منابع او را یکی از صد دانشمند برتر ایالات متحده میدانند.
اعتقاد دینی ثابتی
پرویز ثابتی در محله تپه سر سنگسر، سمنان در یک خانواده بهایی به دنیا آمد. خود او میگوید در خانواده من هم مسلمان و هم بهائی وجود داشتهاند: " خانواده مادریام بهائی و عمهها و مادربزرگ پدریام مسلمان بودهاند. همسرم هم مسلمان زادهاست. من نه بهائی بوده نه مسلمان و نه پیرو دینی دیگر. از وقتی خود را شناخته و به بلوغ رسیدهام به هیچ دینی اعتقاد نداشته و غیر دینی و غیر مذهبی بودهام. "
منبع: خبر فوری
پاسخ ها