به گزارش گروه بینالملل اخبار ، روز گذشته مجلس سنای آمریکا پس از چندین نشست در کمیسیونهای مربوطه با شخص وزیر خارجه پیشنهادی، نهایتا صلاحیت «آنتونی بلینکن» را تایید کرد. سنای آمریکا با ۷۸ رأی موافق در مقابل ۲۲ رأی مخالف، آنتونی بلینکن را به سمت وزارت خارجه آمریکا برگزید. بر این اساس، آنتونی بلینکن، هفتاد و یکمین وزیر خارجه آمریکا شد.
از جمله افراد و سیاست مدارانی که پس از خدمت در دوران باراک اوباما، اسامی آنها مجددا بر سر زبانها افتاده است، عبارتند از: «جیک سالیوان»، «آنتونی بلینکن»، «جان کری»، «گرینفیلد توماس»، «وندی شرمن» و «سوزان رایس»؛ بنابراین میتوان حدس زد که عملکرد سیاست خارجه آمریکا در دوران ریاست جمهوری جو بایدن بسیار نزدیک و شبیه به دوران باراک اوباما باشد. هرچند که تفاوتهایی هم قطعا در میان خواهد بود.
این تفاوت بنیادی بین جمهوری خواهان و دموکراتها را از نظر خارج نکنیم که اولی در دورههای مختلف عمده تمرکز خود را بر روی موضوعات داخلی و تقویت بنیانهای اقتصادی درونی متمرکز کرده و دیگری در عوض قصد دارد تا بعد سیطره و اصطلاحا رهبری جهانی آمریکا را تقویت کند. با این حساب نباید اهتمام آمریکا به نهادهای بینالمللی در دوران بایدن را موضوع غیر قابل انتظاری بدانیم.
بایدن در همان هفته اول دوران ریاست جمهوری، با متحدان اروپایی خود از جمله فرانسه و آلمان ارتباط تلفنی برقرار کرد و در گفتگوهای تلفنی با صدر اعظم آلمان و رئیس جمهور فرانسه از تلاش ویژه آمریکا در ارتقاء و توسعه روابط واشنگتن و بروکسل گفت. این موضوع نشان میدهد که او قصد دارد تا خط مشی ترامپ در رابطه نه چندان صمیمی با اتحادیه اروپا را تغییر دهد.
شعار اصلی دولت جو بایدن، بازگشت سریع به ارگانها، قراردادها و اتحادهایی است که دولت ترامپ طی چهار سال اخیر آنها را تضعیف و یا منحل کرد.
تیم سیاست خارجی بایدن به طور عملی فورا آمریکا را به پیمان آبوهوایی پاریس باز میگرداند و واشنگتن را در سازمان جهانی بهداشت نگه خواهد داشت. از جمله دیگر ماموریت آنها، مروری بر توافق هستهای ایران و امکان سنجی بازگشت به آن، تقویت رابطه با ناتو و ایجاد توافقات تجاری جدید به عنوان ابزاری برای مقابله با تاثیر روزافزون چین است.
همانطور که در تصویر فوق مشهود است، شاکله اصلی تیم سیاست خارجی اوباما، در دوره جو بایدن حضور خواهند داشت.
شخصیتهای برجسته آمریکایی از جمله تاریخدانان و تحلیلگران آمریکایی درباره جهتگیری جدید سیاست خارجی آمریکا اظهارات جالبی دارند.
(Andrew Bacevich) آندریو بیسویچ تاریخدان آمریکایی در اینباره میگوید: «یکی از دلایلی که آمریکاییها چهار سال پیش ترامپ را انتخاب کردند، این بود که سیاست خارجی ترامپ به طور کلی شکست خورده است. سوال اینجاست که دولتمداران آمریکایی واقعا تغییراتی را که ما به آن نیاز داریم را متوجه شدند، اینکه بودجه نظامی را کاهش بدهیم و محدودیتهای بیشتری را برای فعالیت نظامی آمریکا در خارج از مرزها تعریف کنیم».
(PJ Crowley) سخنگوی سابق وزارت خارجه آمریکا در اینباره معتقد است: «دونالد ترامپ هرگز واقعاً یک تیم امنیت ملی ایجاد نکرد. در عوض، میان پیمانکاران مستقلی احاطه شده بود که با توئیتهایی آنها را استخدام و اخراج میکرد. مقامات جدید در وزارت خارجه آمریکا اهتمام ویژهای به حل چالشهای اضطراری از همه گیری ویروس کرونا، تغییرات آب و هوایی تا چالش چین و ارزش مجدد دیپلماسی و همکاری بین المللی میورزند.
(Stewart Patrick) استوارت پاتریک مدیر شورای روابط خارجی در برنامه نهادهای بین المللی و حاکمیت جهانی هم میگوید: آمریکا چالش بزرگی پیش رو خواهد داشت تا مخاطبان خارجی خود را متقاعد کند که واقعا قابل اعتماد است. دولت آتی مصمم به بازسازی پیمانهایی فروپاشیدهای است که آمریکا بیش از هفت دهه به آنها مقید بوده است.
آنچه که طی ادوار مختلف از اعضای تیم سیاست خارجی دولت باراک اوباما در مواجهه با ایران شنیده بودیم، ترمهایی همچون «چماق و هویج» (Carrot and stick) و «فشار و مذاکره» (Engagement and pressure) بود که حاصل سیاستی علمی و حساب شده نزد کارکشتههای سیاست بین الملل بود.
بدین ترتیب که همزمان با حفظ اهرمهای فشار یا به عبارت دقیقتر «تحریم»، مسیرهای گفتگو بسته نمیشود و به ازای حضور و توافق در میز مذاکره بخشی از فشارها به حالت تعلیق در میآید.
شاهد مثال این ادعا به طور دقیق در کتاب خاطرات «هیلاری کلینتون» با نام «گزینههای دشوار» (Hard choices) مطرح شده است. در این کتاب وزیر خارجه اسبق آمریکا نوشته: «ما تصمیم گرفتیم که از هر دو روش تعامل و فشار استفاده کنیم تا رهبران ایران با انتخابهای سختی روبرو شوند؛ یا مطابقت پیدا کنند و از مزایای بهبود روابط بهرهمند شوند و یا امتناع بورزند و با انزوای بیشتری روبرو شوند و منتظر عواقب دردناکتری باشند».
در بخش دیگری از کتاب کلینتون آمده است: «ما اعتقاد داشتیم که اگر ایران ابتکار عمل ما را رد کند، در واقع قدرت ما تقویت میشود و بقیه جهان خواهند دید که این ایرانیها بودهاند که اهل مصالحه ناپذیرند و نه ما».
اظهارات کلینتون پیچیدگی و در عین حال وجود یک راهبرد مشخص در برنامه سیاست خارجی دموکراتها در دوران باراک اوباما را برملا میکند.
اگر اظهارات هیلاری کلینتون را به زبانی سادهتر بیان و تفسیر کنیم، به چنین مختصاتی میرسیم. بخوانید!
اولین و مهترین خصوصیت سیاست خارجی آمریکا در عصر اوباما، هماهنگی کامل با نهادها و ساختارهای بینالمللی است. واشنگتن در آن دوران سعی کرد تا به اصلاح رهبری خود در جهان را با اهتمام به سازوکارهای جهانی، منطقهای، دوجانبه و چند جانبه حفظ کند و بدین ترتیب بتواند در موضوعات حساس اجماع جهانی را به نفع خود رقم بزند. شاید در شمارش توافقهای بینالمللی که دونالد ترامپ طی هشت سال اخیر از آن خارج شد، برخی از نهادها از قلم بیافتد. اما وزارت خارجه اوباما در عوض سعی کرد تا وجه خوبی را در این زمینه از خود بر جای بگذارد.
پشتیبانی سایر کشورها و به اصطلاح جامعه بینالمللی در اعمال فشار و تحریم علیه ایران در سالهای بین ۸۸ تا ۹۲ در اصل به خاطر ایفای نقش خوب آمریکا در تعاملات بینالمللی است. در نقطه مقابل او تیم سیاست خارجی ترامپ است که بی قید و بند نسبت به هر گونه تعهد دائما آن را نقض میکند و اجماع علیه ایران در محافل بینالمللی را از دست میدهد. نمونه ملموس آن «کِنف شدن» واشنگتن در قضیه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت است. جایی که نه تنها چین و روسیه به آن رای منفی دادند بلکه همپیمانان دیرینه آمریکا یعنی اروپاییها هم حاضر به تایید آن نشده و رای ممتنع دادند.
آنچه بیان شد را نه به حساب «کار درستی» دموکراتها بلکه به حساب مرموز بودن آنها در حوزه سیاست خارجی باید گذاشت. چراکه مذاکره را برای مذاکره طلب میکنند و برای حضور در میز مذاکره رفع فشاری را وعده میدهند که خود عامل ایجاد آن هستند و تضمینی برای انقضای کامل آن دسته از فشارها وجود ندارد.
در این بین باید بین اقدامات ملموس دولت اوباما و لفاظی تیم سیاست خارجی او تفاوت قائل شد و این دقیقا مطلب مهمی است که کلینتون در نوشتههای خود به آن اشارهای نمیکند. ژست مذاکره و تعامل و در عمل حفظ فشار برای گرفتن امتیازات بیشتر.
در این بین سیاستمداران ایرانی هم هوشمندانه اعلام کردهاند که توافق همانی است که پیش از این حاصل شده و وزیر خارجه کشورمان در مقالهای در «فارزن افرز» با عنوان «ایران توافقی را میخواهد که پیش از این به آن دست یافته» این موضوع را تبیین کرد. همچنین وزارت خارجه اعلام کرده که تا وضعیت قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل که آمریکا از آن تخطی کرده تعیین و تکلیف نشود مذاکره با آمریکا معنایی ندارد. این رویکردها به این معناست که کشورمان به خوبی از ترفندهای مذاکرهای تیم تحت امر بایدن اطلاع دارد و برای آن نسخه مناسبی تجویز کرده است. مخصوصا اینکه شنیده شده که آمریکا در دوران جدید قصد مذاکره همزمان درباره پروندههای مختلف ایران را دارد، موضوعی که در صورت صحت باید تردید ما نسبت به اقدامات آتی آمریکا را بیشتر هم کند.
محمدحسن نیکبین
پاسخ ها