به گزارش گروه وبگردی اخبار ، دختر رشتی، نزدیک به سه سال قبل حین سفر قاچاقی به اروپا، به طرز مشکوکی ناپدید شد. در حالی که خانواده این دختر به نام فاطمه عموپور ملقب به سوگند، بر اساس مستنداتی که در دست دارند معتقدند فرد قاچاق بری که سوگند همراه او بود از سرنوشت رازآلود او مطلع است، از وی شکایت کردند.
تنها مظنون پرونده به اتهامات مختلف در پروندههای متعدد؛ شناسایی و دستگیر شد، اما از سرنوشت سوگند اظهار بی اطلاعی کرده است. این در حالی است که خانواده سوگند هنوز هم عقیده دارند او رازی را مخفی کرده است.
سوگند در بوسنی تلف شده است
مادر سوگند گمشده در صربستان، در حالی که بی اطلاعی از سرنوشت دخترش، او را بیمار کرده است، گفت: «روزی که تنها مظنون پرونده سوگند دستگیر شد ه بود، چند نفر را که همراه او و سوگند بودند در اداره آگاهی دیدم. آنها به من گفتند که دخترم در جنگلهای بوسنی به دلیل مشکل قلبی، تلف شده است و قاچاق بری که الان مظنون پرونده است، گفته که او را رها کنید. بعد همین قاچاق بر به من گفت در جنگلهای بوسنی خار بلوبری زیاد بود و بدنم عفونت کرد برای همین به تهران برگشتم و از سرنوشت سوگند بی اطلاعم. اما حرفهای ضد و نقیض او برای من شکی باقی نمیگذارد که او دروغ میگوید.»
دختر رشتی به ترکیه رفت
همه چیز از سال ۹۵ آغاز شد. یعنی از زمانی که فاطمه عموپور ملقب به سوگند تنها بیست سال داشت و تصمیم گرفت به کشور ترکیه مهاجرت کند.
برادر سوگند، ماجرای گم شدن خواهرش را اینطور توضیح داد: «اختلافات و مشکلات خانوادگی باعث شده بود سوگند تصمیم به مهاجرت بگیرد. خواهرم متولد سال ۷۵ است و سال ۹۵ که میخواست به ترکیه برود فقط بیست سال داشت. مخالفت و اصرار مادرم برای اینکه سوگند از مهاجرت منصرف شود بی اثر بود و بالاخره او تصمیم به رفتن گرفت.
در کشور ترکیه اول در کار بسته بندی پوشاک بود و بعد مشغول کار کاشت ناخن شد. تا اینکه متوجه شدیم با یک آقایی آشنا شده وآن آقا فکر مهاجرت به هلند را در سر سوگند انداخت.»
مهاجرت غیرقانونی به هلند
سال ۹۷ بود که فاطمه عموپور ملقب به سوگند برای ملاقات خانواده اش به ایران آمد و میگفت که بعد از آن قصد مهاجرت به هلند را دارد.
سهیل، برادر سوگند در ادامه گفت: «وقتی سوگند به ایران آمد برای ما توضیح داد، آقایی که با او آشنا شده، به او علاقه پیدا کرده است. او به سوگند وعده ازدواج داده بود و خواهرم باور کرده بود که او واقعا عاشقش شده است. اما در همان وقت به من میگفت که آن آقا به سوگند گفته بوده برای مهاجرت غیرقانونی اگر یک خانم همراهش باشد راحتتر میتواند عبور کند و حالا که با خودم فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که شاید از اول هم تنها میخواست از خواهرم به عنوان پوشش برای رد شدن از مرز استفاده کند.
وقتی اینها را برای من و مادرم تعریف کرد باز هم ما با او مخالفت کردیم، اما او دیگر تصمیم خودش را گرفته بود و به قصد مهاجرت به هلند بار دیگر به ترکیه رفت. آن آخرین باری بود که سوگند را دیدیم. در آخرین دیدارمان حتی خودش هم میگفت که احساس خطر میکند و میگفت برای این کار غیرقانونی دیگر مرگ و زندگی ام دست خودم نیست. اما با این وجود حاضر نبود فکر رفتن را از سرش بیرون کند.»
دستگیری دختر جوان در صربستان
سوگند به قصد رسیدن به هلند به همراه مرد مورد علاقه اش وارد خاک صربستان شد، اما آنجا دستگیر شدند. برادر سوگند در ادامه گفت: «وقتی سوگند و آن آقا به صربستان رسیدند، به دلیل ورود غیرقانونی به آن کشور دستگیر شدند. البته، چون پاسپورت سوگند اورجینال بود، او را بعد از دوازده روز آزاد کردند. مدتی بعد هم آن آقا را آزاد کردند و در یک کمپ پناه گرفتند. با اینکه ۷۲ ساعت فرصت داشتند به عقب برگردند، اما مرد مورد علاقه اش با برگشت مخالف بود و اصرار میکرد هرطور شده به هلند برود و میخواست چند مسافر را همراه خود ببرد. وضعیت خواهرم در آن کمپ خیلی بد بود و آب و غذای کافی برای خوردن نداشتند با این وجود فردی که همراهش بود از برگشت منصرف نمیشد.»
آخرین تماس سوگند از اروپا
از همان موقع اختلافهای سوگند و مرد مورد علاقه اش آغاز شد: «بعد از اینکه از کمپ بیرون آمدند اختلافهای سوگند و آن آقا آغاز شد. سوگند با مادرم تماس میگرفت و میگفت که او من را کتک میزند. برای همین از او جدا شد و در کشور صربستان آواره شده بود. حتی یک روز با مادرم تماس گرفت و گفت در یک پارک دارد پرسه میزند و کلیه هایش دارد یخ میزند؛ که آن تماس آخرین باری بود که با مادرم حرف زد.»
سرنوشت نامعلوم سوگند
مادر سوگند بعد از آخرین تماسی که با او داشت، هر قدر با دخترش تماس گرفت پاسخی دریافت نکرد. برای همین با مردی که سوگند همراه او رفته بود تماس گرفت: «مادرم از آن آقا خواست تا سوگند را پیدا کند و کمکش کند. چند روز بعد او با مادرم تماس گرفت و گفت سوگند را پیدا کرده است. اما باز هم ما صدای سوگند را نشنیدیم. میگفت سوگند کنار من است، اما گوشی اش در آب افتاده است. یا مثلا میگفت خوابیده است. بهانههایی میآورد که ما را متقاعد کند که سوگند کنار اوست. بعد هم گفت که دارند به کشور کروواسی میروند. حتی خود او هم یکدفعه ناپدید شد و دیگر با او هم نتوانستیم ارتباط برقرار کنیم. بعد از مدتی یکدفعه پیجی در اینستاگرام دیدیم که عکسهای خواهرم را به عنوان تبلیغ کار مهاجرت پخش کرده بود، اما وقتی به او پیام دادیم میگفت شما را به جا نمیآورم. برای همین همان موقع از او شکایت کردیم.»
سوگند به قتل رسیده یا ربوده شده است؟
برادر سوگند در آخر گفت: «مدتی قبل متوجه شدم که فردی که همراه خواهرم بوده وارد ایران شده و به خاطر شکایت من و چند نفر دیگر دستگیر شد. افراد دیگر از او به اتهام کلاهبرداری شکایت کرده بودند، اما من فکر میکردم او خواهرم را کشته، چون اگر سوگند زنده بود حتما با من تماسی میگرفت.
بعد از رسیدگی به پرونده به دلیل فقدان ادله کافی قرار منع تعقیب برای اتهام قتل عمد صادر شد. اما من فکر میکنم او تنها کسی است که از سرنوشت خواهرم خبر دارد، ولی لب باز نمیکند. برای همین بار دیگر از او به اتهام آدم ربایی شکایت کردم. متهم در آخرین بازجوییها گفت که تنها تا کروواسی با خواهرم همراه بوده و از سرنوشت او اظهار بی اطلاعی میکند.»
تقاضای یک مادر دل سوخته از رئیس قوه قضائیه
مادر سوگند در آخر گفت: «نزدیک به سه سال است از سرنوشت دخترم بی اطلاعم. من او و پسرم را با آرایشگری و به سختی بزرگشان کردم. برای من ناباورانه و سخت است که به قتل او یا مرگش فکر کنم. مطمئنم دخترم زنده است و دلم میخواهد از او خبری پیدا کنم.»
مادر سوگند در حالی که گریه و بی تابی میکرد در ادامه گفت: «آقای رئیسی شما را به خدا و مقدسات قسم میدهم دختر من را مثل دختر خودتان بدانید. خواهش میکنم از مظنون پرونده، سوال و جواب بیشتری کنید و کاری کنید من از سرنوشت دخترم مطلع شوم. دختر من فریب حرفهای این قاچاق بر را خورده بود. من یک مادرم برایم دردناک است که از دخترم بی خبرم. من با رنج و سختی بچه هایم را بزرگ کرده بودم. حالا مظنون پرونده هیچ حرفی از سرنوشت دخترم نمیزند. من از شما عاجزانه میخواهم هر کاری میتوانید برای این پرونده انجام دهید.»
چشم امید خانواده عموپور به دستگاه قضائی و اجرای عدالت است.
منبع: رکنا
پاسخ ها