درگیری بعد از مسابقه کشتی
اسفند سال ۹۳ وقوع درگیری خونین مقابل ورزشگاهی در شهریار به پلیس اعلام شد.
بررسیها نشان میداد پس از برگزاری مسابقه کشتی در ورزشگاه، درگیری میان تماشاچیان بالا گرفته و پسر ۱۸ سالهای به نام سعدی زخمی و به بیمارستان منتقل شده است.
پسرخاله قاتل
در حالی که تحقیقات پلیس آغاز شده بود، سعدی در بیمارستان تسلیم مرگ شد، اما قبل از مرگش به مأموران گفته بود پسر خاله اش ضربه مرگبار را به سینه او زده است.
اعتراف
بدین ترتیب، نوید ۱۵ ساله بازداشت شد و به درگیری خونین با پسر خاله اش اعتراف کرد.
نوید گفت: من از قبل با پسرخاله ام درگیر بودم. وقتی در ورزشگاه او را دیدم با او درگیر شدم و دوستم چاقو را به دستم داد.
به دنبال اعترافهای پسرنوجوان، دوست ۲۵ ساله وی نیز بازداشت شد، اما معاونت در قتل را گردن نگرفت.
دروغ گویی در دادگاه
در حالی که پنج سال از این ماجرا گذشته است، متهمان دیروز در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه وکیل اولیای دم برای متهمان حکم قصاص خواست.
سپس نوید که حالا ۲۰ سال دارد و از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود جرمش را انکار کرد و گفت: من برای دیدن مسابقه کشتی به ورزشگاه رفته بودم که پس از مدتها پسرخاله ام را آن جا دیدم. من و پسرخاله ام مدتها بود با هم قهر بودیم. من حتی با او احوالپرسی نکردم. بعد از پایان مسابقه کشتی از ورزشگاه خارج شدم و آن جا بود که شنیدم چند نفر در ورزشگاه با هم درگیر شده اند. من پسرخاله ام را نکشتم و نمیدانم چه کسی او را کشته است. پلیس بی دلیل مرا دستگیر کرده است. قاضی گفت: پس چرا قربانی قبل از مرگش تو را به عنوان عامل جنایت معرفی کرده است و چند شاهد نیز تو را دیده اند که ضربه مرگبار را به سینه مقتول زدی؟!
نوید پاسخ داد: شاهدان با من و خانواده ام خصومت قبلی داشتند به همین دلیل با دروغ گویی من را به دردسر انداختند. پسرخاله ام هم قبل از مرگش به خاطر خصومتی که با من داشت مرا به به پلیس معرفی کرد.
رازگشایی از جنایتی دیگر
سپس قاضی دادگاه ادامه داد: در استعلام از سفارت افغانستان مشخص شده تو متهم هستی که ۸۵ روز قبل از این ماجرا در افغانستان مردی را با شلیک تفنگ کشتهای و به همین دلیل برای فرار به ایران آمده ای. حالا چه دفاعی داری؟ متهم پاسخ داد: نه من هرگز تفنگ نداشته و کسی را نکشته ام.
وی درباره اختلاف با پسر خاله اش به قضات گفت: سه سال قبل از کشته شدن سعدی، یکی از بستگان آنها فوت شد. در محله مان رسم است بعد از فوت یک نفر، اقوام نزدیک برای خانواده عزادار غذا میبرند، اما چون ما خانواده فقیری بودیم وغذایی نداشتیم که به خانه خاله ام ببریم آنها از ما ناراحت شدند و همین موضوع باعث شد تا من و سعدی با هم قهر باشیم، ولی این ماجرا باعث نشده بود که قصد کشتن او را داشته باشم.
سپس دوست نوید روبه روی قضات ایستاد و گفت: من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. من چاقویی نداشتم تا به دست نوید بدهم. خانواده من در ایران نیستند و به همین دلیل ناتوانی درسپردن وثیقه پنج سال است که در زندان مانده ام. من بی گناهم. بنابر این گزارش، با پایان دفاعیات دو متهم، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
منبع: خراسان
پاسخ ها