به گزارش گروه وبگردی اخبار ، لطيف يحيی كه به مدت 5 سال بدل عدی پسر صدام بود میگوید: در اواخر دهه ۱۹۸۰، من به عنوان یک افسر در ارتش عراق کار میکردم، از یک فرمانده جوخه نامهای دریافت کردم که از من میخواست ظرف ۷۲ ساعت در کاخ بغداد حضور داشته باشم.
وقتی به قصر رسیدم، آنها مرا به دیدن عدی حسین ، پسر بزرگ صدام بردند. در آنجا وی گفت: من میخواهم شما چریک و فدایی من (به معنای بدل او) در موقعیتهای خطرناک باشی. لطیف یحیی مفهوم دقیق حرف او را درک نکرد، بنابراین از او پرسید: آیا میخواهی من محافظ تو باشم؟ عدی گفت: نه. سرویس اطلاعاتی فکر میکند ما شبیه هم هستیم، بنابراین من میخواهم شما بدل من باشید.
لطیف میگوید: با شنیدن این حرف، احساس کردم کسی با چکش به سر من ضربه میزند، سپس دوباره از او پرسیدم «آیا من انتخابی دارم؟»، چون فکر کردم این حرف او کمی شوخی است. عدی گفت: «اگر امتناع کنید، میتوانید به ارتش برگردید. ما با شما مشکلی نداریم.»، اما این دروغ بود، به محض اینکه از قصر خارج شدم، نگهبانان او من را داخل صندوق عقب اتومبیل انداختند و به زندان بردند، داخل سلول همه چیز را قرمز رنگ کرده بودند تا ذهن را خسته کنند و خون را به شما یادآوری کنند. کل اتاق به رنگ قرمز بسیار گیج کنندهای بود.
لطیف یحیی در سمت راست و عدی حسین در سمت چپ
آنها مرا به مدت یک هفته در آن زندان نگه داشتند، قبل از اینکه عدی بخواهد دوباره مرا ببیند، او سعی داشت مرا از نظر روانی شکنجه کند. این بار او تهدید کرد که به خواهرانم که در آن زمان جوان بودند تجاوز خواهد کرد. من به او گفتم: من آنچه را که میخواهی انجام خواهم داد، اما خانواده ام را رها کن و از اینجا همه چیز شروع شد.
پس از آن، من اغلب تجاوزها، شکنجهها و قتلها را میدیدم، شکنجههایی که عدی انجام میداد بسیار وحشتناک بود. یک بار در دفتر کمیته المپیک عراق نشسته بودم که پدر دختری را که توسط عدی مورد تجاوز قرار گرفته بود آوردند. او ملکه زیبایی بغداد بود. پدر سعی داشت تا از عدی شکایت کند، به همین دلیل عدی میخواست از او انتقام بگیرد.
او از من خواست که به سر آن مرد شلیک کنم، اما من قبول نکردم. او گفت، من به تو دستور میدهم، به او شلیک کن!. " من دیوانه شدم بنابراین یک چاقو برداشتم و مچ هایم را جلوی او زدم. او شوکه شده بود. سپس من را به بیمارستان منتقل کردند و پس از آن عدی از من نخواست به کسی شلیک کنم.
در اوایل دهه ۱۹۹۰ از عراق فرار کردم. اما من پنج سال پس از آن به دنبال مشاوره و روان درمانی رفتم و سعی کردم از شر چیزهایی که دیده ام خلاص شوم: شکنجه و آدم ربایی دختران، تجاوز جنسی و همه چیزهای زشت. یکبار با مصرف دوز بالای دارو اقدام به خودکشی کردم، یکبار هم سعی کردم خود را حلق آویز کنم. خیلی افسرده شده بودم من مقدار زیادی (دیازپام) مصرف کرده ام تا آرام شوم و اکنون تا ساعت ۵ یا ۶ صبح نمیخوابم. من همیشه کابوس میبینم. وقتی در غرب زندگی میکنید، چنین چیزهایی را نمیبینید.
لطیف یحیی در سال ۲۰۰۳
در سال ۲۰۰۳ مشغول تماشای اخبار در دفتر خود در منچستر انگلیس بودم که شنیدم عدی توسط سربازان آمریکایی کشته شد. فنجان قهوهای که در دست داشتم روی تلویزیون خرد کردم. خیلی عصبانی بودم نمیخواستم عدی کشته شود، میخواستم او به جرم جنایاتش محاکمه شود، میخواستم در دادگاه باشم تا بگویم: ببینید این مرد با من چه کرد. من عدالت میخواستم. اما این اتفاق نیفتاد.
فیلمی براساس زندگی لطیف یحیی به نام "بدل شیطان" در سال ۲۰۱۱ توسط یک سازنده بلژیکی-هلندی به نمایش درآمد.
منبع:تابناک
پاسخ ها