به گزارش گروه وبگردی اخبار ، کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، به معنای غلبه ناگهانی و کامل رژیم پهلوی بر ارکان کشور و استیلای اختناق کامل نبود؛ هنوز زمان میخواست تا کودتاچیها بتوانند در اقصی نقاط ایران، نفوذ خود را بسط دهند و با سرکوب گروههای مردمی که برای حفظ آرمانهای نهضت ملیشدن صنعت نفت فعال بودند، استبداد و دیکتاتوری را به معنای کامل کلمه بر سراسر ایران مستولی کنند.
در این بین، مردم شهرهای مختلف و از جمله مشهد نیز، بیکار ننشستند تا صرفاً شاهد بر باد رفتن دستاوردهای خون شهدای ۳۰ تیر و پایمردیهای سیاستمداران ملی، برای قطع ید استعمار از نفت ایران باشند. تشکیل گروه مقاومت ملی در مشهد با محوریت استاد محمدتقی شریعتی، یکی از این اقدامات بود که به بازداشت او و پسرش، روانشاد دکتر علی شریعتی و انتقال آنها به زندان «قزلقلعه» تهران نیز، انجامید.
مقدمات یک گزارش تاریخی
دستکم تا چندماه بعد از کودتا، همچنان اعتراضات گسترده، اما پراکندهای وجود داشت که دولت و دربار را آماج انتقادات تند و صریح قرار میداد و خواستار حراست از دستاوردهای نهضت ملیشدن صنعت نفت بود.
اعلامیه شدیداللحن آیتا... کاشانی که در آذرماه سال ۱۳۳۲، در روزنامههای کثیرالانتشار کشور، درباره بازگشایی سفارت انگلیس در تهران و تلاش دربار و دولت برای برقراری روابط با این دولت استعماری، منتشر شد، یکی از این اقدامات محسوب میشد. البته روزنامههایی که جرات انتشار این اعلامیه را پیدا کردند، زیاد نبودند.
هراس از وضعیت پراختناقی که دولت فضلا... زاهدی، با حمایت کامل محمدرضا پهلوی به وجود آوردهبود، باعث این احتیاط جدی میشد. با این حال، روزنامه خراسان در شماره ۱۲۷۵ خود، مصادف با ۱۶ آذرماه سال ۱۳۳۲، اعلامیه را منتشر کرد و با وجود سختگیریها، کوشید تا از موضعی بیطرفانه، اعتراضات مردمی را پوشش خبری دهد؛ کاری که در واقع حمایت ضمنی از این اقدامات محسوب میشد و مردم را از شرایطی که پس از کودتا بر کشور حاکم بود، آگاه میکرد.
در ۱۶ آذر چه گذشت؟
هفته دوم آذرماه سال ۱۳۳۲ بود که خبری در میان مردم منتشر شد: قرار است «نیکسون»، معاون آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا، به ایران بیاید و به شاه برای سرکوب نهضت ملی، تبریک بگوید. در واقع، آمریکاییها میآمدند تا سهم خود را از مشارکت در کودتا بگیرند.
این خبر، جامعه را بهشدت ملتهب کرد. حکومت کودتا برای جلوگیری از اعتراضات و آرام نگهداشتن جامعه، باز هم به نیروهای نظامی متوسل شد. هزاران سرباز اسلحه به دست، در خیابانهای تهران مستقر شدند. شرایط، لحظه به لحظه وخیمتر میشد، تا اینکه در دانشگاه تهران، اتفاقی ناگوار روی داد.
سربازانِ مسلح، برای جلوگیری از تجمع و اعتراض دانشجویان، در همه جای دانشگاه مستقر شده بودند. افزون بر خبر ورود نیکسون، موضوع اعطای دکترای افتخاری حقوق به او، از طرف دانشگاه تهران، بر خشم دانشجویان و استادان، بیش از پیش دامن زده بود. دانشجویان آشکارا از حضور نظامیان که مقدمهای برای آمدن نیکسون به دانشگاه تهران بود، انتقاد میکردند.
هنگام عبور دو سرباز از کنار پنجره یکی از کلاسهای دانشکده فنی، چند دانشجو، با ایما و اشاره به آنها فهماندند که باید از دانشکده بیرون بروند و اینجا، جای آنها نیست. این اقدام، بهانه را به دست نظامیان داد. دقایقی بعد، آنها برای بازداشت دانشجویان، بدون اجازه وارد ساختمان شدند و به کلاسهای درس رفتند.
اهانت و خشونت نظامیان، کاسه صبر دانشجویان را لبریز کرد. تعداد زیادی از آنها، داخل راهروی اصلی دانشکده فنی تجمع کردند. فریادهای اعتراض بلند شد. بهتدریج شعارها انسجام بیشتری پیدا کرد؛ شعارهایی که موضوع بیشتر آنها، تقبیح شاه، دولت کودتا و اقدام آمریکاییها در همکاری با کودتاگران بود. با اوج گرفتن اعتراض، فرمانده نظامیان دستور حمله به دانشجویان را داد و به این ترتیب، سه دانشجو به شهادت رسیدند و شماری دیگر نیز، به شدت مجروح شدند.
نخستین تسلیت
واقعه ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران و شهادت سه دانشجوی دانشکده فنی، یعنی شریعت رضوی، بزرگنیا و قندچی، برای عموم مردم ایران، بسیار سخت و ناگوار بود؛ اما برخورد با اخبار مربوط با آن توسط جراید فعال، با احتیاط فراوان صورت گرفت.
روزنامه خراسان در شماره روز ۱۷ آذرماه خود، تنها متن اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران را منتشر کرد؛ بدون کوچکترین اظهارنظری درباره اتفاقات رخداده. ظاهراً برای کار روی این خبر، هم نیاز به رعایت جوانب مربوط به رژیم استبداد و اختناق بود و هم زمان انتشار آن باید به نحوی انتخاب میشد که از ضرب خبر، کاسته نشود.
مشهدی بودن مهدی شریعترضوی، یکی از دانشجویان شهید و وابستگی او به یکی از خانوادههای بازاری و آبرومند شهر، نخستین جرقه انتشار گزارش خبری ماوقع روز ۱۶ آذر را در روزنامه خراسان زد؛ روز ۱۸ آذر ۱۳۳۲، روزنامه خراسان آگهی ترحیم خاندان شریعترضوی را به مناسبت شهادت فرزندشان در صفحه چهار روزنامه که یکی از پرمخاطبترین صفحات محسوب میشد، منتشر کرد و افزون بر این، زیر آگهی را به جملهای از طرف روزنامه اختصاص داد: «خراسان: این ضایعه اسفناک را بهخانواده شریعترضوی تسلیت میگوییم.»
گزارش تاریخی منتشر میشود
با انتشار آگهی ترحیم، گام دوم در روز ۱۹ آذرماه ۱۳۳۲، سه روز بعد از وقایع دانشگاه تهران و برای تنویر افکار عمومی برداشته شد؛ گزارشی مبسوط در صفحات دو، سه و چهار روزنامه خراسان آن روز انتشار یافت؛ گزارشی که هر چند به دلیل فضای پراختناق حاکم، کمتر به بیان صریح دلایل اتفاق میپرداخت، اما به صورت جدی، حقایق مربوط به اصل ماجرا و چگونگی وقوع آن را در اختیار مردم قرار میداد.
یکی از مهمترین فرازهای این گزارش، ستونی بود که در صفحه چهار و زیرعنوان «علت مرگ سه نفر دانشجویان مجروح» نوشته شد.
این خبری بود که به نقل از مأمور اداره پزشکی قانونی، پس از معاینات اولیه به رشته تحریر درآمد و با گزارشی که بعدها از سوی رژیم پهلوی منتشر شد و کشتهشدن آن سه دانشجو را، اتفاقی و صرفاً به دلیل شلیک و کمانهکردن گلوله اعلام کرده بود، تفاوتهای اساسی دارد.
در این گزارش که در ستون صفحه چهار روزنامه خراسان شماره ۱۲۷۸، مورخ ۱۹ آذرماه ۱۳۳۲ انتشار یافتهاست، میخوانیم: «علت فوت سه نفر دانشجویان دانشگاه از طرف اداره پزشکی قانونی چنین تشخیص داده شدهاست:
۱- شریعت رضوی دانشجوی مقتول فقط به علت زخم سرنیزه فوت کردهاست. سرنیزه استخوان ران راست وی را هم به کلی خُرد کرده و شریانها را پاره نموده و در نتیجه خونریزی زیاد مجروح درگذشتهاست. یک گلوله نیز به دست راست وی اصابت کرده که جلدی بوده و نمیتوانسته باعث مرگ باشد.
۲- مصطفی بزرگنیا دانشجوی دانشکده فنی بر اثر یک گلوله که از طرف راست قفسه سینه وارد شده و از زیر بغل چپ او خارج گردیده فوت کردهاست و بر اثر این گلوله استخوان بازوی او بهکلی خُرد شده و خونریزی زیاد باعث مرگ وی گردیده است. بر پشت شانه راست مقتول نیز اثر زخم سرنیزه دیده میشد که تا ۱۵ سانتیمتر زیر پوست فرو رفته بود.
۳- مقتول دیگر، احمد قندچی بهعلت اصابت گلولهای که وارد شکم وی گردیده و احشاء داخلی را پاره نموده درگذشتهاست. اداره پزشکی قانونی با حضور نماینده دادسرای نظامی اجساد را معاینه کرده، ولی هنوز گزارش رسمی در این زمینه نداده است.» این گزارش با عکس دو تن از شهدا، یعنی شریعترضوی و بزرگنیا و همچنین، عکسی از در ورودی دانشگاه تهران که مأموران مسلح را در حال کشیک نشان میدهد، تکمیل شده است.
افشای حقایق هولناک
گزارش روز ۱۹ آذرماه سال ۱۳۳۲ روزنامه خراسان، بهرغم همه احتیاطها به دلیل استیلای اختناق، پرده از رازی هولناک برمیدارد؛ نخست آنکه حمله به دانشجویان دانشگاه تهران، نه به صورت عمومی و صرفاً برای ایجاد رعب و متفرق کردن دانشجویان معترض، بلکه با هدف زهر چشم گرفتن از طریق سلاخی برخی از آنها انجام گرفت و برخلاف آنچه بعدها در رسانههای رژیم انتشار یافت، کشتاری اتفاقی و خارج از کنترل نبود.
دوم اینکه، دژخیمان رژیم حتی پس از عقب نشستن دانشجویان، به تعقیب آنها پرداختند و نه فقط با گلوله، بلکه با سرنیزه نیز به جان آنها افتادند. برای اثر سرنیزهای که بر پشت شهید بزرگنیا وجود داشت، تنها دو حالت قابل تصور است؛ یا او را با گلوله هدف قرار دادند و سپس با قصد تمامکردن کارش، تیغه سرنیزه را تا عمق ۱۵ سانتیمتری بدن وی فرو کردند یا ابتدا شهید را هدف سرنیزه قرار دادند و سپس، برای تمامکردن کار وی، تیر خلاص را شلیک کردند.
مزیت گزارش خراسان نسبت به گزارشهای مشابه، جزئیاتی است که در اینباره ارائه کردهاست. بنابراین، میتوان فضای آن اتفاق ناگوار و تلخ را بهتر و دقیقتر تجسم کرد؛ سلاخی جوانان ایرانی با سرنیزه، برای خوشایند نیکسون! شاید طعنهای که بعدها دکتر علی شریعتی در یکی از نامههایش درباره شهادت مهدی شریعت رضوی مینویسد، نشاندهنده این حقیقت تلخ باشد؛ آنجا که میگوید «او را پیش پای نیکسون قربانی کردند».
منبع: روزنامه خراسان
پاسخ ها