به گزارش خبرنگار حوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی اخبار ، ما همیشه بودیم، در همه بحرانها. اگر جنگ شد و نظامیان پای کار آمدند، اگر انتخابات شد و سیاسیون پای کار آمدند، اگر زلزله و سیل شد، امدادگران و ناجیان پای کار آمدند، اگر آشوب شد و مردم پای کار آمدند؛ هر اتفاقی که افتاد، اما ما همیشه همراهشان بودیم.
نسل به نسل تعدادمان کم و زیاد شد؛ اما بودیم، درست و حسابی پای هر اتفاقی.
کرونا برای من و امثال من که جنگ را ندیدهایم، جنگی تمام عیار به حساب میآمد، همه ما میدانستیم این موضوع منتظر هیچ شنبهای نیست که بلند شود و بگوید «شما رو به خیر و ما رو به سلامت». برایمان روشن بود که حالا حالاها هست و دل نمیکَند، اما ما باید چکار میکردیم؟ ما که حالا خبرنگاری به حرفه هر روزهمان تبدیل شده بود، حداقل باید برای کم شدن دلنگرانی مردم چکار میکردیم؟
همان اول مردم را مجبور کردیم در «خانه بمانند» و به هر شیوهای که بود خواستیم این جمله را نهادینه کنیم، گزارش نوشتیم، مصاحبه گرفتیم، نظر مردم کوچه و بازار را پخش کردیم و هر کاری کردیم که ماسک زدن، تجمع نکردن، رعایت کردن فاصله عادت شود.
اما خودمان کجا بودیم؟ ما هر روز لباس میپوشیدیم و از خانه بیرون میزدیم و روی همه این مقررات جدید پا میگذاشتیم، میدانی چرا؟ چون مجبور بودیم. مجبور بودیم برای اینکه نشان دهیم مردم، پرستاران، پزشکان و افراد زیادی تحت فشار هستند.
ما خودمان از آن لباسهای فضایی پوشیدیم و رفتیم در دل کرونا، لباس فضایی پوشیدیم و غسالخانهها را به شکل تصویر و نوشته در آوردیم، تا نشان دهیم اوضاع از آن چیزی که فکرش را میکنید، بدتر است. خودمان در دل جنگ با کرونا رفتیم تا باز هم به شما نشان دهیم ماسک زدنتان و رعایت کردنتان جان چندین هزار نفر را نجات میدهد.
همکاران من تجمعهای خبری را به جان خریدند، تا حالا که شما سرکار نرفتید حقتان را در وزارتخانهها و نهادهای مختلف فریاد بزنند که دود این ویروس شوم کمتر به چشمان مردم کشورشان برود.
روزهای اوج کرونا گذشت و باز هم توصیه کردیم بیشتر در خانه بمانید و ماسک بزنید، اما دریغ از اینکه ما این حرفها را دقیقا جایی برای شما مخابره میکردیم که ۵۰ تا ۶۰ نفر کنار هم نشسته بودیم و نشستهای خبری مختلفی را پوشش میدادیم، اما هیچ لنز و دوربینی این تصاویر را نشان نداد، چون اگر مردم موظف به فاصله گذاری بودند، ما هم موظف به پوشش اخبار کرونایی بودیم.
کرونا که شد، تقریبا کارمان زیاد شد، اما خدا نکند کار هیچ خبرنگاری با شرایط خطرناک زیاد شود. هر چه بود اتفاقی بود که باید هر طور شده سپری میکردیم. اطلاع رسانی از آمار و ارقام تأسف بار مبتلایان و قربانیان حالمان را بد میکرد، اما رفتیم بزرگترین کارخانه تولید ماسک غرب آسیا را افتتاح کردیم تا به شما نشان دهیم ماسک زدن خیلی راحت است؛ هم ماسک به راحتی پیدا میشود و هم قیمتش زیاد نیست. کارخانههای تولید مواد ضدغفونی کننده را افتتاح کردیم تا بگوییم داشتن یک الکل کوچک در جیبتان نه زیاد هزینه بر است و نه جای زیادی را اِشغال میکند.
داروهای مختلف برای درمان کرونا و کیتهای تشخیص سریع ویروس ساخته شد و تنها کاری که از دستمان برمیآمد این بود که سریع با دوربین برویم و خاطر جمعتان کنیم و بگوییم نگران نباشید حتی اگر خودتان و عزیزانتان گرفتار شدید.
رفتیم دستگیری از نیازمندان و آسیب دیدگان کرونا را به تصویر کشیدیم که ببینید هیچ کسی فراموش نمیشود، حتی اگر در حاشیه شهر یا در مناطق جنوب شهر زندگی کند. پاپیچ مسئولان شدیم که حواسشان بیشتر به معیشت مردم باشد. رزمایشهای همدلی شد نقطه قوت و بستههایی را نشان دادیم که با عشق و محبت به دست نیازمندانش میرسید.
جلسات تولید واکسن کرونا را گزارش کردیم که دل خوشتان کنیم که خیلی زود این ویروس دُمش را روی کولش میگذارد و میرود و ما همه در برابرش زره آهنی میپوشیم.
در کنار همه اینها، ویروس سراغ خیلی از ما هم آمد و گرفتارمان کرد، مایی که روزی در خط مقدم کرونا دو تا ماسک میزدیم و زره آهنین مقابله با ویروس به تن میکردیم؛ حالا باید وارد قرنطینهای میشدیم که سختتر از کار در ایام کرونا بود، اما در این میان خدا دیگر نیاورد آن روزهایی را که خبر میرسد کرونا جان کدام همکارمان را گرفته یا چه کسی حال خوبی ندارد.
اما در کنار همه این ها بگویم خیلی خوشحالیم که با تمام مشکلاتی که سپری شد حالا مقابله با کرونا به یک عزم ملی تبدیل شده و دیگر تلاش نمیکنیم که بفهمانیم اگر ماسک نزنید و رعایت نکنید فلان میشوید و بیسار میشوید. همین که حالا صبحها وقتی در مسیر محل کار میبینیم کرکره مغازه هایتان پایین است و شبها زمانی که به منزل برمیگردیم شهر در سکوت کامل است، خوشحالمان میکند و نشان میدهد ما هم کمی توانستیم با اطلاع رسانی کمکی به کادر درمان کنیم تا شاید آنها هم بتوانند کمی راحت تر و آسوده تر نفس بکشند.
ما همچنان هستیم و باید بدانیم جوانهای زیادی در خط مقدم ایستادهاند و همان زمانی که ما فروشگاه خالی میکردیم و یا شربت زنجبیل عسل مینوشیدیم و اخبار را بالا و پایین میکردیم، داشتند میجنگیدند، از پرستار و پزشکان تا سربازها، تا بچههای هلال احمر، فعالان جهادی، خبرنگاران، عکاسان خبری و خیلیهای دیگر.
گزارش از زهره شایسته
پاسخ ها