به گزارش خبرنگار گروه استان های اخبار از بوشهر ، وقتی جنگ تحمیلی شروع شد، همه برای حراست از میهن خود به پاخاستند. فرقی نمیکرد که چه شغلی داشتند و سن و سالشان چقدر بود. همه مردان و زنان این سرزمین یک هدف داشتند و آن، دفاع از خانه بود، خانهای به وسعت یک سرزمین.
هر کس هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد از رفتن به خط مقدم جبهه تا فراهم کردن آنچه که رزمندگان نیاز داشتند.
وقتی جنگ به دریا کشیده شد، صیادان بوشهری که دریا را به خوبی میشناختند وارد میدان شدند. به کمک رزمندگان آمدند تا هم نیرو و مهمات جابهجا کنند و هم مردمی را که در میان آتش گرفتار شده بودند، به ساحل نجات برسانند.
در روزهایی که دفاع مقدس چهل ساله میشود پای صحبت تعدادی از همین مردان دریا نشستیم. مردانی که لنج صیادیشان را در زمانی که کشور نیاز داشت سفینه رزم کردند و بی پروا به دل موجهای سهمگین زدند.
محل دیدارمان اسکله بندرگاه است. روستایی در حومه بوشهر. تعدادی لنج در اسکله لنگر انداختهاند. آسمان صاف و آبی است و هوا گرم.
چهار نفر هستند. گذر سالها، موهایشان را سپید و تجربههایشان را شنیدنی کرده است.
از نوجوانی پیشهشان صیادی بوده است. زمانی که جنگ تحمیلی شروع شد ۷-۸ سالی از دریارفتنشان میگذشت و با دریا آشنا بودند.
حبیب برخ یکی از این صیادان به ما میگوید: درگذشته ابزارهای پیشرفتهای برای تشخیص مسیر نبود و ما باید از روی حرکت باد و صورتهای فلکی و ستارگان مسیر خود را میافتیم تا به مقصد برسیم.
او ادامه میدهد: از آنجا که مسیرها را میشناختیم برای کمک پیشقدم شدیم تا مهمات و آذوقه را به جزیرههای فارسی، لاوان و هنگام برسانیم.
عباس بزن صیاد دیگر میگوید: آبادان در محاصره بود و مردم خانه و کاشانه خود را رها کرده بودند و به بهمنشیر رفته بودند. آنجا قیامتی بود زنان و بچهها همه در خیابانهای شهر بودند. من با لنج شخصی خودم از بندر امام غذا و مهمات را به بهمنشیر میرساندم و از آنجا زنان، بچهها و افراد سالخورده را با خود به بندر امام میآوردم.
او اشاره میکند که هر بار ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر در لنج بودند.
ناخدا عباس به آتشباران دشمن هنگام حضورش در دریا اشاره میکند و میگوید: بارها خمپاره در چند متری ما فرود میآمد، اما خدا همراهمان بود و هیچ اتفاقی برایمان نمیافتاد.
محمد گله دار صیاد دیگری است که کارش پشتیبانی از جزیرهای بود که به تعداد روزهای جنگ تحمیلی، بمباران شد.
او میگوید: افراد، مهمات و آذوقه را به خارگ میبردم و زخمیهای ناشی از بمباران را به بیمارستان و داخل جزیره می رساندم.
این صیاد رزمنده، با اشاره به نقش خانواده اش و حمایت هایشان بیان میکند: یک سال تمام مشغول پشتیبانی بودم بدون آن که یک بار به خانه بروم و خانواده ام را ببینم. آنها هم به من میگفتند برای پیروزی بر دشمن اگر تو نروی چه کسی باید برود؟
میثم حسن ابراهیمی صیاد دیگری است که پای صحبتهایش مینشینیم.
او میگوید: متولد ۱۳۴۴ هستم. سال ۵۸ صیادی را شروع کردم. سال ۶۱ به جبهه رفتم. وقتی جنگ به دریا کشیده شد، برای کمک به نیروی دریایی سپاه داوطلب شدم وبه جزیرههای فارسی و خارگ کمک میرساندم.
حسن ابراهیمی این طور صحبتهایش را ادامه میدهد: سال ۶۴ برای اجرای عملیات والفجر ۸ به فاو رفتم. سربازان، مهمات و غذا را از راه اروند میبردم و بعد از پایان عملیات اسلحه و ابزار جنگی به جا مانده را با خود باز میگرداندم.
او خاطراتش را مرور میکند و میگوید: بیشتر اوقات شبها و در تاریکی به جزیره خارگ میرفتم تا مبادا دشمن ما را ببیند. یک شب این قدر هوا تاریک بود، پس از گذشت ۷ ساعت جزیره را پیدا نکردیم. ناگهان حمله هوایی شروع شد و نورافکنها آسمان را روشن کردند و ما توانستیم در کنار اسکله پهلو بگیریم.
این صیاد قدیمی این اتفاق را مصداق ضرب المثل «عدو شود سبب خیر» میداند.
مسئول بسیج منطقه دوم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در سالهای دفاع مقدس با صیادان زیاد در ارتباط بوده است، میگوید: صیادان به دلیل تجربه و دانش کافی داوطلبانه به نیروی دریایی سپاه پیوستند و بدون هیچ چشمداشتی در راه دفاع از میهن و آرمان هایشان نقش آفرینی کردند.
سید نوشاد باقری، تاکید میکند اکنون هم صیادان در راه امنیت کشور از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند و در راه مبارزه با صید ترال، قاچاق سوخت، مواد مخدر و سلاح به نهادهای مسئول کمک میکنند.
گزارش از: خاطره خواجگانی
پاسخ ها