تجسسهای پلیسی
به دنبال اظهارات این مرد، تلاش برای پیدا کردن ردی از خانم دندان پزشک آغاز شد. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بررسی تماسهای تلفنی این زن پرداخت و دریافت وی صبح با آژانس اینترنتی به ایستگاه متروی جوانمرد قصاب رفته بود. به این ترتیب راننده آژانس اینترنتی ردیابی شد و برای رازگشایی از سرنوشت خانم دندان پزشک تحت بازجویی قرار گرفت. وی گفت:صبح زن جوان را از مقابل خانه اش سوار خودرو کردم. او در حوالی متروی جوانمرد قصاب پیاده شد. در بین راه با یک نفر تلفنی درباره سند زدن یک ملک صحبت میکرد و به نظر میرسید میخواست با او قرار ملاقات بگذارد.
نخستین سرنخ
اظهارات راننده جوان سرنخ اصلی را به پلیس داد و روشن شد آزاده به تازگی ملکی را خریده است و با فروشنده اختلاف حساب داشت. خیلی زود مرد ۴۵ سالهای به نام محمود ردیابی و بازداشت شد. وی که سعی داشت خودش را بی اطلاع از مرگ آزاده نشان دهد در بازجوییهای بعدی لب به اعتراف گشود و به قتل زن جوان اعتراف کرد.
اعتراف به قتل
مرد میان سال گفت:مدتی پیش ملکی را به یک نفر فروخته بودم. او نیز خانه را با زن جوان معامله کرده و سفتههای من را به او داده بود. به همین دلیل ۳۰۰ میلیون تومان سفته دست زن جوان داشتم. من هرگز او را ندیده بودم. فقط چند بار تلفنی با او صحبت کردم تا مشکلمان را حل کنیم. وی ادامه داد: آخرین بار با خانم دندان پزشک صحبت کردم و از او خواستم تا مقابل محل کارم بیاید تا با هم ملاقات کنیم. من به او گفته بودم بهتر است با وضعیت مناسبی به آن جا بیاید، اما او با تیپی ناجور به محل کارم آمد و روی صندلی جلوی پژو پرشیا کنار من نشست. من به او اعتراض کردم و از او خواستم تا به صندلی عقب برود، اما عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد. او خیلی به من توهین کرد و من که عصبانی شده بودم دستم را روی گلویش گذاشتم و او را تهدید به مرگ کردم، اما ساکت نشد. فحاشی میکرد که با دو دستم گلویش را گرفتم تا این که بیهوش شد. وی گفت: من که ترسیده بودم خودرو را متوقف کردم و به او ماساژ قلبی دادم، اما زن جوان نفس نمیکشید. به همین دلیل به سمت اتوبان قم رفتم و، چون ترسیده بودم در میان راه برای پنهان کردن جسد به پمپ بنزین رفتم و بنزین خریدم. سپس در جاده قم جسد را آتش زدم تا راز قتل پنهان بماند. به دنبال اظهارات این مرد، پلیس بقایای جسد را کشف کرد و محمود به بازسازی صحنه جرم پرداخت.
در دادگاه
این مرد خشمگین دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که اولیای دم برای وی حکم قصاص خواستند. سپس قاتل به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: من بیمار دیالیزی هستم. به همین دلیل خیلی زود عصبانی میشوم. وقتی به زن جوان تذکر دادم او شروع به فحاشی کرد و آرام نمیشد من هم برای ساکت کردنش گلویش را گرفتم که خفه شد. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود و اشک میریخت ادامه داد: من به دلیل این که ترسیده بودم جسد را آتش زدم و برای این که ردی از خودم بر جای نگذارم کیف زن جوان را برداشتم. عاجزانه از اولیای دم طلب بخشش دارم. با پایان اظهارات این متهم، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
منبع: خراسان
پاسخ ها