به گزارش گروه وبگردی اخبار ، بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشتبهخشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، از جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
ابومحمد ضیاءالدین عبدالله بن احمد مالقی، معروف به «ابن بیطار»، گیاهشناس و داروشناس اندلسی در قرن ششم هجری قمری است.
تاریخ تولد ابن بیطار معلوم نیست، اما برخی بدون اشاره به منبعی تاریخ تولد او را ۵۹۳ق/۱۱۹۷م بیان کردهاند. ابن بیطار احتمالاً از خاندان بیطار مالقه است که اطلاعات بسیاری درباره آنها در زندگینامههای آن دوره موجود است.
ابن بیطار در اشبیلیه که در آن روزگار مرکز بزرگ علم و ادب بود، نزد استادانی، چون عبدالله بن صالح، ابوالحجا یوسف بن موراطیر و به ویژه گیاهشناس نامی، اشبیلی، و ابوالعباس احمد بن محمد مشهور به ابن الرومیه دانش آموخت و به بررسی و گردآوری گیاهان دارویی پرداخت.
او در همین دوره دانشآموزی با آثار پزشکان و گیاه داروشناسان آشنا شد که برخی از آنان عبارتاند از دیوسکوریدس و جالینوس از یونان، احمد بن محمد غافقی قرطبی، ابوالقاسم خلف بن العباس زهراوی از اندلس، شریف ادریسی، اسحاق بن عمران و ابن جزار از مغرب. ابن بیطار در سال ۶۱۷ق/۱۲۲۰م به قصد تحقیق درباره گیاهشناسی به مطالعه کتابهای پیشین و نیز به سفر در کشورهای غربی جهان اسلام آن روزگار پرداخت. او از شمال آفریقا، یعنی کشورهای مراکش و الجزایر و تونس، بازدید کرد.
وی همچنین به شهرهای یونان و دورترین شهرهای آسیای صغیر سفر کرد. در این مسافرتها با بسیاری از عالمان علم گیاهشناسی و داروشناسی ملاقات کرد و از آنان اطلاعات فراوانی درباره گیاهان محلی به دست آورد. سپس به شام رفت و در سال ۶۳۳ق با ابن ابی اصیبعه آشنا شد که او بعدها معروفترین شاگرد ابن بیطار در گیاهداروشناسی شد.
ابن بیطار در دمشق در دربار سلطان ایوبی محمد بن ابیبکر، ملقب به المَلکِ الکامل در زمینه داروهای ساده و گیاهان پزشکی مشغول به کار شد. پس از مدتی چنان مورد توجه قرار گرفت که سلطان او را به ریاست داروفروشان (عطاران) قلمرو خود انتخاب کرد. پس از مرگ این سلطان، ابن بیطار به قاهره رفت و نزد پسر و جانشین او مشغول به کار شد. در قاهره به دستور سلطان جدید به تألیف معروفترین کتاب خود یعن یالجامع و المغنی پرداخت.
ابن ابی اصیبعه درباره علم و اخلاق استاد خود چنین نوشته است:
«در گیاهشناسی، تحقیق و گزینش گیاهان و شناسایی رویشگاهها و نامهای گوناگون آنها دانشمند زمان خود بود... و من در او زیرکی و تیزهوشی و درایت شگفتانگیزی در شناخت گیاهان و در نقل گفتههای دیوسکوریدس و جالینوس دیدم... همچنین نیکی رفتار، جوانمردی، خوشطینتی، خوشخلقی، خوشفهمی و عزت نفس او چندان شگفتآور بود که توصیف شدنی نیست».
ابن بیطار سالهای پایانی عمر خود را در دمشق سپری کرد و همانجا در ۶۴۶ق/۱۲۴۸م درگذشت.
از او آثاری به جا مانده است که عبارتاند از:
۱. الجامع لمفردات الادویة و الاغذیه یا جامع مفردات الادویة و الاغذیه یا الجامع فی الطب، این کتاب مشهورترین و معروفترین اثر ابن بیطار است که در واقع بزرگترین دایرةالمعارف داروشناسی باقی مانده از قرون وسطاست.
در این تألیف وی به ترتیب حروف الفبا، حدود یک هزار و ۴۰۰ دارو و خوراکی ساده گیاهی و معدنی و جانوری را با استناد به بیش از ۱۵۰ مأخذ و با استفاده از تجربهها و مشاهدههای شخصی توصیف کرده که آن را میتوان با کتاب دوم قانون ابن سینا مقایسه کرد که حاوی کمابیش ۸۰۰ ماده است. از یک هزار و ۴۰۰ دارو و خوراکی ذکر شده در این کتاب حدود یک هزار دارو را مؤلفان یونانی پیشین، به ویژه دیوسکوریدس و جالینوس و ۴۰۰ ماده دیگر را که ۲۰۰ مورد آن گیاهی است، دانشمندان دوره اسلامی تا آن روزگار شناسایی کرده بودند.
یکی از فواید این کتاب معرفی تألیفاتی است که ابن بیطار مطالبی از آنها نقل کرده است؛ مثلاً آثار شریف ادریسی، ماسَرجویه، مسیح (عیسی) بن حَکَم، ابن ماسَه، اسحاق بن عِمران، حامد بن سَمَجون که گویا اصل آنها از بین رفته است. از حدود ۱۵۰ مؤلفی که ابن بیطار نام برده، کمابیش بیست تن یونانی و بقیه عرب، عرب-اسپانیایی، ایرانی، سریانی، کلدانی، هندی و جز آن هستند.
یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب استفاده از نامهای مترادف برای بسیاری از گیاهان به زبانهای یونانی، بربری، فارسی و زبان اسپانیایی کهن علاوه بر نام عربی آن است.
این کتاب تأثیر فراوانی در داروشناسی مشرق اسلامی و غیراسلامی داشته است، اما در مغرب زمین چندان تأثیری نداشته است؛ زیر نهضت ترجمه از عربی به لاتین در اواسط قرن سیزدهم میلادی متوقف شده بود.
دانشمندان اروپایی در قرن نوزدهم میلادی در نتیجه کوششهای فُن زُنتهایمر و به ویژه لکلرک به ارزش و مقام تألیفات او پی بردند. فن زنتهایمر این کتاب را در دو جلد به زبان آلمانی ترجمه کرد که پر از اشتباه بود. لکلرک نیز پس از نشر مقالهای درباره واژگان یونانی و لاتین و بربری کتاب الجامع، ترجمه فرانسوی نسبتاً خوبی از این کتاب همراه با شرح و بررسیهای بسیار سودمند فراهم آورد. این ترجمه سپس مبنای پژوهشهایی درباره داروشناسی و گیاهشناسی عرب اسلامی واقع شد.
از میان دانشمندان غربی، مایرهوف تنها کسی است که خواسته از ارزش کتاب الجامع کم کند. او پس از بررسی بخش موجود از کتاب الادویةالمفرده اثر غافقی و نیز با تعمق در شرح اسماءالعُقّار ابن میمون به این نتیجه رسید که ابن بیطار نه فقط مطالب کتاب خود را از غافقی نقل کرده، بلکه همه محتویات کتاب او را در الجامع گنجانده است. درباره واژههای مترادف نیز بر آن است که بیشتر آنها را از کتاب غافقی و واژهنامه ابن میمون گرفته است.
در رفع شبهات مایرهوف میتوان گفت که حتی اگر بپذیریم که ابن بیطار همه محتویات کتاب غافقی را عیناً در تألیف خود آورده باشد، کمترین ستایشی که میتوان از الجامع کرد این است که آن را مکمل تألیف غافقی بدانیم، زیرا میان این دو تألیف حدود ۱۰۰ سال فاصله هست و ابن بیطار افزون بر اینکه کمابیش ۲۰۰ بار از غافقی مستقیم نقل کرده، مطالب بسیاری نیز از مؤلفان معاصر وی و دیگر مؤلفان پس از وی آورده و نتایج مطالعات و تجربههای شخصی خود را به آن هم افزوده است.
۲. تفسیر کتاب دیوسکوریدس، این کتاب در واقع واژهنامهای یونانی-عربی است که در آن ابن بیطار برابرها و مترادفهای عربی یا معرّب حدود ۵۵۰ نام یونانی را که در چهار مقاله اول از پنج مقاله کتاب الادویة المفرده اثر دیوسکوریدس به کار رفته، بیان کرده است. افزون بر آن، براابرهای لاتینی بسیاری از آنها و سریانی برخی از آنها را نیز آورده است.
۳. رساله فی الاغذیة و الادویة؛
۴. رسالة فی تداوی السُّموم؛
۵. کاشف الوَیل فی معرفة امرارض الخَیل؛
۶. کتاب الابانة و الاعلام بِما فی المنهاج مِن الخَلَل و الاوهام، این کتاب در بیان بسیاری از اشتباهات ابن جزار در کتاب منهاج البیان فی ما یستعمله الانسان که در زمینه داروها و خوراکیهای جامع و ترکیبی است، نگاشته شده است؛
۷. کتاب الافعال الغربیة و الخواص العجیبة؛
۸. المغنی فی الادویة المفردة یا المغنی فی العلاج بالادویة المفردة؛ ابن بیطار در این کتاب داروهای مفرد و سادهای را که برای درمان بیماریهای مربوط به یکایک اعضای بدن سودمند است در بیست فصل به اختصار، برای استفاده پزشکان، معرفی کرده است؛
۹. میزان الطب یا میزان الطبیب؛
۱۰. جزوهای با نام مقالة فی اللیمون، این جزوه به ابن بیطار و ابن جمعه هر دو منسوب است.
منبع: آنا
پاسخ ها