به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی اخبار ، کتاب صوتی «مرا به خوابهایت ببر ماریه!» چهارمین مجموعه داستان و ششمین اثر داستانی سید علی شجاعی برای مخاطبان بزرگسال است؛ مجموعه داستانی که نامش را از عنوان نخستین داستان وام گرفته و در همان قدم نخست نشان میدهد که قرار است، مخاطبش را با اثری متفاوت در فرم روایی و محتوا روبهرو کند.
شجاعی که تا پیش از این نشان داده به دنبال خط سیر مشخص اجتماعی و یا مذهبی در داستانهایش است، در این مجموعه و در فضایی بینابینی میان تمامی خواستهها و ایدهآلهایش در داستاننویسی قدم زده و سعی کرده تا خالق موقعیتهای فرمی تازهای در بیان نظرگاه خود باشد.
داستانهای این مجموعه را میتوان از چند منظر مشخص تقسیمبندی کرد؛ نخست داستانهایی که از نگاهی فرازمینی و با مفهومی آسمانی با مخاطب خود روبرو میشوند که نخستین و آخرین داستان این مجموعه نمونههای قابل اعتنایی از آن هستند که طی آن نویسنده سعی کرده با خلق فضایی بکر و فرمی تازه مخاطب خودش را در موقعیتی شگفت برای دریافتی تازه از مفاهیم پیرامونی زندگی قرار دهد؛ اما در گونهای دیگر شجاعی در این مجموعه به سوی خلق روایتی تصویری از کنشها و تنشهای اجتماعی پیرامون خود در داستاننویسی تمایل نشان داده و تمامی عصبیتها و اصطکاکها در روابط خانوادگی و فردی امروز را که میتواند نماد زندگیهای ساختار یافته در جامعه مدرن امروزی باشد، پیش چشم مخاطبانش میآورد.
شجاعی همچنین اذعان دارد که در نگارش این مجموعه کوشیده است، حد فاصل میان فرم و محتوا حرکت کند و کمترین تحمیل نویسنده به مخاطب را صورت دهد. این امکان به داستانهای وی و فضای آنها این امکان را داده است تا موقعیتی چند صدایی به وجود آورد؛ آن هم به شکل و سیاقی منطقی و نه بر مبنای اجباری در داستانهایش.
«مرا به خوابهایت ببر ماریه!» زبان عریانی دارد. زبانی که گاه راوی پیچیدهترین حسهای انسانی است و گاه نیز خصوصیترین لحظات و خاطرات یک انسان را به پیش چشمان مخاطبانش به مثابه یک انسان مینشاند و از او میخواهد در قاب آیینه انسان به تماشای خود گمشده و ناپیدایش بنشیند.
۱۴ داستان کوتاه سید علی شجاعی در «مرا به خوابهایت ببر ماریه!» بدون شک تجربه بکر و تازهای برای مخاطبان داستان کوتاه به شمار میرود که در انتظار رویدادها و اتفاقات تازه در قامت داستان کوتاه هستند.
در قسمتی از کتاب صوتی «مرا به خوابهایت ببر ماریه!» میشنویم:
روزهای ماریه از شب شروع میشد و شبهایش از روز ما... همیشه این چنین بوده و حالا هم... مادر اشک میریخت و پدر نفرین میکرد وقتی ماریه دیگر مدرسه نرفت...
- شبها مدرسه میروم... وقتی که شما خوابید...
همیشه این چنین بوده و حالا هم... با کسی بازی نمیکرد، نمیجوشید، حرف نمیزد...
- شبها با بچهها بازی میکنیم... وقتی شما خوابید...
روزهای ماریه از شب شروع میشد... مادر آه میکشید وقتی ماریه حتی پایش را هم در کلاس خیاطی نگذاشت...
- جایی را میشناسم، خودم میروم... شبها...
پدر در خودش میشکست وقتی هم سن و سالهای ماریه دانشگاه میرفتند و ماریه روز هایش از شب شروع میشد...
- من که مشغول درس خواندنم، وقت خوبی برای خواستگار راه دادن نیست...
مادر در خودش پیچید و پیچید و پیچید تا دیگر کمر راست نکرد وقتی ماریه حتی در صورت خواستگارهای رنگ رنگش نگاه هم نکرد... همیشه این چنین بوده و حالا هم...
وقتی دکتر و آزمایش و عکس و دارو جواب نداد، سراغ عطاریها را گرفتیم و حکیم و علفی و... وقتی هم که عرق این و جوشانده آن و ریشه چنین و شکوفه چنان اثر نکرد، دست به دامن رمال و فالگیر شدیم و طالعبین و جنگیر و... آخرش هم جواب همه یکی بود؛ با خوابهای ماریه کنار بیایید وقتی با بیداریهای شما کنار آمده... که روزهای ماریه از شب شروع میشد و شبهایش از روز ما... همیشه این چنین بوده و حالا هم... ما با خوابهای ماریه کنار آمدیم...
گفتنی است کتاب صوتی «مرا به خوابهایت ببر ماریه!» نوشته سید علی شجاعی و با روایت احسان چریکی و نرگس رحیمیان از سوی نشر نیستان راهی بازار کتاب شده است.
پاسخ ها