جلسه تمام شد. آمدیم بیرون. از ایشان پرسیدم چرا حرفهای آقا را مینوشتی؟ صحبتها را که شنیدهای، اخبار هم که فرمایشات ایشان را کامل پخش میکند. صیاد به من گفت: «آقای آراسته تو حقوقدانی» به شوخی گفتم: «نه، من حقوق بگیرم.»
گفت: «تو حقوق خواندهای، سؤالم این است که عدم اجرای دستور فرمانده طبق آیین دادرسی نیروهای مسلح جرم است یا نه؟» گفتم «بله. ولی ربطی به سؤال من ندارد.» گفت: «خوب، تأخیر در اجرای امر فرمانده جرم است یا نه؟» گفتم: «بلی، ولی چه ربطی به سوال من دارد؟»
گفت: «کاملاً هم ربط دارد.» و آن وقت حس کردم از دلش و با تمام وجودش با من حرف زد. گفت: «آقای آراسته من نمیدانم الآن میرسم کفشهایم را بپوشم یا نه. آیا تا رفتن درب حسینه امام خمینی زنده خواهم بود یا نه، (گفت) نمیدانم به ستاد کل زنده میرسم یا نه، از طرفی من صحبتهای آقا را فقط سخنرانی تلقی نکردم. این فرمایشات را ابلاغ تدابیر یک فرمانده برای سربازانش میدانم. برای همین یادداشت میکنم تا از همینجا اگر سوار ماشین شدم آنها را مرور، مطالعه و بررسی کنم تا تدابیر را به فرامین درآورده و بعد که به ستاد کل رسیدم، این فرامین را در دستورالعملی گنجانده و به استحضار ریاست ستاد کل برسانم و بعد از جرح و تعدیل و کامل شدن دستورالعمل آن را جهت اجرا به نیروهای مسلح ابلاغ کنم.
من به عنوان عنصری از ستاد کل این مسئولیت را دارم، لذا باید لحظهای در انجام مسئولیتم کوتاهی نکنم. حال اگر در هر لحظه عمر من پایان یافت خداوند بزرگ خود شاهد است که در حال اجرای امر فرمانده و مولایم بودهام و در این مسیر سستی نکردهام.»
منبع: ایسنا
پاسخ ها