داستان کتاب «این صدای دماغ کی بود؟» از آنجا آغاز میشود که شبی حسنی، مادر و مادربزرگش تصمیم میگیرند که در ایوان بخوابند. زمانی که آنها در خواب ناز بودند، ناگهان مادربزرگ حسنی متوجه صدایی میشود و از خواب میپرد. پس از او نیز حسنی صدا را شنیده و به سمت صدا میرود تا اینکه با صحنه عجیبی روبهرو میشود.
سوسن طاقدیس در سال ۱۳۳۸ در شیراز دیده به جهان گشود. او که نویسنده کتابهای کودک و نوجوان بود، فعالیت حرفهای خود را با نگارش کتاب «بابای من دزد بود»، شروع کرد و پس از آن آثار متعددی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان به انتشار رساند. قدم یازدهم، زرافه من آبی است، پشت آن دیوار آبی و هزار سال نگاه از جمله این آثار است.
این نویسنده چندی پیش از دنیا رفت.
در بخشی از کتاب «این صدای دماغ کی بود؟» میخوانیم:
تسبیح مادر بزرگ را برداشت. النگوی مادر را سر طاقچه پیدا کرد. کفشهای نوی حسنی را هم به زور پوشید. بعد با خوشحالی دماغش را بالا کشید؛ چون عادت داشت همیشه وقت خوشحالی دماغش را بالا بکشد. حسنی که از بعد از دعوا یک چشمش خواب بود و یک چشمش بیدار، به خودش گفت:
«این صدای دماغ کی بود؟ ننهام که دماغش خورخور میکند. مادربزرگ فین فین میکند. من هم که دماغم شیپور میزند.» حسنی گوشهایش را تیز کرد و دزد راه افتاد که برود. یک دفعه حسنی صدای کفشهای نوی خودش را شنید. به پاهایش نگاه کرد. ولی کفشها پایش نبود. حسنی از جا پرید. دزد را دید که بقچه روی سرش گذاشته و کفشهای او را پوشیده و در حال رفتن است. حسنی داد کشید: «دزد... دزد!»
گفتنی است کتاب «این صدای دماغ کی بود؟» نوشته سوسن طاقدیس از سوی انتشارات سروش راهی بازار کتاب شده است.
پاسخ ها