مجموعه داستان «چمدان» از ۱۷ داستان کوتاه با عناوین «پدر حراجی»، «آگهی»، «نخنما»، «دروغ چوپانی» و ... تشکیل شده و هر کدام از آنها به موضوعات مختلفی میپردازد.
برای مثال داستان «چمدان» درباره دختر جوانی است که پدرش از رزمندگان جنگ بوده و هیچگاه به دختر خود اجازه نداده تا از مزایای پدرش در جنگ بهره ببرد. همین مسئله منجر به دلخوری دختر میشود؛ بنابراین زمانی که پدرش به سن کهنسالی میرسد، میخواهد او را به خانه سالمندان ببرد. کتاب «چمدان» تقدیم میگردد به همه سالمندانی که در مراکز بهزیستی چشم انتظار دیدار عزیزانشان هستند.
در بخشی از کتاب «چمدان» میخوانیم:
با صدای تلفن، گوشیام را نگاه میکنم شماره مادر است. بیخیال میشوم. فرصت ندارم دیرم شده میدانم که حرفهای مامان کشدار و تکراری است و میخواهد توصیه کند که گاز را خاموش کنم، صبحانه بخورم، کلید را جا نگذارم. نمیدانم چرا نمیپذیرد که من نزدیک چهل سالم است. دوباره و چندباره زنگ میخورد. بالاجبار جواب میدهم.
- سلام مامان، خوبی؟
با صدایی ضعیف میگوید: حالم بده بیا ببرم دکتر.
میگویم: باشه تو حالا یه کم استراحت کن فرصت کنم مییام.
این بازی تازهای است که مادر تازگیها سر ما درمیآورد.
از وقتیکه برایش آپارتمان مستقلی گرفتیم که برای خودش راحت زندگی کند، هر چند روز یکبار به من یا وحید زنگ میزند و میگوید حالم خوب نیست. وقتی هم که ما سراسیمه میرویم، میبینیم که فقط چون بیحوصله شده و طاقتش نگرفته، به این بهانه ما را دور خودش جمع کرده. امروزم هم حتما از اول صبح بیقرار است که زنگ زده است...
گفتنی است کتاب «چمدان» نوشته سعید فتاحی و نجمه خادم المومنین از سوی نشر گیوا راهی بازار کتاب شده است.
پاسخ ها