در دنیای بیکران انیمه، هر چند سال یکبار، پدیدهای ظهور میکند که نهتنها مرزهای ژانر خود را جابهجا میکند، بلکه استانداردهای جدیدی در دنیای انیمه تعریف میکند. انیمه «شیطانکش: کیمتسو نو یائیبا» (Demon Slayer: Kimetsu no Yaiba) چنین اثری است. انیمه شیطان کش با ترکیبی مسحورکننده از داستانی تراژیک، شخصیتهایی بهیادماندنی و انیمیشنهایی خیرهکننده، استانداردهای جدیدی برای انیمههای شونن (Shōnen) و حتی تمام دنیای انیمه تعریف کرد. این انیمه تنها انیمه ساده نبرد با شیاطین نیست؛ بلکه مرثیهای است بر انسانیت از دست رفته، خانواده قربانی شده و فقدان.
داستان «شیطانکش» در ژاپن دوران تایشو (اوایل قرن بیستم) روایت میشود و ما را با تانجیرو کامادو، پسر بزرگ یک خانواده فقیر اما شاد در دل کوهستان، آشنا میکند. تانجیرو قلبی به زلالی آب چشمه دارد و با فروش زغال در روستای مجاور، امرار معاش خانوادهاش را تأمین میکند.
این تصویر آرام و دلنشین از زندگی، بهناگهان با خشونتی غیرقابلتصور در هم میشکند. تانجیرو یک روز پس از بازگشت به خانه، با صحنهای روبهرو میشود که او را ویران میکند: خانوادهاش بهطرز فجیعی به قتل رسیدهاند و تنها خواهر کوچکترش، نزوکو، زنده مانده است؛ اما با یک مشکل هولناک. نزوکو زنده است اما به یک شیطان تبدیل شده است.
این شروع، پیرنگ احساسی کل داستان است. «شیطانکش» از همان ابتدا به مخاطب خود یادآوری میکند که با دنیایی بیرحم طرف است. اما در دل همین تاریکی، اولین جرقه امید زده میشود. نزوکو، با وجود ماهیت شیطانیاش، غریزه خود را کنترل و از برادرش محافظت میکند.
همین مسئله ساده ماجرا را تغییر میدهد. تانجیرو دیگر به دنبال انتقام نیست؛ او هدف مهمتری دارد: یافتن راهی برای درمان خواهرش و تبدیلش از شیطانی خونآشام به انسان. این هدف، او را به سمت دنیای خطرناک «سپاه شیطانکُش» سوق میدهد.
اگر یک دلیل وجود داشته باشد که انیمه شیطان کش را از دیگر آثار همردهاش متمایز کند، آن دلیل انیمیشن بینظیر و نفسگیر این انیمه آن است. استودیوی Ufotable که پیشتر نیز با سری Fate قدرت خود را به رخ کشیده بود، در این پروژه قلهای تازه در خلق انیمه با کیفیت را فتح کرده است. مبارزات انیمه شیطان کش یک تابلوی نقاشی و اثر هنری جذاب است.
راز موفقیت Ufotable چیست؟ ترکیب هنرمندانه و کمنظیر انیمیشن دوبعدی سنتی با جلوههای ویژه کامپیوتری (CGI) سهبعدی! این ترکیب بهقدری یکدست و روان است که به چشم نمیآید و توی ذوق نمیزند. دوربین در صحنههای مبارزه با پویایی شگفتانگیزی حرکت میکند و به بیننده حس حضور در میدان جنگ را القا میکند. چنین چیزی در انیمه کمیاب است.
اما نقطه اوج این هنرنمایی، تصویرسازی «سبکهای تنفس» (Breathing Styles) است. سبکهای تنفس در واقعا تکنیکهای شمشیرزنی هستند که شیطانکُشها برای مبارزه با قدرتهای ماورایی شیاطین از آنها استفاده میکنند. Ufotable برای هر سبک، یک هویت بصری منحصربهفرد خلق کرده است.
برای مثال، «تنفس آب» تانجیرو با الهام از موجهای خروشان در نقاشیهای سنتی ژاپنی (اوکییوئه)، بهویژه اثر «موج بزرگ کاناگاوا»، به تصویر کشیده میشود. این امواج آبیرنگ که با هر حرکت شمشیر تانجیرو در هم میپیچند، نهتنها زیبا هستند، بلکه قدرت و سیال بودن تکنیک او را به بهترین شکل ممکن به نمایش میگذارند. از سوی دیگر، «تنفس شعله» با آتش سوزان و خروشان یا «تنفس رعدوبرق» با جرقههای طلایی و سرعت برقآسا، هرکدام تجربهای بصری متفاوت و هیجانانگیز خلق میکنند. این رویکرد هنری، مبارزات را از یک شمشیرزنی ساده به رقص مرگ و زندگی تبدیل کرده است.
یک انیمیشن زیبا بدون شخصیتهای عمیق و بهیادماندنی، راحت و ساده فراموش میشود. قدرت واقعی «شیطانکش» در شخصیتهای آن نهفته است. کویوهارو گوتوگه، خالق مانگا شیطانکش، مجموعهای از قهرمانان و ضدقهرمانان را خلق کرده که هرکدام با زخمها، امیدها و ویژگیهای منحصربهفرد خود، بسیار فراتر از کلیشههای رایج ژانر شونن حرکت میکنند. آنها ترکیبی عالی از قدرت، ضعف، کمدی و تراژدی هستند. نکته جالب این است که این شخصیتها در نگاه اول کلیشهای هستند، اما به آرامی عمق خود را نشان میدهند و متفاوت میشوند.
تانجیرو کامادو، قهرمان اصلی داستان، بازتعریفی وفاداران از یک قهرمان شونن است. او قدرتمندترین فرد داستان نیست و با انگیزههایی چون کسب شهرت یا انتقام کورکورانه حرکت نمیکند. سلاح اصلی تانجیرو نه شمشیرش، بلکه «همدلی» بیپایان اوست. او دارای حس بویایی خارقالعادهای است که به او اجازه میدهد نهتنها رد شیاطین را بگیرد، بلکه احساسات درونی دیگران، حتی هیولاها را نیز «بو» بکشد.
برخلاف بسیاری از قهرمانان که دنیا را سیاهوسفید میبینند، تانجیرو در هر شیطانی که با او روبهرو میشود، ردپایی از یک انسان رنجدیده را جستجو میکند. او میفهمد که این موجودات هیولایی، روزی انسانهایی با آرزوها و خانوادههای خود بودهاند که تراژدی آنها را به این مسیر کشانده است. به همین دلیل، لحظهای که گردن یک شیطان را میزند، اغلب ناراحت است.
این شفقت او را ضعیف نمیکند؛ بلکه به ارادهاش قدرتی پولادین میبخشد. سرسختی تانجیرو افسانهای است. او هرگز تسلیم نمیشود و پیشانی سنگیاش نمادی از اراده شکستناپذیر او برای محافظت از عزیزانش و یافتن راه درمان برای نزوکو است. او یک جنگجو است، اما پیش از انسانی با قلبی بزرگ و یک برادر بزرگتر باقی میماند.
نزوکو کامادو یکی از منحصربهفردترین شخصیتهای دنیای انیمه است. او که قربانی اصلی حمله به خانوادهاش بود، به یک شیطان تبدیل میشود، اما هرگز تسلیم غرایز وحشیانه خود نمیشود. نزوکو یک پارادوکس زنده است: شیطانی که از انسانها محافظت میکند. تکه چوب بامبویی که در دهان او قرار داده شده، در ابتدا راهی برای کنترل او به نظر میرسد، اما بهمرور به نمادی از خویشتنداری و اراده پولادین او تبدیل میشود.
قدرت نزوکو فراتر از زور بازوی شیطانی است. او میتواند اندازهاش را بهدلخواه تغییر دهد (از یک کودک کوچک برای پنهان شدن تا یک بزرگسال برای مبارزه). نزکو همچنین از هنر «خون شیطان» (Blood Demon Art) خود استفاده میکند که به او اجازه میدهد خونش را شعلهور کرده و آتشی صورتیرنگ بیافریند. این آتش ویژگی جالبی دارد: فقط به شیاطین و هنرهای شیطانی آسیب میزند و برای انسانها بیخطر است. نزوکو نماد امید تانجیرو و کل داستان است؛ مدرکی زنده که نشان میدهد میتوان بر تاریکترین غرایز غلبه کرد.
نزکو نشان میدهد پیوندهای انسانیت و خانواده حتی از نفرین شیطانی نیز قویتر است. او بدون اینکه کلمهای به زبان بیاورد، با چشمان و اعمالش، یکی از پرمعناترین شخصیتهای داستان است.
زنیتسو در نگاه اول، شخصیتی آزاردهنده به نظر میرسد. او بهشدت ترسو، بدبین و همیشه در حال جیغ و فریاد است و دائماً از خطرناک بودن شغل شیطانکشی شکایت میکند. اما این ظاهر، تنها یک روی سکه است. زنیتسو از عزتنفس بسیار پایینی رنج میبرد و عمیقاً معتقد است که ضعیف و بیفایده است. با این حال، وقتی ترس بر او غلبه کرده و بیهوش میشود، شخصیت واقعی او بیدار میشود: یک شمشیرزن نابغه و مرگبار.
در این حالت ناخودآگاه، او تنها یک فرم از «تنفس تندر» را اجرا میکند، اما آن را به چنان کمالی رسانده که میتواند با سرعتی فراتر از دید انسان حرکت کرده و دشمنان را در یک چشم بر هم زدن نابود کند. این دوگانگی شخصیت، او را بسیار جذاب میکند. زنیتسو نماینده این ایده است که شجاعت به معنای نترسیدن نیست، بلکه به معنای غلبه بر و عبور از ترس است. حس شنوایی فوقالعاده قوی او نیز مکمل بویایی تانجیرو است و او را به عضوی مهم از تیم تانجیرو تبدیل میکند. قصه او، داستان یادگیری اعتمادبهنفس و درک ارزش واقعی خود است.
اینوسکه تجسم غرایز خام و وحشی است. او که در کوهستان و توسط گرازها بزرگ شده، فردی بیپروا، خشن و بهشدت اهل رقابت است که تنها به قدرت و مبارزه اهمیت میدهد. او همیشه ماسک سر گراز به چهره دارد و با دو شمشیر دندانهدار و سبک مبارزه منحصربهفرد خود، «تنفس هیولا» (Beast Breathing)، به میدان میرود. این سبک که ابداع خودش است، بر پایه حرکات غیرقابلپیشبینی و حیوانی بنا شده. حس لامسه فوقالعاده حساس اینوسکه به او اجازه میدهد تا کوچکترین لرزشها در هوا را حس کرده و موقعیت دشمنان را تشخیص دهد.
در زیر این ظاهر خشن و تهاجمی، اینوسکه بهطرز شگفتانگیزی در روابط انسانی ساده و بیتجربه است. همراهی با تانجیرو و زنیتسو بهتدریج او را با مفاهیمی چون دوستی، اعتماد و کار گروهی آشنا میکند. تقابل صورت زیبا و زنانهاش (که در زیر ماسک پنهان است) با شخصیت خشنش، یکی دیگر از تضادهای جذاب اوست. اینوسکه نماد طبیعت رامنشدهای است که بهآرامی در حال یادگیری لطافت و انسانیت است و رشد شخصیتی او یکی از دلنشینترین بخشهای داستان به شمار میرود.
در رأس سپاه شیطانکش، نُه شمشیرزن نخبه و بیهمتا قرار دارند که با عنوان «هاشیرا» به معنای «ستون» شناخته میشوند. هر یک از هاشیراها به بالاترین سطح مهارت در یک «سبک تنفس» خاص دست یافته و قدرتی معادل دهها شیطانکش عادی دارند.
هاشیراها خط مقدم مبارزه با قدرتمندترین شیاطین، بهویژه «دوازده کیزوکی» (شیاطین ردهبالای تحت فرمان موزان)، هستند. حضور هر یک از آنها در میدان نبرد میتواند سرنوشت جنگ را تغییر دهد. آنها نهتنها جنگجویانی افسانهای، بلکه شخصیتهایی پیچیده با گذشتههایی تراژیک هستند که تمام وجود خود را وقف مبارزه بیپایان با شیطان کردهاند.
پیش از معرفی هاشیراها، باید با رهبر و فرمانده کل سپاه شیطانکش آشنا شویم: کاگایا اوبویاشیکی. او با وجود جوانی، به دلیل بیماری نفرینمانندی که نسل اندر نسل در خانوادهاش جریان دارد، چهرهای رنجور و بدنی ضعیف دارد و بینایی خود را از دست داده است. قدرت او نه در شمشیر، بلکه در شخصیت کاریزماتیک، خرد بینظیر و آرامش و بینش فراطبیعیاش نهفته است.
کاگایا با لحنی آرام و پدرانه صحبت میکند. تمام اعضای سپاه شیطان کش، از پایینترین رده تا قدرتمندترین هاشیراها، او را «اویاکاتا-ساما» (Oyakata-sama) به معنای «ارباب بزرگ» خطاب کرده و احترامی بیقیدوشرط برای او قائل هستند. او حافظهای استثنایی دارد و نام و سرگذشت تمام شیطانکشهای کشتهشده را به یاد میسپارد. این حس عمیق ارزشی که برای جان افرادش قائل است، وفاداری تزلزلناپذیری را در دل آنها به وجود آورده است.
اولین هاشیرایی است که تانجیرو با او ملاقات میکند و همان کسی است که راه ورود به دنیای شیطان کشها را به او نشان میدهد. گیو استاد «تنفس آب» است و فرم یازدهم این سبک را که مختص خود اوست، خلق کرده است. او شخصیتی بهشدت ساکت، درونگرا و در ظاهر بیتفاوت دارد که باعث میشود دیگران او را فردی مغرور بدانند. اما در حقیقت، او از یک عقده حقارت عمیق رنج میبرد و به دلیل گذشتهاش، خود را لایق جایگاه هاشیرا نمیداند. با این حال، او قلبی مهربان و حس مسئولیت پذیری قوی دارد.
شینوبو به دلیل جثه کوچک و قدرت بدنی کمتر، قادر به بریدن سر شیاطین نیست. به همین دلیل، او سبکی منحصربهفرد به نام «تنفس حشره» را ابداع کرده و با شمشیر باریک و سوزنمانند خود، زهر کشندهای از گل ویستریا را به بدن شیاطین تزریق میکند. او همیشه لبخندی آرام بر لب دارد، اما در پس این ظاهر دوستانه، نفرتی سوزان نسبت به شیاطینی که خواهر بزرگترش را کشتهاند، پنهان کرده است. او شخصیتی زیرک، دانشمند و در عین حال بیرحم است.
شخصیتی پرانرژی، خوشبین و کاریزماتیک که با صدای بلند و اشتیاق بیپایانش شناخته میشود. رنگوکو (که نقشی کلیدی در آرک قطار موگن دارد) تجسم آتش فروزان «تنفس شعله» است. او با اعتقادی راسخ به وظیفهاش مبنی بر محافظت از ضعیفان زندگی میکند و شخصیتی الهامبخش برای تانجیرو و دیگران است. اراده او مانند شعلهای است که هرگز خاموش نمیشود و حتی در سختترین شرایط نیز لبخند از لبانش محو نمیگردد.
شخصیتی پر زرقوبرق، خودشیفته و به قول خودش «نمایشی». تنگن که از یک خانواده نینجا آمده، به زیبایی و خاص بودن اهمیت زیادی میدهد. او از «تنفس صوت» استفاده میکند که از تنفس تندر جدا شده و با استفاده از حس شنوایی فوقالعادهاش، «نتهای» حرکات دشمن را تحلیل کرده و نقاط ضعف آنها را پیدا میکند. او با دو شمشیر غولپیکر که با زنجیر به هم متصل هستند میجنگد و با وجود ظاهر از خود راضیاش، جنگجویی باتجربه و دلسوز است.
میتسوری دختری احساساتی، مهربان و کمی خجالتی است که تقریباً همه را تحسین میکند. دلیل پیوستن او به سپاه، یافتن همسری قدرتمندتر از خودش بود! او بدنی با ساختار عضلانی بسیار خاص و انعطافپذیر دارد که به او قدرتی فرا انسانی میبخشد. «تنفس عشق» که ابداع خود اوست، از تنفس شعله الهام گرفته و با شمشیر نرم و شلاقمانندش، حرکاتی آکروباتیک و سریع را اجرا میکند.
جوانترین هاشیرا که تنها ۱۴ سال سن دارد و یک نابغه به تمام معناست. او تنها در دو ماه به مقام هاشیرا رسیده است. مویچیرو به دلیل گذشتهای تراژیک، حافظه خود را از دست داده و شخصیتی بیتفاوت و سر به هوا دارد که اغلب در افکار خود غرق میشود. او استاد «تنفس مه» است و با حرکات غیرقابلپیشبینی خود، حریف را گیج کرده و در مه ناپدید میشود تا ضربه نهایی را وارد کند.
او رسماً بهعنوان قدرتمندترین هاشیرا در میان تمام هاشیراها شناخته میشود. گیومی مردی غولپیکر و نابیناست که قبلاً یک راهب بوده است. او شخصیتی بسیار آرام و مذهبی دارد و اغلب در حال دعا خواندن و گریستن برای سرنوشت تلخ انسانهاست. سلاح او یک تبر و گرز خاردار است که با زنجیری بلند به هم متصل شدهاند. او با «تنفس سنگ» و با استفاده از شنوایی فوقالعادهاش برای درک محیط اطراف، حملاتی ویرانگر و دقیق را اجرا میکند.
اوبانای فردی مرموز، سختگیر و بیرحم نسبت به شیاطین و همچنین نسبت به کسانی است که قوانین سپاه را زیر پا میگذارند. او همیشه مار سفیدی به نام کابورامارو را دور گردن خود دارد. شمشیر او شکلی موجدار و مارپیچ دارد و «تنفس مار» او نیز با حرکاتی خزنده و پیچوخمدار، از زوایای غیرمنتظره به دشمن حمله میکند. او علاقه خاصی به میتسوری کانروجی دارد.
تندخوترین، خشنترین و بیاعصابترین هاشیرا. سانمی که بدنش پر از زخم است، نفرتی عمیق و بیرحمانه نسبت به تمام شیاطین دارد و به هیچکدامشان ذرهای رحم نمیکند. او برادر بزرگتر گنیا شینازوگاوا (یکی از همراهان تانجیرو) است. سبک مبارزه او با «تنفس باد» بسیار تهاجمی، بیپروا و ویرانگر است. خون او نیز از نوع نادری است که برای شیاطین بسیار مستکننده و گیجکننده است. او از این ویژگی بهعنوان یک مزیت در نبرد استفاده میکند.
موزان کیبوتسوجی نهتنها دشمن اصلی قهرمانان داستان، بلکه خود سرچشمه تمام رنجها و پلیدیها در دنیای «شیطانکش» است. او اولین و قدرتمندترین شیطان تاریخ به شمار میرود؛ موجودی که بیش از هزار سال پیش زاده شد و از آن زمان تاکنون، بهعنوان پادشاه بیچونوچرای شیاطین، سایه وحشت خود را بر ژاپن گسترانده است.
موزان تجسم کامل خودشیفتگی، بیرحمی و جباریت است. او برای جان هیچکس، چه انسان و چه شیاطین زیردستش، ارزشی قائل نیست و تنها هدفی که دنبال میکند، رسیدن به جاودانگی مطلق و غلبه بر تنها ضعفش، یعنی نور خورشید است. این هدف، او را به موجودی بینهایت محتاط و در عین حال بیرحم تبدیل کرده که برای یافتن راه درمان خود، از نابود کردن هزاران زندگی بیگناه هیچ ابایی ندارد.
موزان قادر است سلولهای هر شیطانی را که از خون او پدید آمده، کنترل کرده و از راه دور نابود کند. این قدرت به او اجازه میدهد تا با دیکتاتوری کامل حکومت کند و هرگونه نافرمانی را با مرگی فجیع پاسخ دهد. موزان استاد تغییر چهره و پنهانکاری است و اغلب در هویتهای مختلف، از جمله در قالب یک انسان عادی با خانواده، در میان مردم زندگی میکند تا از دید دشمنانش پنهان بماند.
رویارویی با موزان کیبوتسوجی هدف نهایی سپاه شیطانکش و بهویژه تانجیرو کامادو است. او نهتنها مسئول مستقیم قتل خانواده کامادو و تبدیل شدن نزوکو به شیطان است، بلکه بهعنوان یک نفرین هزارساله، نماد تمام تاریکیای است که قهرمانان داستان برای نابودی آن میجنگند. حضور او در داستان همیشه با حسی از تنش، وحشت و قدرتی غیرقابلمقایسه همراه است و او را به یکی از بهیادماندنیترین و منفورترین ضدقهرمانان دنیای انیمه تبدیل میکند.
نمیتوان از «شیطانکش» صحبت کرد و به پدیده سینمایی آن، یعنی فیلم «قطار موگن» (Mugen Train)، اشاره نکرد. این فیلم که ادامه مستقیم فصل اول انیمه بود، نهتنها رکوردهای فروش را در ژاپن شکست و به پرفروشترین فیلم تاریخ این کشور تبدیل شد، بلکه در سطح جهانی نیز موفقیت چشمگیری کسب کرد. «قطار موگن» ثابت کرد که «شیطانکش» یک موفقیت زودگذر نیست، بلکه یک غول فرهنگی است که توانسته مخاطبان عام را نیز به سینماها بکشاند. این فیلم با داستانی متمرکز، انیمیشنی حتی بهتر از سری اصلی و پایانی بهشدت احساسی، جایگاه این مجموعه را در تاریخ انیمه برای همیشه تثبیت کرد.
اگر فیلم سینمایی «قطار موگن» یک جرقه آتشین بود که دنیای انمیه شیطانکش به آتش کشید، سهگانه سینمایی «قلعه بینهایت» (Infinity Castle) طوفان عظیمی است که برای به هم ریختن این دنیا به راه افتاده است.
ما دیگر در یک قطار محدود نیستیم بلکه در یک قلعه نامحدود هستیم. اینجا میدان نبرد، یک هزارتوی بیانتها و یک معماری غیرممکن است که منطق و فضا در آن معنایی ندارد. قلعه ابدیت، لانه موزان کیبوتسوجی و مقبره دوازده کیزوکی، تنها یک مکان نیست؛ بلکه یک موجود زنده، یک تله مرگبار و صحنه آخرین رقص خونین میان سپاه شیطانکش و پادشاه شیاطین است. این فیلمهای سینمایی، فراتر از یک آرک داستانی کلاسیک انیمهای است. قلعه ابدیت نقطه اوج تمام داستان انیمه شیطانکش است.
شیطان کش: قلعه بی نهایت سمفونیای از دوئلهای نهایی است؛ جایی که هر یک از هاشیراها در برابر یکی از شیاطین رده بالا قرار میگیرند و نبردهایی را شکل میدهند که ریشه در گذشته، انتقام و عقدههای شخصی آنها دارد. این آرک یا قوس روایی، فرصتی برای درخشش تکتک شیطانکشها است. از رویارویی شینوبو با دشمن دیرینهاش گرفته تا مواجهه زنیتسو با هیولایی که از گذشتهاش او میآید، ما نبردهای بسیار جذابی میبینیم.
بله، حتماً. فیلم سینمایی «قطار موگن» ادامه مستقیم داستان فصل اول انیمه است و وقایع آن برای درک فصل دوم کاملاً ضروری است. تماشای آن به ترتیب، تجربهای یکپارچه و لذتبخش را تضمین میکند.
«هاشیرا» یا «ستون» به ۹ شمشیرزن نخبه سپاه شیطانکش گفته میشود. بر اساس آنچه در داستان گفته شده، «گیومی هیمجیما» (هاشیرای سنگ)، رسماً به عنوان قدرتمندترین هاشیرا در میان تمام اعضا شناخته میشود.
بله، داستان اصلی مانگای «شیطانکش» نوشته کویوهارو گوتوگه، در سال ۲۰۲۰ به پایان رسیده است. انیمه در حال حاضر در حال اقتباس کردن آرکهای داستانی باقیمانده از مانگا است.
انیمه شیطان کش یک مجموعه کامل است. داستانی ساده اما بهشدت گیرا و احساسی دارد، شخصیتهایش دوستداشتنی و قابلهمذاتپنداری هستند و از نظر بصری و شنیداری، یک شاهکار مطلق به شمار میرود. این انیمه توانسته تعادل بینقصی میان صحنههای اکشن نفسگیر، لحظات کمدی دلنشین و درام اشکآور برقرار کند.
شاید «شیطانکش» پیچیدگی روایی انیمههایی چون «حمله به تایتان» را نداشته باشد، اما قدرت آن در جای دیگری نهفته است: در قلب بزرگ و تپندهاش. این داستان درباره امید در ناامیدی، نور در تاریکی و عشقی است که حتی قدرتمندترین شیاطین نیز توانایی خاموش کردن آن را ندارند. اگر به دنبال انیمهای هستید که شما را به وجد آورد، به گریه بیندازد و در نهایت، به قدرت اراده انسان امیدوار کند، ماجراهای تانجیرو را ببینید.
پاسخ ها