یکی از راههای مهم اصلاح، تحول و پیشرفت جوامع انسانی، ابراز مخالفت و ناخشنودی از سوی افراد جامعه است. مخالفت میتواند در قالبهایی گوناگون بروز کند؛ از جمله «انتقاد» و «اعتراض». این دو مفهوم گرچه در نگاه نخست مشابه به نظر میرسند و گاه بهجای یکدیگر بهکار میروند، در بنیان و کارکرد، تفاوتهای اساسی دارند. شناخت دقیق این تفاوتها کمکی شایان برای فهم بهتر رفتارهای اجتماعی و هموار شدن راه برای کنشگری مؤثر در عرصه عمومی است. در این مقاله نگاهی دقیق به فرق انتقاد با اعتراض داریم.
شناخت فرق انتقاد با اعتراض را با تعریفی از مفهوم اول شروع میکنیم. انتقاد از ریشه نقد میآید. نقد یعنی نوعی ارزیابی عقلانی و تحلیلی از یک پدیده، رفتار، سیاست یا اثر؛ این ارزیابی میتواند مثبت یا منفی باشد. بر این مبنا، انتقاد شاخهای از نقد است که بر وجه یا جنبههای منفی تمرکز دارد. البته بر منطق، استدلال و بیان روشن دیدگاهها استوار است. هدف آن نیز اصلاح و رفع نقصهاست.
«من با آنچه میگویی مخالفم؛ اما تا پای جان از حق تو برای گفتن آن دفاع خواهم کرد.»
– ولتر
یک نکته مهم درباره انتقاد، بستر ابراز آن است. انتقاد معمولا در قالب گفتار و نوشتار بیان میشود. برای مثال:
موضوع انتقاد معمولاً محدود به جنبهای از یک پدیده است و تمام آن را زیر سوال نمیبرد. همچنین بیش از آنکه کنشی جمعی باشد، رفتاری فردی یا محدود به گروههای کوچک است. این رفتار در فضای فکری و رسانهای شکل میگیرد و هدف آن اقناع مخاطب از طریق استدلال و تحلیل است.
اعتراض، برخلاف انتقاد، کنشی عملی و اغلب جمعی است که در فضای عمومی رخ میدهد. این ابراز نارضایتی معمولا محدود به یک جنبه جزئی نیست؛ از سطح کلام فراتر میرود و به کنش فیزیکی تبدیل میشود.
«زندگی ما از همان روزی رو به پایان پیش میرود که درباره موضوعات مهم سکوت میکنیم.»
– مارتین لوتر کینگ جونیور
از تفاوتهای بنیادین بین انتقاد و اعتراض، روش و ابزاری است که هر یک برای بیان مخالفت بهکار میگیرند. با نگاهی به جدول زیر میتوانید این تفاوتها را آسانتر دریابید.
ویژگی | ✍️ انتقاد (Critique) | ✊ اعتراض (Protest) |
---|---|---|
رسانه / روش | گفتار، نوشتار، مقاله، سخنرانی | حضور فیزیکی، تجمع، راهپیمایی، تحریم |
مقیاس | فردی یا محدود به گروه کوچک | جمعی و عمومی |
هدف | تحلیل، اقناع، روشنسازی | فشار، مطالبهگری، تغییر ساختار |
مخاطب | نخبگان، تصمیمگیران، افکار عمومی | ساختار قدرت، توده مردم |
زبان و ادبیات، ابزار کلیدی انتقاد است زیرا اساسا انتقاد از طریق کلمات عمل میکند. منتقد با نوشتن، سخن گفتن و مناظره تلاش میکند به هدف خود برسد. اما اعتراض از طریق بدن و حضور فیزیکی نمود پیدا میکند. راه رفتن، نشستن، فریاد زدن و گاه سکوت جمعی مهمترین روشهای اعتراض هستند.
فرق انتقاد با اعتراض را باید از دو منظر نیت و پیامد نیز بررسی کنیم.
نیت انتقاد معمولاً روشن کردن، تحلیل و اقناع است. منتقد میخواهد با منطق و استدلال به مخاطب خود نشان دهد که چرا یک سیاست، رفتار یا تصمیم، نادرست است. او امیدوار است بتواند ذهن مخاطب را تغییر دهد و این تغییر ذهن در آینده منجر به تغییر در عملکرد شود. به همین دلیل، فرایند اثربخشی انتقاد، زمانبر است.
در مقابل، نیت معترض، ایجاد اختلال در وضعیت موجود و مطالبه تغییر است. معترضان با حضور فیزیکی و اقداماتی عملی قصد دارند خود ساختار قدرت را وادار به واکنش، انعطاف یا تغییر کنند. آنچه معترض مطالبه میکند، تغییری فوری، ملموس و قابل مشاهده است.
پیامد احتمالی انتقاد این است که به تدریج بر افکار عمومی یا ذهنیت مسئولان و تصمیمگیرندگان اثر بگذارد. چنانکه گفتیم، فرایند اثربخشی انتقاد زمانبر است و نمیتوان از آن انتظار پیامد فوری داشت.
در مقابل، اعتراض میتواند منجر به تغییر قوانین، تغییر مسئولان، یا اصلاح سیاستها شود؛ بهویژه اگر گسترده و مستمر باشد.
در اینجا برای درک بهتر از فرق انتقاد و اعتراض، مثالهایی ساده از زندگی روزمره میآوریم.
میتوانید هر یک از این موقعیتها را تصور کنید:
انتقاد و اعتراض دو مسیر متفاوتاند اما در بسیاری از جنبشهای اجتماعی نسبت به هم نقش مکمل دارند.
«نقش روشنفکر، گفتن حقیقت به قدرت است.»
– ادوارد سعید
این انتقاد است که زمینه فکری و نظری اعتراض را فراهم میکند. مقالهها، کتابها، سخنرانیها و مناظرهها، دلایل و انگیزههای اعتراض را روشن میکنند.
بر این اساس اگر اعتراض را یک بدن کنشگر در نظر بگیریم، میتوانیم انتقاد را مغز متفکر حاکم بر این بدن بدانیم. بدون انتقاد و تلاش در راستای پختگی و کمال آن، اعتراض بیهدف و احساسی خواهد شد یا دستکم اینطور جلوه خواهد کرد.
این اعتراض است که به انتقاد، قدرت اجرایی میبخشد. انتقادی که صرفاً در فضای فکری باقی بماند، بهآسانی نادیده گرفته میشود. وقتی همان انتقاد به کنش جمعی تبدیل شود، ساختار قدرت ناگزیر است واکنشی داشته باشد. این واکنش میتواند تحقق هدف معترضان باشد یا راهی را بهسوی آن باز کند.
بسیاری از جنبشهای مدنی در دهههای اخیر رخ دادهاند که تغییراتی مهم در پی داشتهاند؛ از جمله جنبش حقوق مدنی در آمریکا، جنبشهای دانشجویی یا اعتراضات زیستمحیطی. همه این جنبشها ترکیبی از انتقاد نظری و اعتراض عملی بودهاند.
هر دو رویکرد «انتقاد» و «اعتراض» ارزشمند هستند. با پاسخ به سوالات زیر، ببینید تمایل طبیعی شما به کدام سمت است.
نکته کلیدی: هیچکدام بر دیگری برتری ندارد. جامعه به هر دو صدا نیاز دارد. مهم این است که شما بدانید کدام روش با شخصیت شما سازگارتر است تا بتوانید به مؤثرترین شکل ممکن، صدای خود را به گوش دیگران برسانید.
رسانهها در شکل دادن برداشت عمومی از انتقاد و اعتراض نقش مهمی دارند. آنها میتوانند یک توییت تند را بهعنوان «اعتراض» معرفی کنند یا تجمعی خیابانی را صرفا «انتقاد» تلقی کنند و با این کار از تأثیرگذاری آن بکاهند. این اشتباه در بازنمایی، میتواند درباره ماهیت کنشهای اجتماعی سوءتفاهم ایجاد کند.
اگر رسانهای مدعی حرفهای بودن است، باید بکوشد تفاوت میان این دو را بهدرستی شناخته و بازتاب دهد. تحلیل عقلانی را بهعنوان انتقاد و کنش جمعی را بهعنوان اعتراض معرفی کند. این تفکیک، به فهم بهتر رفتارهای اجتماعی و سیاسی کمک میکند و در نهایت منجر به اصلاح و رشد میشود.
حال که به نقش رسانهها اشاره کردیم، خوب است یادآور شویم یکی از مهمترین چالشها در فضای ابراز ناخشنودی، به این ابزار ربط دارد. رسانهها ابزار هدایت عموم محسوب میشوند، درحالیکه بسیاری از آنها در دست قدرتها هستند و از سوی آنها حمایت میشوند. پس طبیعی است که بهسادگی بتوانند تصویری کاذب از یک کنش حقیقی به نمایش بگذارند.
از دیگر چالشها برچسبزنیهای منفی به معترضان یا منتقدان است. مثلا از معترضان با عناوینی چون «اختلالگران بیهدف» یاد میشود یا برچسب «افراد منزوی و بیتأثیر» را بر منتقدان میزنند. چنین برچسبهایی بیشتر حاصل نگاههای سطحی است. این کار مانع از درک عمیق نقش هر دو کنش در فرآیند اصلاح اجتماعی میشود.
از دیگر چالشهای مهم، نبود پیوند صحیح میان انتقاد و اعتراض است. برای مثال یکی از پرتکرارترین تجربههای اجتماعی، منجر شدن اعتراض به خشونت و بینظمی است. این اتفاقات نامطلوب معمولا برای آن دسته از جنبشهای اعتراضی رخ میدهد که پشتوانه فکری و انتقادی نظاممند و استوار ندارند. همچنین انتقاد بدون کنش عملی، در فضای فکری محصور میماند و تأثیرگذاری آن محدود میشود.
شبکههای اجتماعی میتوانند هر دو باشند. یک رشته توییت تحلیلی یا یک پست وبلاگ، نوعی «انتقاد» دیجیتال است؛ اما زمانی که یک هشتگ به صورت هماهنگ برای ایجاد فشار عمومی به کار میرود، به یک «اعتراض» دیجیتال تبدیل میشود.
ریسک هر دو متفاوت است. ریسک اصلی «انتقاد»، نادیده گرفته شدن، سانسور یا از دست دادن جایگاه حرفهای است؛ اما ریسک «اعتراض» به دلیل رویارویی مستقیم با ساختار قدرت، اغلب بیشتر است و میتواند شامل خطرات فیزیکی و حقوقی باشد.
بله، قطعاً. تاریخ نشان داده است که بسیاری از تغییرات بزرگ اجتماعی با یک صدای تنها آغاز شدهاند. یک «انتقاد» روشنگر میتواند جرقهای برای یک گفتگوی بزرگتر باشد و حضور یک فرد در «اعتراض» به قدرت جمعی میافزاید. تأثیرگذاری در اثر موجی نهفته است.
به طور کلی، «اعتراض» بر ابراز مسالمتآمیز مخالفت برای رسیدن به یک هدف مشخص متمرکز است؛ اما «اغتشاش» معمولاً با خشونت یا تخریب اموال عمومی همراه است و هدف و پیام روشنی ندارد. مرز دقیق این دو، اغلب توسط قوانین هر جامعه تعریف میشود.
در نتیجه، میتوان انتقاد و اعتراض را دو بال یک پرنده دانست. هر یک از این بالها بهتنهایی در پرواز ناتوانند یا توانی بسیار محدود دارند. این در حالی است که در کنار هم میتوانند جامعه را به سوی آسمان رشد و پیشرفت راهی کنند.
انتقاد، یک اندیشه را روشن و اعتراض، آن را به عمل تبدیل میکند. به تعبیری دیگر، انتقاد چراغ راه و اعتراض، قدم است. جامعه سالم و در مسیر رشد، به هر دو نیاز دارد: صدای تحلیلگر و بدن کنشگر.
شناخت فرق انتقاد با اعتراض، هم ضرورتی نظری و هم نیازی عملی برای کنشگری آگاهانه و مؤثر در جامعه است. امید است که با این نوشته توانسته باشیم نگاه مخاطبان عزیز را درباره تفاوت انتقاد و اعتراض روشن کنیم.
پاسخ ها