سری فیلمهای «مقصد نهایی» درست با شروع هزار جدید کار خود را آغاز کرد و آغازی جدید در ژانر وحشت بود. مقصد نهایی برخلاف اکثر فیلمهای آن روزها که کپیهایی تکراری از فیلم جیغ بودند یک ایده جدید و هیجان انگیز داشت: مرگ در نقش طلبکاری که طلب خود را نقد میکند. حالا به بهانه اکران قصد نهایی: خطوط خونی (۲۰۲۵) نگاهی داریم به بهترین و بدترین فیلمهای این فرانچایز جذاب. شاید بتوان گفت مجموعه فیلمهای مقصد نهایی از بهترین فیلم های جهان در ژانر وحشت هستند.
اکران مقصد نهایی: خطوط خونی بار دیگر ثابت کرد که این مجموعه فیلم هنوز هم میتواند مخاطبان را میخکوب کند. در این مقاله، به بررسی این سری فیلم و رتبهبندی فیلمهای آن میپردازیم.
ویژگی برجسته فیلمهای مقصد نهایی، صحنههای مرگ آن است که همه طرفداران این مجموعه با آن آشنا هستند. بهجای یک قاتل نقابدار، دشمن اصلی این فیلمها خود مرگ (یا همان ریپر) است. مرگ قربانیانش را با حوادث عجیب و غریب شکار میکند. همین تفاوت خاص باعث شد تا سبک جدید در سینما وحشت شکل بگیرد.
«مقصد نهایی ۲» فیلمی که باعث اضطراب جمعی نسل هزاره شد. کیمبرلی (ای.جی. کوک) با دوستانش در یک سفر جادهای است. او پس از جان به در بردن از یک تصادف وحشتناک در بزرگراه تحت تعقیب سایه مرگ قرار میگیرد. ترس او با مرگ وحشیانه کسانی که نجات داده به حقیقت میپیوندد. در این میان، یکی از بازماندگان فیلم اول بازمیگردد تا به او کمک کند دیگران را نجات دهد.
تصادف جادهای ابتدایی فیلم یک شاهکار در زمینه بدلکاری است و بزرگترین دستاورد فنی «مقصد نهایی» محسوب میشود. به نظر بسیاری این صحنه یکی از بهترین صحنههای فاجعهآمیز تاریخ سینما به شمار میرود. مرگ شخصیتها در این فیلم در بهترین شکل رخ میدهد؛ ترکیبی از طنز کنایهآمیز و وحشت.
نتیجه، یکی از بهترین دنبالههای ژانر وحشت است. «مقصد نهایی ۲» تعادل بینظیر بین وحشت تکاندهنده، طنز و هیجان بر قرار کرده است. این چیزی است که بسیاری از دنبالههای ژانر وحشت در دستیابی به آن شکست میخورند. این فیلم بهترین فیلم مقصد نهایی و یکی از بهترین فیلمهای ژانر وحشت دهه ۲۰۰۰ است.
«مقصد نهایی: خطوط خونی» بازگشت قدرتمند سری فیلمهای مقصد نهایی بعد از ۱۴ سال است. مقصد نهایی: خطوط خونی بالاترین امتیاز نقد در کل سری (۹۳٪ در Rotten Tomatoes) را کسب کرد.
داستان حول استفانی ریس (کیتلین سانتاخوانا)، دانشجویی میگردد که کابوسهای مکرر و خشونتآمیزی درباره فاجعهای در سال ۱۹۶۸ در رستوران اسکایویو میبیند. این کابوسها به مادربزرگش، آیریس (برک بسینگر)، مرتبط است که با پیشگویی خود از مرگ در آن فاجعه فرار کرد. حالا مرگ به سراغ خانواده استفانی آمده تا طلب خود را وصول کند. فیلم این بار به جای یک گروه دوستی بر یک خانواده متمرکز است روی ایده «نفرین ژنتیکی» پیش میرود.
نقاط قوت:
صحنههای مرگ: مقصد نهایی ۶ با صحنههای مرگ مبتکرانه و پیچیده مخاطبان را شگفتزده میکند. منتقدان این صحنهها را «خونین، خندهدار و رضایتبخش» توصیف کردهاند.
طنز و سرگرمی: فیلم با طنز سیاه و ارجاعات هوشمندانه به فیلمهای قبلی، هم برای طرفداران قدیمی و هم برای جدید جذاب است.
احساسات و نوستالژی: حضور تونی تاد در نقش ویلیام بلادورث، بهویژه با توجه به درگذشت او در نوامبر ۲۰۲۴، حسی غمانگیز دارد.
شروع قدرتمند: فاجعه رستوران اسکایویو با طراحی دقیق و تنش بالا، با صحنه تصادف «مقصد نهایی ۲» رقابت میکند.
نقاط ضعف:
برخی منتقدان از ضعف در شخصیتپردازی و عملکرد بازیگران انتقاد کردهاند.
در برخی صحنهها، جلوههای ویژه کمی ضعیفتر از حد انتظار عمل کردهاند.
با وجود این ضعفها، «مقصد نهایی: خطوط خونی» به دلیل استقبال بینظیر منتقدان و مخاطبان، تازگی در داستان خانوادگی، و اجرای بینقص صحنههای مرگ، در رتبه دوم قرار میگیرد.
چه چیزی بدتر از اجبار به شرکت در یک سفر کاری با همکاران است؟ اینکه همان سفر با فرو ریختن پلی که اتوبوس شما روی آن در حال حرکت است، قطع شود و همه را بکشد! سام (نیکلاس داگستو) به لطف پیشگویی بهموقع، همراه با همکارانش از این فاجعه جان سالم به در میبرد. اما طولی نمیکشد که مرگ بازمیگردد تا این شرکت و کارمندانش را بهخاطر فرار از تلهاش مجازات کند.
«مقصد نهایی ۵» سری را پس از ضعف «مقصد نهایی ۴» احیا کرد. صحنه فرو ریختن پل جذاب است و مرگهای خلاقانه و پیچ داستانی غیرمنتظره پایان فیلم را حسابی جالب کرده است.
همه چیز با همین فیلم آغاز شد. «مقصد نهایی» با انفجار هواپیمایی شروع میشود که تمام سرنشینان میمیرند. الکس (دوون ساوا) پیش از فاجعه، رویایی از آن میبیند و همراه با چند همکلاسی و معلمشان از هواپیما اخراج میشود. اما مرگ به سراغ بازماندگان میآید. این فیلم با معرفی دشمن نامرئی (مرگ)، ژانر اسلشر را بازتعریف کرد. اگرچه داستان منسجم و تنش بالای آن هنوز تازه است، اما دنبالههای آن به خصوص «مقصد نهایی: خطوط خونی» از نظر کیفیت از آن پیشی گرفتهاند.
دانشآموزان سال آخر دبیرستان در شهربازی سوار ترن هوایی «دیو» میشوند، اما وندی (مری الیزابت وینستد) با پیشگویی خود چند نفر را نجات میدهد. این فیلم با مرگهای پیچیده (مانند صحنه دستگاه برنزهکننده) سرگرمکننده است، اما فرمول تکراری و افت میزان خلاقیت نمره و رتبه، آن را کم میکند. بازی وینستد نقطه قوت اصلی این فیلم است.
نیک (بابی کامپو) و دوستانش در مسابقه NASCAR گرفتار پیشگویی فاجعه میشوند. «مقصد نهایی ۴» به دلیل مرگهای بیربط، بازیهای ضعیف، و جلوههای ویژه ضعیف، به عنوان ضعیفترین فیلم مقصد نهایی شناخته میشود. با این حال، حتی این فیلم نیز به لطف سرگرم کننده بودن لذت تماشا دارد.
سری فیلمهای «مقصد نهایی» با ترکیب وحشت، طنز، و مرگهای خلاقانه، به یکی از ماندگارترین مجموعههای ژانر وحشت تبدیل شده است. این فیلمها نهتنها ترس از حوادث روزمره، مثل عبور از خیابان یا رانندگی پشت کامیون، را در مخاطبان بیدار میکنند. در این میان «مقصد نهایی: خطوط خونی» با افزودن لایههای احساسی و تمرکز بر ارتباطات خانوادگی، نشان داد که فیلمها هنوز هم میتواند خلاق و جذاب باشد.
شما کدام فیلم این سری را بیشتر دوست دارید؟ نظرات خود را در بخش کامنتها به ما بگویید.
پاسخ ها