زندگی لبابه بنت الحارث همسر حضرت عباس
در این مقاله از ، با زندگینامه لبابه بنت الحارث آشنا می شوید. لُبابَه بنت حارِث، یکی از برجسته ترین مسلمانان اولیه بود. دو خواهر او به نام های میمونه بنت الحارث و زینب بنت خزیمه همسر پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) شدند.
نام : لبابة بنت الحارث
تاریخ تولد : ج 593 میلادی
محل تولد : حجاز ، عربستان (عربستان سعودی کنونی)
تاریخ وفات : 650 میلادی
محل زندگی : مدینه ، حجاز، خلافت راشدین (عربستان سعودی کنونی)
محل دفن : جنت بقیع ، مدینه
شناخته شده برای : خواهرزن حضرت محمد (ص) و همسر حضرت ابوالفضل
لقب : ام فضل
همسر : عباس بن عبدالمطلب
والدین : الحارث بن حزان (پدر)، هند بنت عوف (مادر)
خانواده : بنی هلال (با ولادت)، بنی هاشم ( قریش ) (از طریق ازدواج)
لُبابَه بنت حارِث ( عربی : لُبابَة بنت الحارث ) ( حدود 593–650 )، یکی از برجسته ترین مسلمانان اولیه بود. دو خواهر او به نام های میمونه بنت الحارث و زینب بنت خزیمه همسر پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) شدند.
لُبابَه بنت حارِث معروف به امّ فضل مادر عبدالله بن عباس و فضل بن عباس است. لبابه همسر عباس بن عبدالمطلب و خواهر میمونه بنت حارث است.
لبابه عضوی از قبیله بنی هلال، شاخه ای از قبیله بنی عامر بود که در مکه سرشناس بودند. (این قبیله از قریش متمایز بود.)
پدرش حارث بن حزان بن زبیر بن حزم بن ربیة بن عبدالله بن هلال بن عامر بن صعصعه هلالی و مادرش هند بنت عوف بن زهیر بن الحارث نام داشت. لبابه دو برادر و یک خواهر از این ازدواج داشت و پدرش نیز از همسر دیگری سه دختر داشت، در حالی که مادرش از شوهر سابقش یک پسر داشت. الحارث در حالی که لبابه هنوز کودک بود درگذشت و هند با خزیمه بن الحارث هلالی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک دختر بود، اما عمر کوتاهی داشت و هند بعد با امیس بن معاد خثمی ازدواج کرد که از او صاحب سه فرزند شد.
لبابه با عباس بن عبدالمطلب هاشمی که پسر امام علی (ع) بود ازدواج کرد. حاصل این ازدواج هفت فرزند با نام های الفضل ، عبدالله ، عبید الله بن عباس، قثم ، معبد، عبدالرحمن و دختری با نام ام حبیب بود.
میمونه است که خواهر پدر و مادری او و همسر محمد پیامبراسلام بود عصماء او خواهر پدری ام الفضل و مادر خالد بن ولید بن مغیره است، و عزّة و هزیله که این دو هم خواهران پدری اویند.
برادران و خواهران مادری ام الفضل نیزعبارتند از محمیه پسر جزء زبیدی که از اصحاب پیامبراست، و عون و اسماء بنت عمیس که همسر جعفر بن ابیطالب بود و سلمی بنت عمیس که همسرحمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر اسلام شد. مادرایشان پیرزن جرشی به نام هند بود که به داشتن بهترین دامادها معروف بود.
در نزد پیامبر اسلام سخن از میمونه و ام الفضل واسماء و سلمی به میان آمد و آن حضرت فرمودند: این خواهران زنانی مؤمناند.
در طبقات الکبری ابن سعد روایاتی به این مضمون دربارهٔ وی آمده است: ام الفضل در خواب دید که پاره ای از تن پیامبر در خانهٔ او افتاده است! نزد وی رفت و گفت به سبب خوابی که در مورد شما دیده ام پریشانم! اما پیامبر اسلام پس از شنیدن خواب وی گفت: «دخترم فاطمه پسری میآورد که او را با شیر پسرت قثم شیر خواهی داد». به این ترتیب ام الفضل دایهٔ حسین بن علی بن ابیطالب امام سوم شیعیان شد.
دربیماری پیامبر، ام الفضل در نزدش نشسته بود آنگاه گریست پیامبر اسلام از او پرسید تو را چه شده است؟ در جواب گفت: خداوند متعال برای ما خبر از رحلت شما میدهد و چه خوب است درباره ی ما به آن کسی که پس از شما خواهد بود سفارش فرمایی! چه حکومت در خاندان ما باشد چه نباشد. پیامبر به او گفت که پس از من بر شما چیره میشوند و شما را به استضعاف میکشند.
ام الفضل در دوره ی خلافت عثمان پیش از همسرش درگذشت. امّا اخباری هم از وی در ابتدای خلافت علی بن ابیطالب آمده است که از مکه برای خلیفه وقت در مدینه نامه نوشت که عایشه همسر پیامبر در پی تجهیز لشکر به قصد جنگ با شماست!
لبابه بنت الحارث همسر حضرت ابوالفضل
لبابه ادعا کرد که سومین زنی است که به اسلام گرویده است، همان روزی که دوست نزدیکش خدیجه (س) بود. او و خواهرانش در جامعه مسلمانان اولیه بسیار برجسته بودند. حضرت محمد (ص) درباره تلاش خانواده آنها چنین اظهار داشت: خواهران مؤمن اسماء و سلمه دختران عمیس و لبابه و میمونه دختران حارث هستند.
حضرت عباس در سال 622 اسلام خود را مخفی نگه داشته بود، بنابراین او و لبابه در مکه ماندند که مسلمانان دیگر به مدینه هجرت کردند.
هنگامی که خبر شکست مکه در جنگ بدر در سال 624 به مکه رسید، حیرت عمومی به وجود آمد. اما ابورافع، آزاده مسلمان عباس، نتوانست جلوی شادی خود را بگیرد. برادر عباس، ابولهب به قدری خشمگین بود که به ابو رافع حمله کرد و او را به زمین کوبید و سپس بالای سرش زانو زد تا به ضرب و شتم ادامه دهد. چندین مرد توانا شاهد این حمله بودند یا در حال انجام این حمله بودند، اما این لبابه بود که یک میله خیمه را گرفت و آن را روی سر ابولهب شکست و پرسید: «به نظر شما به دلیل غیبت عباس به او حمله کنید اشکالی ندارد؟» سر ابولهب شکافته شد و جمجمه اش آشکار شد. زمانی که یک هفته بعد درگذشت، گفته میشود که عفونت، زخم یا طاعون بوده است.
چند ماه بعد، لبابه موضوع آهنگ عاشقانه شاعر یهودی کعب بن الاشراف شد.
آیا بدون توقف در دره
و ترک ام فضل در مکه حرکت می کنید؟
چیزی که از دستفروش،
بطریهایش، حنا و رنگ مو میخرید بیرون میآمد.
چیزی که بین آرنج و مچ پا قرار دارد در حال حرکت است
زمانی که او می خواهد بایستد و نمی کند.
مثل ام حکیم که با ما بود،
پیوند بین ما محکم و ناگسستنی بود.
او همان امیری است که دلم را جادو می کند
و اگر می خواست می توانست بیماری مرا شفا دهد.
جلال زنان و قوم، پدرشان است،
قومی که به سوگند خود وفادارند.
هرگز طلوع خورشید را در شب ندیدم تا اینکه دیدم او
در تاریکی شب خود را به ما نشان می دهد!
این آهنگ تقریباً به یقین طعنه آمیز است، زیرا قبیله امیر دشمنان سنتی کعب و از نظر او معکوس "محترم" یا "امانت" بودند. اشاره به محصولات پدلار در سطرهای سوم و چهارم، و به گوشت چرخان در خط پنجم و ششم، احتمالاً نشان میدهد که لبابه چاق، رنگآمیزی و میانسال بوده است (اگرچه احتمالاً زیر سی سال سن داشته است).
لبابه در زمان خلافت عثمان در گذشت و در جنت بقیع در مدینه به خاک سپرده شد.
گردآوری: بخش مذهبی
پاسخ ها