جوک های خنده دار کوتاه
خنده یکی از بهترین راهها برای رهایی از استرس و اضطراب و تجربه لحظات شاد و مفرح است. با خواندن این مقاله از ، مجموعهای از خنده دارترین جوکها را در اختیار خواهید داشت که میتوانید با دوستان و خانواده خود به اشتراک بگذارید و از فواید خنده برای سلامتی خود بهرهمند شوید.
خنده یکی از بهترین داروها برای روح و جسم انسان است. خندیدن نه تنها باعث شادابی و نشاط میشود، بلکه فواید زیادی برای سلامتی جسمی و روانی نیز دارد. یکی از بهترین راهها برای خندیدن، خواندن جوکهای خنده دار است. جوکها میتوانند لحظات شاد و مفرحی را برای ما رقم بزنند و به ما کمک کنند تا از استرس و اضطراب زندگی روزمره رها شویم.
در این مقاله، تعدادی از خنده دارترین جوکها را برای شما جمع آوری کردهایم. امیدواریم با خواندن این مقاله، لحظات شاد و مفرحی را تجربه کنید و از فواید خنده برای سلامتی خود بهرهمند شوید.
جوک های خنده دار جدید
دارم تو کوچه راه میرم یه خانمه با ماشین رفت تو چاله آب پاشید همه صورتم و لباسام خیس شد، وایساده میگه وای خیس شدید ؟
.
.
.
گفتم: نه دیدم یه خانم محترمی مثل شما رانندگی یاد گرفته... اینا اشک شوقه !
ژاپنیه باعصبانیت به زنش
میگه
هیین سا نو تیو کیشو چین شی..
زنش میگه تو می سی ژانکو تو نو
.
.
.
خوشم میاد همچین با دقت میخونی
که انگار اصلیتت ژاپنیه
به تلاشت ادامه بده میتونی
گروه خانوادگی دعوا شد
عموم گفت zer nazanin
گفتم عمو نازنین کیه؟
یهو زن عمومم اومد گفت ناصر نازنین کیه؟
.
.
.
دعوا رو بیخیال شدن.
فردا قراره طلاق بگیرن
یارو می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حركت كن
یارو میزنه دنده عقب!
افسر میپرسه چرا دنده عقب میری؟
.
.
.
میگه می خوام خیز بگیرم!
بابابزرگم سیگار میکشید؛ نشستم پیشش گفت سیگار میخوای؟
گفتم بابا میبینه ..
گفت تو بکش اومد بدش دست من !
یه پک زدمُ بابام اومد
به بابام گفت بیا بچه ی معتادتو جمع کن
دختره عکسشو با سگش گذاشت اینستا
پسره با خنده میگه کدومی؟
.
.
.
دختره گفت اونی که تورو بغل کرده
و برای اولین بار پسری در دنیای مجازی، دختری را بلاک کرد
دختری که همراه با املت پیاز میخوره
.
.
.
.
تو گرفتنش هیچگونه شکی به دلتون راه ندین ، زن زندگیه
یبارم بابامو بغل کردم
تا دو روز هر وقت از جلوش رد میشدم میگفت بالاخره که میفهمم چه گهی خوردی
.
.
.
ذهنش نسبت به من خیلی خرابه
یه یارو بود سرکوچمون فالوده میفروخت
بعد یه سال وضعش توپ شد ماشین اینا خرید از این محل رفتن...
منم یه چرخ خریدم زدم تو کار فالوده جای اون یارو سرکوچه وایسادم
بلکه به یه نونو نوایی برسم دیدم بابا کاسبی خیلی خرابه
بعدها فهمیدم اون دیوث ساقی مواد بوده
فالوده فروشی هم همینجوری زده بوده کسی شک نکنه
یارو مکعب روبیک رو زیر پنج ثانیه حل کرده
اونوقت من از خواب پا میشم تا یه ربع دنبال دستهام میگردم
دوستم نمایندگی سوسیس کالباس داره. تعریف میکرد یه روز یه خانومه اومد تو مغازه
گفت: 500 گرم ژامبون مرغ میخوام
دوستم که داشت ژامبون رو میکشید خانومه پرسید: خیالم راحت باشه که کیفیتش خوبه؟
دوستم میگه: آره خانوم. برا خودمون تو خونه از همین میبرم
بعد دوستم به خانومه میگه:
شد 700 گرم اشکال نداره؟
خانومه میگه: نه سگم چاق میشه.لطفا کمش کنید
هیچی دیگه دوستم اصلا حالش خوب نیست نشسته یه گوشه هی زوزه میکشه
رفتم کارواش به کارگرش ۱۰ تومن انعام دادم یارو با ماشین شاسی بلند ۵ تومن انعام داد،
کارگرِ منو بهش نشون داد گفت اینو ببین با این قیافه شخمی و ماشین لگنش ۱۰ تومن داده:
.
عن آقا واسه ۵ تومن رید به من
هیچی به اندازه استراحت
بعد از استراحت نمیچسبه
بابام دیشب گفت خوک چون جفتشو میده ب بقیه خوکهای نر نجسه
گفتم نه ک گوسفند سر مسائل ناموسی تا حالا چنتا گوسفند دیگه رو کشته و رو بازوشم تتو کرده سلامتی سه تن
عشق ناموس وطن
.
.
.
الان اس داده ویزای شما برای ورود ب خونه پایان یافت و دیگر تمدید نخواهد شد
بهترین جوک های خنده دار
من برای دشمنانم وقت ندارم
چون در حالی که آنها به این فکر میکنند که چگونه به من ضربه بزنند خودم در حال ریدن به زندگی خودم هستم
روزی دو مرد به خدمت شیخ رسیدندی که بر سر طفلی نزاع داشتندی و هر یک ادعا میکردندی که پدر آن طفل هستندی.
شیخ فرمودند: تنها راه رفع این مشکل آن است که هر سه آنها شبی را در یک اتاق بگذرانندی.
صبح هنگام شیخ از کودک پرسید: ای طفل! دیشب چه کسی کولر را خاموش کرد؟ کودک پاسخ داد: این چپیه! شیخ گفت: فرزندم! همانا این مرد پدر توست!
جمله مریدان از این درایت شیخ کف و خون قاطی کرده و خشتک بدریدندی و راه بیابان در پیش گرفتندی!
بابام اومد خونه دید تموم چراغا و کولر خاموشن گفت آفرین دیگه مَردی شده واسه خودت، وقتِ زن گرفتنته خلاصه داشت تعریف میکرد
که یهو برقا اومدن خونه نورانی شد کولر روشن شد، یه نگاه غصب آلود کرد و گفت پاشو گمشو بیرون بیشور
وقتی مامانم با بابام قهر میکرد،
بابام میرفت در شیشه خیارشور رو سفت میکرد تا مامانم ازش کمک بخواد و حرف بزنن
دو سری آخر رفتم در شیشه رو شل کردم و همینطوری شد که بعد از ۲۰ سال زندگی مشترک طلاق گرفتن
به مامانم گفتم:دیشب خواب دیدم
چندتا گرگ دارن تیکه تیکت میکنن!!!
مامانم گفت :پاشو زود خونه رو جمع کن
خدامرگم بده عمه هات دارن میان
دعوا مجازی خیلی خوبه مثلا با یکی دعوا میکنی فک میکنی 25-30 سالشه و ده سال سابقه حبس داره
.
.
.
.
بعد کاشف به عمل میاد، کسی که اسم پروفایلش خدای خشمه ، در واقع رامتین 12 ساله از تهرانه که هر روز صبح نقاشیاشو میفرسته واسه شبکه پویا
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪ ﺯﻧﺶ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺭﻓﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭﺵ ﻧﺸﺴﺖ...
ﺍﺷﮑﺎﺷﻮ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ
.
.
.
ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﺸﻪ مثه میمون میشی ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺘﺮﺳﻦ ﻫﺎ
ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﻗﯿﻘﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ
یه بارم رفته بودم هیئت پنج هزار تومن به مداحه دادم گفتم حاجت دارم برام دعا کن مداحه با کلی گریه خواهشو تمنا به مردم گفت: برای این جوان دعا کنید حاجت داره ، انشالله حاجت روا بشه
اخر روضه گفت حاجتت چیه جوان
گفتم دوس دخترم تو اینستا بلاکم کرده
.
.
میکروفنو کرد تو حلقم بی جنبه
بچه که بودم ازم میپرسیدن بزرگ شدی میخوای چی کاره بشی؟!
.
.
میگفتم بیکار ...
.
.
اصن نمیدونید چقد خوشحالم که با تلاش و پشت کار به ارمان ها و اهدافم رسیدم
یه پرنده خریدم آوردم خونه دو هفته شب و روز منتظر بودم حرف بزنه آخرش گفت
.
.
.
.
حاجی حالا من این دفعه حرف میزنم ولی ناموسا کجا دیدی جغد حرف بزنه
به سه دلیل اجازه نمیدم خانومم دست به سوئیچ ماشین بزنه:
.
.
.
.
یک. ایشون گواهینامه نداره.
دو. بنده ماشین ندارم.
سه. بنده ایشون رو ندارم!
جوک های خنده دار ایرانی
تولد دوس دخترم گفتم هرچی رفیق ونارفیق وهمکلاسی وفامیل داری دعوت کن رستوران میخوام جوری سورپرایز کنم شوکه بشی
.
.
34 نفرو شام دعوت کرد
نرفتم سورپرایزشد!
من یبار رفتم اندوسکوپی
تو اتاق فقط یه شلنگ بود...
.
.
.
.
نفر قبلیم هم کلونوسکوپی داشت
هنوز نمیخوام باور کنم شلنگی که تو ..... اون بود رو کرده تو حلق من
نمک نشناس ترین موجود زنده ی دنیا شیکمه
.
.
نامرد هرچی بیشتر خرجش میکنی بی ریخت تر میشه
ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺶ ﺗﺮﻳﻦ ﺗﻔﺮﻳﺢ ﺑﻲ ﺧﻄﺮﻱ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ
ﺯﻧﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻮ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﻡ
ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻴﺎﺩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﻪﺧﻮﺩش و خواهرش فحش بده!!!
یه پسر عمو داشتم هر چیزی که میخواست اعتصاب غذا میکرد براش میخریدن.
منم یبار کامپیوتر خواستم برام نخریدن اعتصاب غذا کردم روز چهارم.
.
.
داشتم میمردم رفتم سر سفره غذا بخورم
بابام گفت تا نگی گوه خوردم نمیزارم لب به غذا بزنی
گردآوری:بخش سرگرمی
پاسخ ها