ویکتور هوگو
ویکتور هوگو، نامی که در تاریخ ادبیات و تاریخ فرهنگ فرانسه به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان و اندیشمندان شناخته میشود. او با آثار خلقی و سیاسی خود، به عنوان یک مدافع آزادی و انسانگرایی شناخته میشود. در این مقاله از به زندگی و آثار گرانقدر ویکتور هوگو پرداخته خواهد شد.
دیدگاههای مذهبی ویکتور هوگو
ویکتور ماری هوگو (با نام مستعار مرد اقیانوسیرمانتیکفرانسوی)، نویسنده و شاعر بزرگ فرانسوی، در ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ متولد شد و در ۲۲ مه ۱۸۸۵ درگذشت. او بیش از شصت سال فعالیت ادبی داشت و در ژانرها و اشکال مختلف نوشت. هوگو یکی از بزرگترین نویسندگان تمام دوران محسوب میشود.
آثار معروف هوگو شامل رمانهای "گوژپشت نوتردام" (۱۸۳۱) و "بدبختان" (۱۸۶۲) هستند. وی در زمینه شعر نیز به خاطر مجموعههایی همچون "Les Contemplations" (تفکرات) و "La Légende des siècles" (افسانه اعصار) شهرت یافت. هوگو با نمایشنامه "کرامول" و درام "هرنانی" در خط مقدم جنبش ادبی رمانتیک ایستاد. آثار او الهامبخش موسیقی بوده و اپراهایی همچون "ریگولتو" و موزیکالهای "بدبختها" و "نوتردام پاریس" بر اساس آثار او ساخته شدهاند. همچنین هوگو در زندگی خود بیش از ۴۰۰۰ نقاشی انجام داد و برای اهداف اجتماعی مانند لغو مجازات اعدام و مبارزه با برده داری تلاش کرد.
گرچه هوگو در جوانی به سلطنت طلب متعهد بود، اما دیدگاههای او در گذر زمان تغییر کرد و او به حامی جمهوری خواهی تبدیل شد. او به عنوان معاون و سناتور در سیاست خدمت کرد. آثار او بیشتر مسائل سیاسی، اجتماعی و روندهای هنری زمان خود را در بر گرفت. مخالفت او با مطلقگرایی و نگرش ادبیاش، او را به عنوان یک قهرمان ملی معرفی کرد. هوگو در سن ۸۳ سالگی درگذشت و مراسم تشییع جنازهاش در پانتئون پاریس با شرکت بیش از ۲ میلیون نفر، بزرگترین مراسم در تاریخ فرانسه، برگزار شد.
زندگینامه ویکتور هوگو
ویکتور ماری هوگو در ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ در بزانسون، شرق فرانسه متولد شد. او کوچکترین پسر ژوزف لئوپولد سیگیسبرت هوگو (۱۷۷۴-۱۸۲۸)، ژنرال ارتش ناپلئونی، و سوفی تربوشه (۱۷۷۲-۱۸۲۱) بود. این زوج دو پسر دیگر نیز داشتند: هابیل جوزف (۱۷۹۸-۱۸۵۵) و یوژن (۱۸۰۰-۱۸۳۷). خانواده هوگو از نانسی در لورن، جایی که پدربزرگ ویکتور هوگو یک تاجر چوب بود، به بزانسون آمدند. لئوپولد در چهارده سالگی به ارتش انقلابی فرانسه پیوست و به عنوان یک آتئیست و پشتیبان جمهوری شناخته میشد.
در سال ۱۸۱۰، پدر هوگو به عنوان کنت هوگو د کوگولودو و سیگوئنزا توسط جوزف بناپارت، پادشاه اسپانیا، منصوب شد. هوگو خود را ویسکونت نامید و در ۱۳ آوریل ۱۸۴۵ به عنوان "ویکونت ویکتور هوگو" به عنوان همتای فرانسه منصوب شد. مادر هوگو، سوفی، که از جابجایی مداوم مورد نیاز زندگی نظامی خسته شده بود، از لئوپولد جدا شد و در سال ۱۸۰۳ به تنهایی با پسرانش به پاریس اقامت گزید. در پاریس، او با جنرال ویکتور فانو د لا هوری، پدرخوانده هوگو، آشنا شد. سپس هوگو در دورههای آموزشی مختلف شرکت کرد و در سال ۱۸۱۶ به مدرسه حقوق پاریس رفت.
در سال ۱۸۱۶، هوگو در دفتر خاطرات خود نوشت: "من شاتوبریان خواهم شد یا هیچ." او در سال ۱۸۱۷ در یک مسابقه ادبی به نام آکادمی فرانسه جایزه افتخاری دریافت کرد. هوگو عاشق دختری به نام آدل فوچر شد و در سال ۱۸۲۱ با او ازدواج کرد. مادر هوگو، سوفی، در سال ۱۸۲۱ درگذشت. در سال ۱۸۲۴، هوگو بازگشت به لندن و در آنجا به سفرهای ادبی و فرهنگی پرداخت. او در همین دوره با نخستین اثرهای خود، از جمله رمان "Han d'Islande" و "Bug-Jargal" به چاپ رسید.
هوگو به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان و شاعران فرانسه شناخته میشود و آثارش همچنان محبوبیت دارند. او در زمینههای مختلف ادبیات، از رمان و نمایشنامه تا شعر، به بار آثار قابل توجهی آفرید. آثاری همچون "زیباپشت نوتردام" و "بدبختان" از جمله معروفترین آثار او هستند.
ویکتور هوگو سه پسر و دو دختر داشت. لئوپولدین، دختر بزرگ او در ۱۸۲۴ به دنیا آمد و در ۱۹ سالگی در یک حادثه قایقسواری در رودخانهٔ سن، همراه با شوهر و کودکش غرق شد. دختر کوچکتر او، آدل، به دلیل عشق نافرجام به یک افسر ارتش نیروی دریایی بریتانیا، به بیماری روانی دچار شد.
ویکتور هوگو، نویسنده بزرگ فرانسوی، اولین رمان خود با عنوان "Han d'Islande" در سال 1823، یک سال پس از ازدواج خود منتشر کرد و سپس در سال 1826، رمان دوم خود به نام "Bagat-Jargal" را منتشر نمود. از سال 1829 تا 1840، پنج مجموعه شعر از جمله "Les Orientales" (1829)، "Les Feuilles d'automne" (1831)، "Les Chants du crépuscule" (1835)، "Les Voix intérieures" (1837) و "Les Rayons et les Ombres" (1840) را به چاپ رساند. این آثار، او را به عنوان یکی از بزرگترین شاعران مرثیه و غزلیات دوران خود شناخته شد.
هوگو، همانند بسیاری از نویسندگان جوان دورهاش، تحت تأثیر فرانسوا رنه دو شاتوبریان، شخصیت برجسته جنبش ادبی رمانتیسم و ادبیات فرانسوی اوایل قرن نوزدهم قرار گرفت. در جوانی، او تصمیم گرفت "شاتوبریان یا هیچ" باشد و زندگیاش در بسیاری از نقاط با زندگی شاتوبریان پیوند داشت. هوگو نیز مانند شاتوبریان، آرمانهای رمانتیسم را پیش برد، در سیاست نقش جدی ایفا کرد (علیهترجیح بیشتر به عنوان قهرمان جمهوریخواه)، و به دلیل مواضع سیاسی خود مجبور به تبعید شد.
اشتیاق زودرس و استعداد چشمگیر در اثرهای اولیه هوگو، باعث موفقیت و شهرت وی در سنین جوانی گردید. اولین مجموعه شعر او با نام "Odes et poésies diverses" در سال 1822 وی را به مقام شاعر جوان و موفق کرد، و مجموعهی بعدی "Les Orientales" در سال 1829 به ویژه به دلیل شور و روانی که داشت، شهرت هوگو را به عنوان یک استاد غزل و آواز افزایش داد.
در سال 1829، هوگو با نمایشنامههای "Cromwell" و "Hernani" به رهبری جنبش ادبی رمانتیسم تبدیل شد. "Hernani" ورود رمانتیسیسم فرانسوی را اعلام کرد و باعث جدلهای فراوانی شد؛ این نمایش در کمدی-فرانسه به اجرا درآمد و به دلیل مخالفت با قوانین نئوکلاسیک، تحت استقبال قرار گرفت. هوگو به عنوان نمایشنامهنویس نیز با نمایشنامههای "Marion de Lorme" (1831)، "Le roi s'amuse" (1832) و "Ruy Blas" (1838) شهرت فراوانی به دست آورد. رمان "Notre-Dame de Paris" (زیباپشت نوتردام) هوگو در سال 1831 منتشر شد و به سرعت به زبانهای دیگر ترجمه شد. این اثر باعث شد که شهر پاریس برای بازسازی کلیسای جامع نوتردام، که بسیار ناپرهیز شده بود، شورشانده شود.
هوگو از اواخر دهه 1830 برنامهریزی برای نوشتن یک رمان بزرگ دربارهٔ بدبختی و بیعدالتی اجتماعی را شروع کرد، اما تا سال 1862 طول کشید تا این اثر به نام "Les Misérables" (بدبختان) به انجام برسد و منتشر شود. این رمان به وسیلهٔ تصویرگری عمیق از زندگی اجتماعی، به عنوان یکی از آثار بزرگ ادبیات جهان شناخته میشود و تأثیراتی گسترده در جوامع جهان به وجود آورده است.
هرچند انتقاداتی نیز به این رمان وارد شد، اما پرفروشی بسیار بالایی داشت و به سرعت به یکی از آثار محبوب و شناختهشده هوگو تبدیل شد. Les Misérables به طور گسترده در سینما، تلویزیون و نمایشهای تئاتری اقتباس شده است و تاکنون اثری ماندگار در ادبیات جهان محسوب میشود.
آخرین آثار هوگو از جمله "Les Travailleurs de la Mer" (زحمتکشان دریا) در سال 1866 و "Quatre-vingt-treize" (نود و سه) در سال 1874 نیز از موضوعات متنوعی از جمله مسائل اجتماعی و سیاسی بهره برد. هوگو تا آخرین لحظات زندگیاش به اندازهگیری نوآورانه در ادبیات اشتباه یا مقایسه با همنوعان خود فکر نکرد و در مقابل روند رمانتیسم در ادبیات آن زمان انتقاداتی داشت.
دیدگاههای مذهبی ویکتور هوگو در طول زندگیاش به شدت تغییر کرد، و این تغییرات از یک دینی به دیگری و از مذهبی به معتدلی ترین دیدگاهها را دربر میگرفت.
در جوانی، تحت تأثیر مادرش، هوگو به عنوان یک کاتولیک شناخته شد و احترام زیادی به سلسله مراتب و اقتدار کلیسا داشت. اما از آن زمان، دیدگاههای او به سرعت تغییر کردند. او به یک کاتولیک غیرعملی تبدیل شد و دیدگاههای ضد کاتولیک و ضد روحانی را ابراز کرد. در دوران تبعید خود و در سالهای بعد، به یک دئیست خردگرا مشابه آنچه که ولتر از آن حمایت میکرد مستقر شد. او در یک سرشماری در سال 1872 اعلام کرد که او یک آزاداندیش است.
پس از سال 1872، هوگو هرگز اعتقادات منفیاش نسبت به کلیسای کاتولیک را از دست نداد. او احساس میکرد که کلیسا نسبت به وضعیت بد طبقه کارگر تحت ستم سلطنت بیتفاوت است. او همچنین از فراوانی قرار گرفتن آثارش در فهرست کتب ممنوعه کلیسا ناراحت بود.
با اینحال، هوگو به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشت و به صورت روزانه دعا میکرد. او در وصیتنامهاش همین اعتقاد را بیان کرد. همچنین، در آثاری مانند "مردی که میخندد" اظهار میکرد که "شکرگزاری بال دارد و به مقصد درست خود پرواز میکند. دعای شما راه خود را بهتر از شما میداند."
در نهایت، عقلگرایی هوگو در اشعاری نظیر "تورکومادا" و "پاپ" نمایان است. هوگو در این آثار به انکار سودمندی کلیساها و انتقاد از تعصب مذهبی میپردازد. همچنین، اقتباسهای قبلی از "گوژپشت نوتردام" نیز نشانگر تصویر کشیدن سوءاستفاده از قدرت توسط کلیسا بود و حتی این اقتباسها برای جلوگیری از واکنشهای منفی تغییر داده شدند.
تاثیرات ادبی ویکتور هوگو
ویکتور هوگو، نه تنها به خاطر آثار ادبی بلکه به عنوان یک شخصیت سیاسی نیز در تاریخ فرانسه جاودانه شناخته میشود. زندگی سیاسی او از دعوت به مجلس اعیان تا حضور در مجلس ملی و تبعید در آن دوران، پر از سفرافکنیها، اعتراضات و تأثیرگذاریها بود.
در سال ۱۸۴۵، هوگو تحت دعوت شاه به مجلس اعیان فرانسه درآمد و یک پست سیاسی در حکومت اساسی شاه لوئی فیلیپه پذیرفت. این انتخاب باعث اعتراضاتی شد که در اثر گوشهگیری او نهایت یافت.
پس از انقلاب فرانسه در سال ۱۸۴۸، هوگو به عنوان نماینده مردم به مجلس ملی انتخاب شد. پس از اعلام جمهوری دوم، او به عنوان رئیسجمهور منصوب شد. در این دوران، او بهطور مستقیم در مقابل حکومت لوئی ناپلئون بناپارت و قانون اساسی ضد پارلمان ایستادگی کرد.
پس از کودتای ۲ دسامبر ۱۸۵۱، هوگو به بروکسل گریخت و به تبعید درآمد. در این دوران تنها، آثار بزرگی نوشت و از راه دور به شهرتآوری ادامه داد. وی در این مدت نسبت به رفتارها و اقدامات ناپلئون بناپارت اعتراضات خود را اظهار کرد.
پس از سقوط ناپلئون سوم در سال ۱۸۷۰، هوگو به میهن بازگشت. او به مدتی نماد مخالفت با پادشاهی و طرفدار جمهوری بود. در ۱۸۷۱ به مجلس ملی راه یافت اما خیلی زود از نمایندگی مجلس کناره گرفت.
در هفتاد و پنج سالگی، هوگو به مجلس سنا راه یافت و تا آخر عمر به فعالیتهای سیاسی ادامه داد. او همچنان به عنوان نمادی از مخالفت و اصالت در سیاست فرانسه شناخته میشد.
ویکتور هوگو در تاریخ سیاست و ادبیات با دوران طلایی و اهمیتآفرینیهایش به یاد مانده و به عنوان یکی از شخصیتهای چشمگیر فرانسه تا جاودانگی شناخته میشود.
ویکتور هوگو، به عنوان یک نویسنده و شاعر با عقاید آزادیخواهانه و سوسیالیستی، در زندگیاش با سختیها و موانع بسیاری مواجه شد. اعتقادات و نوشتههای او باعث برخورد با حکومت و مقامات دولتی شد که به تبعید او انجامید. در طول دوران تبعید، هوگو توانست با نوشتن و ادامه دادن به آرمانهای خود، تأثیرگذاری بزرگی داشته باشد.
اوتویل هاوس در بروکسل، محل اولین تبعید هوگو بود. سپس او به جزیرهٔ جرزی و سرانجام به جزیرهٔ گریزین تبعید شد. این تبعیدها ناشی از فشارها و تهدیدهای حکومت به دلیل عقاید و نوشتههای او بود.
در دوران تبعید، هوگو به نویسندگی به صورت فعّال ادامه داد. او در این دوره آثار مهمی نظیر "بینوایان" و "ناپلئون صغیر" را خلق کرد. این آثار، به وضوح نشان از نقدهای او به حکومت فرانسه و به ویژه ناپلئون سوم داشت.
مقالات هوگو در دوران تبعید به شدت تحت سانسور قرار گرفت و در فرانسه ممنوع شد. اما این ممنوعیتها نتوانستند او را از ادامهٔ اعتراضات و نقدها باز دارند و آثار او به عنوان یک نویسندهٔ معروف و تأثیرگذار در جریان ادبیات جهان به شناخته شد.
در سال ۱۸۵۹، ناپلئون سوم تمام تبعیدیها را بخشید. اما هوگو این بخشش را نپذیرفت زیرا به نظر او، پذیرش آن به معنای ترک انتقاد از دولت بود.
پس از سقوط ناپلئون سوم در ۱۸۷۰، هوگو به عنوان قهرمان ملی به پاریس بازگشت و در مجمع نمایندگان ملی و سپس به عنوان سناتور در جمهوری سوم فرانسه فعالیت کرد.
ویکتور هوگو با ایستادگی در برابر سختیها و تبعید، توانست نقدهای خود را به اجتماع انتقال دهد و آثاری که از آنجا شروع شدند، به یکی از پرافتخارترین و معروفترین آثار ادبیات جهان تبدیل شدند.
آثار برجسته ویکتور هوگو
ویکتور هوگو، نویسنده بزرگ فرانسوی، آثار فراوانی در زمینه نثر داستانی، شعر، و نمایشنامه نوشت. در زیر لیستی از آثار او به ترتیب زمانی ذکر شده است:
باگ-جارگال (1820، 1826) - داستان کوتاه و رمان
هانس ایسلند (Han d'Islande - 1823)
آخرین روز یک مرد محکوم (Le Dernier jour d'un condamné - 1829)
گوژپشت نوتردام (Notre-Dame de Paris - 1831)
La Esmeralda (1836) - نمایشنامه تغییر یافته به عنوان پایان برای نمایشنامه
کلود گو (1834)
راین (Le Rhin - 1842)
مردم فقیر (Les Misérables - 1854)
بدبختان (Les Misérables - 1862)
زحمتکشان دریا (Les Travailleurs de la Mer - 1866)
مردی که می خندد (L'Homme qui rit - 1869)
نود و سه (Quatrevingt-treize - 1874)
کرامول ، فقط پیشگفتار (1819)
قصیده و شعرهای متنوع (1822)
قصیده (1823)
قصیده های نو (1824)
قصیده و تصنیف (1826)
کرامول (1827)
Les Orientales (1829)
هرنانی (1830)
ماریون دو لورم (1831)
Les Feuilles d'automne (1831)
Le roi s'amuse (1832)
لوکرزیا بورجیا (1833)
ماری تودور (1833)
Littérature et philosophie mêlées (1834)
آنجلو، ظالم پادوآ (1835)
Les Chants du crépuscule (1835)
Les Voix intérieures (1837)
روی بلاس (1838)
Les Rayons et les Ombres (1840)
Les Burgraves (1843)
Napoléon le Petit (1852)
Les Châtiments (1853)
Les Contemplations (1856)
Les TRYNE (1856)
La Légende des siècles (1859)
ویلیام شکسپیر (1864)
Les Chansons des Rues et des Bois (1865)
La Voix de Guernsey (1867)
L'Année terrible (1872)
Mes Fils (1874)
Actes et Paroles – Avant l'Exil (1875)
Actes et Paroles – Pendant l'Exil (1875)
Actes et Paroles – Depuis l'Exil (1876)
La Légende des Siècles 2e Série (1877)
هنر پدربزرگ (هنر پدربزرگ بودن، 1877)
تاریخچه یک جنایت (1877)
Histoire d'un Crime 2e Party (1878)
لو پاپ (1878)
La Pitié Suprême (1879)
ادیان و دین (ادیان و دین، 1880)
L'Ane (1880)
Les Quatres vents de l'esprit (1881)
تورکومادا (1882)
La Légende des siècles Tome III (1883)
آرشیپل د لا مانش (1883)
اشعار ویکتور هوگو
Theatre en Liberté (1886)
لا فین د شیطان (1886)
صدای انتخاب می کند (1887)
Toute la lyre (1888)
امی رابسرت (1889)
Les Jumeaux (1889)
Actes et Paroles – Depuis l'Exil، 1876–1885 (1889)
آلپ و پیرنه (1890)
دیو (1891)
فرانسه و بلژیک (1892)
Toute la lyre – dernière série (1893)
Les Fromages (1895)
مکاتبات - Tome I (1896)
مکاتبات - توم دوم (1898)
Les années funestes (1898)
Vues انتخاب می کند - سری جدید (1900)
Post-scriptum de ma vie (1901)
درنیر گربه (1902)
Mille Francs de Recompense (1934)
اقیانوس. Tas de Pierres (1942)
L'Intervention (1951)
گفتگو با ابدیت (1998)
این لیست نشاندهنده گستردگی و تنوع آثار هوگو در زمینههای مختلف ادبی است.
مرگ ویکتور هوگو
در سپتامبر ۱۸۷۹، ویکتور هوگو، نویسنده بزرگ فرانسوی، کاریکاتوری از خود را در مجله ونیتی فیر لندن مشاهده کرد. این کاریکاتور نشاندهندهی او در این دوران زندگی و مواجهه با مسائل زمانه بود. هوگو، که در سال ۱۸۷۰ به پاریس بازگشت، به عنوان یک قهرمان ملی در کشور مورد استقبال قرار گرفته شد. او علیه دیکتاتوری مخالفت کرد و اعلام کرد: "دیکتاتوری یک جنایت است، اما من مرتکب خواهم شد." با این حال، او احساس مسئولیت کرد و تلاش برای انتخاب مجدد به مجلس ملی در سال ۱۸۷۲ را انجام داد، اما نتواست موفقیتآمیز باشد.
هوگو طی زندگیاش به انسانگرایی غیرقابل توقف اعتقاد داشت و در سخنرانیهایش به طرزی خوشبینانه آینده را پیشبینی کرد. در آخرین سخنرانی عمومی خود در ۳ اوت ۱۸۷۹، او اظهار کرد: "در قرن بیستم، جنگ، داربست، نفرت و مرزهای مرزی نابود خواهند شد، اما انسان زنده خواهد ماند.
زندگی هوگو در دوران بعدی از سکته مغزی خفیفی رنج برد و خانوادهاش نیز با مشکلاتی مواجه شدند. همسر و معشوقهاش، ژولیت دروئه، که دو سال قبل از مرگ هوگو درگذشت، او زندگی اش را ادامه داد. هوگو، علیرغم از دستدادن عزیزانش، به عنوان یک سیاستمدار و مفاخر سیاسی به انگاج باقیماند. او در سال ۱۸۷۶ به مجلس سنا انتخاب شد، اما با شکست مواجه شد. در سال ۱۸۷۸، دچار سکته مغزی شد و در ۲۵ ژوئن ۱۸۸۱ جشنهایی به مناسبت هدیهی سنتی برای او برگزار شد.
در زمان تشییع جنازهاش در ۱ ژوئن ۱۸۸۵، بیش از دو میلیون نفر در پاریس از طاق پیروزی تا پانتئون پیوستند. مرگ هوگو به عنوان یک ماتم ملی تحت تأثیر قرار گرفت. او نه تنها به عنوان نویسنده بزرگ شناخته نمیشد، بلکه به عنوان یک دولتمرد که نقش مهمی در شکلدهی به جمهوری سوم و دموکراسی فرانسه ایفا کرده بود.
آخرین وصیتنامه هوگو که پنج جمله شامل اهدای پول به فقرا، دفن در نعش فقرا، انکار سخنرانیهای کلیساها، دعا برای تمام ارواح، و اعتقاد به خدا بود، جزء تاریخ بزرگهای ادبیات و سیاست فرانسه محسوب میشود.
1- ویکتور هوگو چه مذهبی را دنبال میکرد؟
در جوانی، تحت تأثیر مادرش، هوگو به عنوان یک کاتولیک شناخته شد و احترام زیادی به سلسله مراتب و اقتدار کلیسا داشت.پس از آن، دیدگاههای او به سرعت تغییر کرد و او به یک کاتولیک غیرعملی تبدیل شد و دیدگاههای ضد کاتولیک و ضد روحانی را ابراز کرد.در نهایت، هوگو در زندگی پس از مرگ به دعا و عقیده خود به خدا ادامه داد و در وصیتنامهاش این اعتقاد را بیان کرد.
2- چرا ویکتور هوگو از کلیسای کاتولیک ناپسندی داشت؟
هوگو احساس میکرد که کلیسا نسبت به وضعیت بد طبقه کارگر تحت ستم سلطنت بیتفاوت است و از فراوانی قرار گرفتن آثارش در فهرست کتب ممنوعه کلیسا ناراحت بود.
در آثاری نظیر "تورکومادا" و "پاپ"، او به انکار سودمندی کلیساها و انتقاد از تعصب مذهبی پرداخت و عقلگرایی خود را نمایان ساخت.
3- تبعید چه تأثیری بر مواضع هوگو داشت که او به دئیسم خردگرا متمایل شد؟
در دوران تبعید و سالهای بعد، هوگو به دئیسم خردگرا مشابه آنچه ولتر از آن حمایت میکرد مستقر شد و حتی در یک سرشماری در سال 1872 اعلام کرد که او یک آزاداندیش است.
این تغییر در دیدگاههای مذهبی او نشان از پذیرش ایدههای عقلانیتر و معتدلیتر بود.
4- چطور هوگو به ویژگیهای خود از نظر سیاسی شهرت پیدا کرد؟
هوگو در سال 1870 به پاریس بازگشت و به عنوان یک قهرمان ملی استقبال شد. او مطمئن بود که دیکتاتوری به او پیشنهاد خواهد شد اما در تلاش برای انتخاب مجدد به مجلس ملی در سال 1872 شکست خورد.در زندگی سیاسی او، هوگو به پیشرفت انسانگرایانه و ایدههای دموکراتیک اعتقاد داشت و به عنوان یک مدافع آزادی، برابری و برادری شناخته میشد.
5- چگونه مردم به مرگ ویکتور هوگو و مراسم تشییع جنازه او واکنش نشان دادند؟
مرگ هوگو در سال 1885 باعث ماتم ملی شدیدی شد و مراسم تشییع جنازه دولتی به او اهدا شد. بیش از دو میلیون نفر در مراسم شرکت کردند و او در پانتئون به خاک سپرده شد.
هوگو به عنوان یک شخصیت برجسته در ادبیات و یک دولتمرد تاریخی شناخته میشد و تأثیر گذاری که بر جمهوری سوم و دموکراسی فرانسه داشت نیز بسیار قابل توجه بود.
با اینکه ویکتور هوگو از دنیا رفته، اثرات جاودانهاش در دنیای ادبیات و فرهنگ هنوز هم زنده است. او با تلاشها برای آزادی، برابری، و برادری به عنوان یک شخصیت برجسته در تاریخ فرانسه ماندگاری یافته است. همچنین، از خود گذشته و به ارث انسانگرایی خود، ما را به فکر و تفکر درباره ارزشهای انسانی و اجتماعی سوق داده است. در نهایت، ویکتور هوگو تا آخرین لحظه زندگیاش، با اعتقادات و ایدههایش، اثری پایدار در جهان گذاشت.
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر
پاسخ ها