قصه کودکانه یکی از کهن ترین هنرهای موجود در جهان هنر است که تولد آن به تولد انسان بر می گردد و قصه کودکانه زمانی در بین انسان ها پدید آمد که انسان ها توانستند به محیط پیرامون خود ارتباطی جدا از دیگر موجودات برقرار کنن
انسان های اولیه نقش حیوانات را بر روی زمین و دیوار غارها می کشیدند حیواناتی مانند فیل ، ماموت ، شیر و به دور آن می چرخیدند تا در فکر خود در برابر آن حیوان نیرومندتر شوند و در زمان رویارویی با آن حیوان با استفاده از اعتماد به نفس و انرژی درونی به وجود آمده و با استفاده از نیروی جمعی برآن حیوان چیره می شدند
به روایتی نخستین قصه ها در این زمان به وجود آمده اند و انسان ها برای نقش هایی که بر روی دیوار ها می کشیدند قصه درست می کردند و با استفاده از قدرت خیال خود به آن نقش شخصیت می دادند و به مرور زمان قصه های اسطوره ای و افسانه ساخته شد
کنجاوی که در وجود انسان ها در طول تاریخ بوده است و باعث شده است انسان ها شبانه روز در محیط اطرف خود به کنجکاوی بپردازند و با دیدن پدیده های مختلف در اطراف خود سوالات مختلفی در ذهنش
تداعی می شد مانند "ماه از کجا آمده" یا "ستاره ها چطوری می درخشند" و سوالات زیادی که ذهن انسان ها را در طول تاریخ درگیر خود کرده است و با توجه به علم اندک انسان های اولیه ، برای پاسخ به بسیاری از این سوالات ، به جهان خیال و باورهای ذهنی خود پناه میبرده و با ساخت قصه چه از نوع قصه کودکانه و چه از انواع اسطوره ای و افسانه ای به این سوالات پاسخ می داده است
این روند از گذشته تا به امروز همراه انسان ها بوده است و انسان ها در هر دوره ای قصه های مختلفی را خلق کرده اند و با کمک این قصه ها به نیازهای روحی و اجتماعی خود پاسخ می دهند امروزه قصه به بخشی از زندگی مادی و معنوی انسان ها تبدیل شده است
قصه کودکانه را تنها برای سرگرم کردن کودک نباید بازگو کرد برای مثال به قصه کودکانه "بز زنگوله پا" توجه کنید در این قصه در کنار تمام سادگی خود به مسائل اجتماعی و به طور کلی به نبرد ظالم و مظلوم می پردازد و از سویی به کودکان مبگی آموزد که درب خانه را نباید به روی غریبه ها باز کنند و وابستگی عاطفی بین مادر و کودک رو تحت تاثیر می گذارد
پس نباید قصه کودکانه را ساده در نظر بگیرید و یا کودک راز از خواندن قصه برای کودک به دلیل وجود جن ،دیو محروم نمایید باید به علت حضور چنین شخصیت هایی در قصه توجه کنید چرا که به همان درجه ای که یک گرگ در قصه کودکانه درنده و وحشی ، ترسناک است غول نیز وحشتناک است
اما حضور گرگ ، شیر و دیگر حیوانات وحشی در قصه ها علتی دارند و همین طور حضور غول ، دیو نیز علت دیگری دارند
انسان ها موجواتی هستند که با ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه خود زندگی می کنند می توان ضمیر خودآگاه را نوع دریافت و برخورد انسان با محیط عینی و زنده اطراف خود معرفی کرد و ضمیر ناخودآگاه را جهان پیچیده ای در نظر گرفت که باید نشانه های آن را شناخت که در این جهان تمام تخیلات و خواسته هاو تمام آرزوهای ما حضور دارند و به اشکال مختلفی نمود پیدا می کنند
وقتی برای کودک خود قصه از برخورد انسان و شیر می خوانید شما از جهان خودآگاه کودک یاری می طلبید و به او کمک می کنید تا چگونگی برخورد با مشکلات را بیاموزد و از آنجا که این پدیده عینی است پدرو مادر این موضوع را که باید این چنین مسائلی را شناخت را می پذیرند و به کودک خود می آموزند
اما چون علت حضور شخصیت هایی مانند دیو، پری را در قصه های مختلف نمی دانند فکر می کنند که چنین داستان هایی شخصیت کودکان را متوحش می کند و باید از چنین داستان هایی دوری کرد
حال آنکه چنین شخصیت هایی برای ارتباط با ضمیر ناخودآگاه انسان ساخته شده اند در این داستان ها ترس ، دلهره و... وجود دارد که هریک علتی اجتماعی و یا روانی دارند و در اصل نماد و مظهر رفتار های اجتماعی هستند
برای مثال وجود غول در قصه را در نظر بگیرید غول در قصه کودکانه بیشتر نماد ترس و وحشت است اما در پایان داستان زمانی که شخصیت مثبت داستان بر غول پیروز می شود در اصل به کودک این را می آموزد که بر ترس خود چیره شود و ضمیر ناخودآگاه او چنان انرژی ایجاد می شود که زمینه را برای پیروزی او بر چیره شدن بر ترس هایش را می آموزد چرا که کودکان با قصه هایی که بر دل آنها بنشیند هم زاد پنداری می کنند و خودش را جای شخصیت های داستان می گذارد و از زندگی آنها درس می گیرد و سعی می کند زندگی آنها را زندگی خود قرار می دهد موفقیت شکست این شخصیت ها با زندگی کودک پیوند می خورد
بازگویی قصه کودکانه شیوه ای است که از دیرباز در تاریخ قصه گویی وجود داشته است و اکنون نیز ادامه دارند .
قصه گویان دو گونه بوده اند
گروهی به نقل قصه هایی می پردازند که از گذشته وجود داشته آنها بدون هیچ کم و کاستی به بازگویی قصه می پردازند در این قصه ها هنر قصه گو مربوط می شود به دریافت و پرداخت او از قصه ، همچنین به لحن و بیان او
و هرچه قصه گو عناصر متفاوت و متنوع قصه گویی را برای خودش جمع کند قصه گویی اش موفق تر می شود
در این نوع عرصه ، قصه گو باید شخصیت مخاطب و علاةق او را بشناسد، قصه را از غیر قصه تشخیص دهد و بداند کدام قصه با مخاطبش بهتر ارتباط بر قرار می کند و فراز و فرود قصه را به خوبی بشناسد
اما در میان روایت گران قصه ، گروهی هستند که به دلایل گوناگون به این نتیجه رسیده اند که اگر دز قصه ها تغییری ایجاد کنند قصه بهتر می شود و به روایتی ، قصه با مخاطب نزدیک تر می شود و برای قصه گویی مناسب تر می گردد
این تغییر ممکن است در ساختار قصه، یکی از شخصیت های قصه ، در پیام قصه باشد و یا در زبان و مکان قصه باشد به هر حال قصه گو از مقام قصه گویی ،به موقعیت قصه ساز ، بازآفرین نزدیک می شود
اما این را باید در نظر بگیرید ، اگر کسی می خواهد قصه کودکانه ای را باز آفرینی کند باید ابتدا اصول قصه گویی و قصه نویسی را یاد بگیرد متاسفانه بسیاری از قصه گویان و یا حتی قصه نویسان چنین رایج است که در قصه تغییر بنیادی ایجاد می کنند با آنکه قصه را به کمال دریافت نکرده اند
کسی که یک قصه را بازآفرینی می کند در اصل یک نویسنده است که می خواهد بنایی قدیمی و کهنه یا بنایی فراموش شده را با روزگاری که در آن زندگی می کند ،اندیشه خویش ، خواسته های خویش تطبیق دهد
چنین کسی باید در ابتدا معمار باشد و ساخت و ساز را به خوبی بشناسد نه مانند یک بنگاهی عمل کند فقط بر و مساحت یک ساختمان را به خوبی بداند و بخواهد آن را به مجتمعی بزرگ تبدیل کند.
برای بازآفرینی قصه ابتدا باید اصول اولیه بازآفرینی قصه کودکانه را بدانید این سنت از دیرباز در این کشور و در کشور های دیگر جهان تکرار شده است چرا که پدیده های هنر مدام در حال تغییر ،زایش و دگریسی است
بخشی از اصول قصه گویی برای کودکان مربوط می شود به شرایط و ویژگی های قصه گو مانند بیان، چهره ، گرم و سرد بودن
شما به عنوان یک قصه گو می توانید یک داستان را به شیوه های مختلف برای کودکان بیان کنید که هر روشی برای خود ره آوردی دارد
اما این قصه گو است که باید با توان و تجربه خود بیندیشد و بهترین روش بازگویی یک قصه را فرا بگیرد
در ادامه به بررسی چند روش برای ارائه قصه می پردازیم
این نوع قصه گویی که از دیرباز همراه انسان ها بوده است و از زمان پیدایش قصه کودکانه و قصه گویی در میان مردمان عصر های مختلف وجود داشته است
در این نوع قصه گو براساس حافظه خویش ، قصه ای را که از کودکی خود شنیده و یا خوانده است را بازگویی می کند
این نوع قصه گویی سنتی ترین روش قصه گویی در میان نیاکان ما بوده است
در این نوع قصه گویی در یک طرف شخصی است که قصه ای را در ذهن خود دارد و در سوی دیگر مخاطب یا مخاطبانی هستند با چشمان و گوش هایی هوشیار و تیز تا قصه را بشنوند
آنچه در این شیوه قصه گویی مخاطب و قصه گو را به هم نزدیک می کند جهان واژه ها است
به واقع قصه گویی که در ذهن خود از واژ های مناسب پر نباشد به یقین زیبایی های اثر را محو می کند حتی اگر قوی ترین قصه را به ذهن خود سپرده باشد قصه گو باید فرهنگ واژه ا ی ذهنی خود را به خوبی بشناسد
او با چه قصه هایی بهتر ارتباط بر قرار می کند؟
آیا ذهنش با دنیای فانتزی و واژه های مناسب آشنا است
پاسخ ها