لانچ فیچر خرید در ChatGPT فقط یک قابلیت جدید نیست؛ نشانهای است از اینکه رقابت برای ساخت «سوپر اپ غربی» وارد مرحله تازهای شده است.
«ایوب ویسمرادی»، تحلیلگر تکنولوژی، در یادداشتی برای دیجیاتو، احتمال تحقق رویای غرب برای ساخت سوپر اپ از طریق ChatGPT را بررسی کرده است.
لانچ فیچر خرید مستقیم از داخل ChatGPT خبر از این میدهد که شاید دنیای غرب بالاخره آن سوپر اپی که سالها حسرتش را میخورد، بسازد. سوپر اپی که نه مثل نمونههای شرقی مانند WeChat روی پرداخت بهعنوان مکانیزم اصلی ایجاد ریتنشن تأکید دارد و نه مثل پیشبینی ایلان ماسک و تلاشش برای ساختن The Everything App، از دل یک شبکه اجتماعی بیرون آمده. بلکه این بار از دل یک چتبات مبتنی بر LLM بیرون میآید؛ ابزاری که احتمالاً دادههای قصدی (Intentional Data) و عمیقتری از علایق، رفتارها و سبک تصمیمگیری کاربر ارائه میدهد.
دیروز OpenAI اعلام کرد که از این به بعد کاربران میتوانند داخل ChatGPT بهطور مستقیم خرید انجام دهند. این قابلیت در فاز اول با همکاری شرکتetsy فعال شده است اما به زودی فروشگاههای مستقر بر بروی Shopify نیز به آن اضافه خواهند شد. اما چرا همچین اتفاقی افتاده و چه اثری دارد؟
شاید مهمترین متریک در اقتصاد دیجیتال ریتنشن باشد. چرا؟ چون برای پلتفرمها هزینه نهایی (Marginal Cost) نزدیک به صفر است و همین توسعه افقی را خیلی ساده میکند. برای پلتفرمها اضافه کردن کاربر جدید یا سرویس تازه هزینه خاصی ندارد. بنابراین اگر یک سرویس با ریتنشن بالا ساخته شود، آن سرویس میتواند به بستری مرکزی برای توسعه خدمات متنوع بعدی تبدیل شود.
برخلاف کسبوکارهای سنتی که در آنها دغدغه اصلی جذب مشتری جدید است، ولی در اقتصاد دیجیتال اصل ماجرا این است که کاربر برگردد و بماند. وقتی کاربر هر روز و مداوم برگردد، هم احتمال استفاده از سرویسهای جانبی بیشتر میشود، هم هزینه بازاریابی برای توسعه افقی به شدت پایین میآید.
نمونه کلاسیک این روند WeChat در چین بود: اول یک پیامرسان ساده بود، اما به دلیل ریتنشن بالا توانست پرداخت، خرید آنلاین، حملونقل و حتی خدمات دولتی را به خودش اضافه کند و در نهایت به یک سوپر اپ تبدیل شود.
همین منطق باعث شد ایلان ماسک به ایده The Everything App برای توییتر (X) فکر کند. توییتر ذاتاً ریتنشن بالایی دارد: کاربران چند بار در روز برمیگردند. همین ویژگی آن را به بستری مناسب برای توسعه سرویسهای جانبی تبدیل میکند.
توییت ایلان ماسک بعد از خرید توییتر در سال ۲۰۲۲ این قصد را نشان میدهد.
اما OpenAI در حال حرکت روی مسیری متفاوت و شاید حتی قدرتمندتر است. ChatGPT یک چتبات است که هم تعامل روزمره کاربر را در خودش نگه میدارد و هم میتواند دادههای عمیقتری درباره شخصیت و رفتار فردی جمعآوری کند. وقتی کاربر از چتبات میخواهد یک سفر ارزان برنامهریزی کند، پلتفرم از طریق گفتوگو، نه فقط نتیجه نهایی، بلکه قصد (Intent)، بودجه، مدل تصمیمگیری و علایق پنهان او را میآموزد. این دادههای قصدی ارزشی بسیار بالاتر از دادههای صرفاً تراکنشی یا اجتماعی دارند. اضافه کردن فیچر خرید، هم ریتنشن را تقویت میکند، هم زمینه توسعه افقی و حرکت به سمت یک ابرپلتفرم غربی را فراهم میکند.
به یک بُعد مهمتر هم باید اشاره کنیم: مزیت استراتژیک سوپر اپ برای دولتها.
سالهاست که دولتهای غربی نوعی حسرت نسبت به مدل چینیها دارند. چین با WeChat و سایر پلتفرمهای متمرکز توانسته دیتای بسیار عظیم و دقیقی از شهروندانش جمعآوری کند؛ دادههایی که برای سیاستگذاری، امنیت داخلی و کنترل اجتماعی بینهایت ارزشمند است.
در غرب هم تلاشهای زیادی برای ساخت سوپر اپ انجام شده است:
حتی تلگرام هم به عنوان یک نمونه غیر غربی با اضافه کردن قابلیتهایی مثل Miniapp نشان داده که قصد تبدیل شدن به یک سوپر اپلیکیشن را دارد.
اما هیچکدام از این تلاشها به معنای واقعی به یک سوپر اپ تبدیل نشدند، چون هرکدام یا محدود به یک حوزه خاص بودند یا نتوانستند ریتنشن کافی ایجاد کنند.
حالا به نظر میرسد آخرین و جدیترین تلاش، ساختن یک سوپر اپ بر پایه LLMها باشد. ابزاری که همانطور که اشاره شد نه فقط دادههای تراکنشی، بلکه دادههای رفتاری و شناختی کاربر را هم بهطور مستمر جمع میکند. این میتواند به غرب آن مزیت استراتژیکی را بدهد که سالها دنبالش بوده: ترکیب «قدرت بازار» با «قدرت داده».
این منطق یک نتیجه مهم دارد: هر پلتفرمی که موفق به ایجاد ریتنشن بالا شود، میتواند به رقیب بالقوه سایر بازیگران بازار تبدیل شود. در چنین شرایطی، مرز میان صنایع مختلف محو میشود. یک پلتفرم اجتماعی میتواند وارد پرداخت شود، یک پلتفرم پرداخت میتواند خدمات رسانهای عرضه کند و یک پلتفرم سرگرمی میتواند به بازار خردهفروشی وارد شود. این انعطافپذیری باعث شکلگیری ابرپلتفرمها میشود؛ ساختارهایی که قادرند سهم قابل توجهی از فعالیتهای اقتصادی را در خود متمرکز کنند. نتیجه این است که چند ابرپلتفرم، بخش بزرگی از اقتصاد و دادههای اجتماعی را در دست میگیرند.
اما از منظر آزادیهای فردی و ساختارهای دموکراتیک، این مسئله چالشبرانگیز است. با اینکه پلتفرمها بعضا میتوانند قدرت بیشتری از دولتها داشته باشند، اما مکانیسمهای چکوبالانسی که برای محدود کردن قدرت دولتها طراحی شدهاند، برای پلتفرمها وجود ندارد. در عین حال پلتفرمها تنها به سهامدارانشان پاسخگو خواهند بود.
نتیجه این میشود که ابرپلتفرمها ممکن است بعد از مدتی قدرت بسیار زیادی پیدا کنند و مقابله با آنها بسیار سخت یا غیرممکن شود.
لانچ فیچر خرید در ChatGPT فقط یک قابلیت جدید نیست؛ نشانهای است از اینکه رقابت برای ساخت «سوپر اپ غربی» وارد مرحله تازهای شده است. این بار نه از دل یک شبکه اجتماعی یا یک سرویس پرداخت، بلکه از دل یک چتبات LLM که بهطور مداوم با کاربر درگیر میشود و قصد، تصمیمات و مقاصد او را میفهمد.
حرکتی که میتواند آینده اقتصاد دیجیتال غرب را تغییر دهد و در عین حال پیامدهای عمیق سیاسی، اجتماعی و حتی ژئوپولیتیک داشته باشد.
پاسخ ها