گاهی یک لحظه بیداری کافیست تا بفهمی سقف پیشرفت، همان کفِ فردای دیگران است. من در میانه راه مدیریت بودم؛ تجربه داشتم، پروژه دیده بودم، اما چیزی در من میگفت باید فراتر بروم. آنجا بود که دوره DBA دانشگاه تهران مثل نوری وسط بنبستهای ذهنیام ظاهر شد؛ نه فقط بهعنوان یک کلاس، بلکه بهعنوان یک مسیرِ دگرگونی واقعی.
برای من انتخاب این مسیر، تصمیمی معمولی نبود. من به دنبال برنامهای بودم که نهتنها دانش کاربردی بدهد، بلکه نگاه من را به رهبری و تصمیمگیری تغییر دهد. مدرک DBA فقط روی کاغذ نبود؛ ترجمهای بود از بلوغ حرفهای، از اینکه دیگر زمان آن رسیده خودم را در قامت یک استراتژیست ببینم، نه صرفاً یک مدیر اجرایی.
هر دورهای یک سری سرفصل دارد و چند مدرس و یک جدول زمانی. اما برای من کافی نبود. من دنبال استانداردی بودم که یک دوره DBA را از باقی جدا کند. جایی که محتوا از دل واقعیتهای اقتصادی و مدیریتی ایران بیرون آمده باشد، نه صرفاً ترجمهای از متون غربی که کاربردشان در فضای ما گم میشود.
وقتی برنامه آموزشی دانشگاه تهران را دیدم، فهمیدم اینجا قرار نیست با کلیشهها روبهرو شوم. جلسات همفکری، پروژههای تحلیلی واقعی، و حضور اساتیدی که نهفقط تئوری بلدند بلکه مدیران صنعتاند، من را مجاب کرد. انتخاب من، انتخاب بین آموزش و آموزش DBA نبود؛ انتخاب بین سطحینگری و عمق بود.
نام دانشگاه تهران فقط یک برند آموزشی نیست؛ اعتبارش مثل یک مهر تضمین در رزومه هر مدیری میدرخشد. اما چیزی که من را جذب کرد، فراتر از اسم و رسم بود. من دنبال بستری بودم که مرا درگیر کند، به چالش بکشد و از دایره امن تجربهام بیرون بکشد.
در هر کلاسی، بحثها چنان زنده و واقعی بودند که حس میکردی در یک اتاق فکر ملی نشستهای. در کنار مدیرانی از صنایع مختلف، دیدم که قدرت یادگیری، در تنوع نگاههاست. برای من، این رشد حرفهای، بزرگترین سرمایهای بود که از این مسیر گرفتم.
شاید دهها دوره مدیریتی در سطح کشور برگزار شود، اما چه تعداد از آنها واقعاً میتوانند ذهن شما را دگرگون کنند؟ برای من، پاسخ روشن بود: جایی که آموزش DBA محدود به جزوه و پاورپوینت نباشد. جایی که واقعیتهای اقتصادی، مطالعات موردی و تجربه مدیران، به محتوای کلاس جان بدهد.
در این دوره یاد گرفتم مدیریت فقط ابزار نیست، بلکه نگرش است. تحلیل بازار، تصمیمگیری دادهمحور، طراحی استراتژی، همه با رویکردی عملی و دقیق آموزش داده شدند. اینجا جایی نبود که صرفاً یاد بگیری، اینجا جایی بود که یاد میگرفتی چگونه فکر کنی.
تا پیش از این، چند دوره کوتاهمدت مدیریت شرکت کرده بودم. بعضی از آنها خوب بودند، اما بیشترشان حس میکردی یک نسخه از قبل آماده را دارند برای همه میخوانند. اما دوره DBA دانشگاه تهران برایم تجربهای کاملاً متفاوت بود؛ هر کلاس، یک مسئله واقعی، هر استاد، یک مربی کارآزموده.
اینجا جایی بود که فهمیدم آموزش واقعی، آنجاست که جرقهی سؤالها در ذهنات خاموش نمیماند. در موسسات خصوصی بیشتر مصرفکنندهی محتوا بودی؛ اما در اینجا، سازندهی دانشی بودی که ریشه در واقعیت دارد.
راستش را بخواهی، من دنبال مدرک نبودم، دنبال تفاوت بودم. اما در پایان، چیزی که گرفتم فقط تجربه نبود، بلکه مدرک DBA از دانشگاه تهران بود؛ اعتباری که در مصاحبههای کاری و جلسات مشاوره، از آن بهعنوان یک مزیت رقابتی واقعی یاد میشود.
در بازار رقابتی امروز، داشتن یک رزومه خوب کافی نیست، باید چیزی داشته باشی که بقیه ندارند. این مدرک، سندی بود برای اینکه من مسیر بلوغ حرفهای را با استانداردی دانشگاهی و علمی طی کردهام. و همین شد یکی از عوامل جهش شغلیام.
شبکهسازی با مدیران ارشد، حضور در کارگاههای تخصصی، جلسات منتورینگ فردی، و دسترسی به منابع روز جهان، چیزهایی نبود که هر دورهای ارائه دهد. اما دوره DBA دانشگاه تهران آنها را بهخوبی در هم تنیده بود و برای من به یک مزیت منحصربهفرد تبدیل شد.
این دوره نهفقط دانشت را عمیقتر میکرد، بلکه فرصت میداد خودت را در آینه تصمیمات واقعی بسنجی. اینجا، هر آنچه میآموختی، در بستر تعامل و پروژه واقعی، آزمایش میشد. این یعنی یادگیری در عمل، نه حفظ کردن مفاهیم.
در روز اول ورود، وقتی استاد دوره بهجای تدریس کلاسیک، یک چالش استراتژیک را روی میز گذاشت، فهمیدم اینجا جای نشستن و گوش دادن نیست. استادان دوره DBA دانشگاه تهران اغلب خودشان تجربه مدیرعاملی، مشاوره یا فعالیت اجرایی در سطوح بالا را دارند.
اما فراتر از استادان، محیطی که دانشگاه ایجاد کرده بود، بینظیر بود. همکلاسیهایی از حوزههای انرژی، فناوری، خدمات، بانکداری... هر مکالمهای با آنها، خودش یک کلاس بود. این شبکهسازی برای من تبدیل به یک سرمایه حرفهای دائمی شد.
راستش اولش فکر میکردم فقط یاد میگیرم چطور بهتر مدیریت کنم. اما چیزی که دریافت کردم، فراتر از انتظارم بود. ذهنم به سمت تحلیل، به سمت سیستمسازی و به سمت خلق ارزش سوق داده شد. دوره DBA برای من فقط یک کلاس نبود، یک تغییر پارادایم بود.
در پایان دوره، فهمیدم نهتنها روش نگاه من به کسبوکار تغییر کرده، بلکه حتی روابط کاریام حرفهایتر و هدفمندتر شده. انگار یک مهندسی مجدد در من اتفاق افتاده بود؛ مهندسیای که هم علمی بود، هم عمیق، هم قابل استفاده در دنیای واقعی.
بدون شک، بله. اگر دوباره در همان نقطه تردید و دوگانگی بودم، باز هم انتخابم دوره DBA دانشگاه تهران بود. چون این دوره نهتنها از من مدیر بهتری ساخت، بلکه من را به انسانی تبدیل کرد که از تصمیمهایش مطمئنتر است.
اگر قرار باشد فقط یک دوره آموزشی را به دیگران پیشنهاد دهم، قطعاً همین خواهد بود. چون تنها جایی بود که هم رشد فکری داد، هم رشد شغلی، و هم یک اعتبار بلندمدت در قالب مدرک DBA به من اضافه کرد؛ مدرکی که پشت آن، تجربهای واقعی ایستاده.
پاسخ ها