ویژگیهای لازم کنترل خشم بر پایه مهار واکنشهای ابتدایی و جایگزینی آنها با پردازش آگاهانه شکل میگیرد. خشم یک واکنش زیستی سریع است که برای بقا طراحی شده اما در محیط مدرن اغلب ناکارآمد میشود. ذهن اگر بدون مهار عمل کند، پاسخهای آن لحظهای و ناپایدار است. کنترل خشم نیاز به ساختن سازوکارهای شناختی دارد که بتوانند میان تحریک و واکنش فاصله ایجاد کنند. این فاصله همان نقطه قدرت است. هر فردی که این فاصله را نسازد در چرخه رفتارهای تکراری گیر میافتد.
یکی از ویژگیهای لازم کنترل خشم توان تشخیص سیگنالهای اولیه است. خشم همیشه ناگهانی ظاهر نمیشود. نشانههای جسمی و شناختی پیش از انفجار فعال میشوند. افزایش ضربان، تنش عضلانی، تنگی نفس، تکرار افکار منفی و جهش ناگهانی در ارزیابی موقعیت از این موارد است. کسی که نشانهها را زود تشخیص دهد امکان متوقف کردن چرخه را دارد. نادیده گرفتن این نشانهها به معنای واگذاری کامل کنترل به واکنش غریزی است.
قدم بعدی توان توقف جریان افکار تقویت کننده خشم است. ذهن در وضعیت خشم تمایل دارد دادهها را تحریف کند و احتمال تهدید را بیش از حد واقعی نشان دهد. این تحریف سرعت انفجار را بالا میبرد. فردی که توان مهار این افکار را دارد مسیر واکنش را کند میکند. کند شدن واکنش فرصت تصمیم گیری فراهم میکند. این کندسازی بخشی از ویژگیهای لازم کنترل خشم است و بدون آن هیچ راهبردی پایدار نمیماند.
توان تغییر تمرکز نیز یکی از عناصر اساسی است. ذهنی که روی یک نقطه تحریک باقی بماند شدت واکنش را بالا میبرد. تغییر هدف، تغییر مکان یا تغییر فعالیت مسیر عصبی خشم را از حالت فعال خارج میکند. این تغییر باید آگاهانه باشد. افراد فاقد این مهارت در دام تکرار فکری گیر میافتند. تکرار فکری سوخت خشم است.
در فهرست ویژگیهای لازم کنترل خشم توان ارزیابی مجدد موقعیت جایگاه مرکزی دارد. ارزیابی مجدد به معنای توجیه نیست. بازبینی موقعیت از زاویه منطقی است. این مهارت باعث میشود ذهن از روایت فوری فاصله بگیرد. روایت فوری معمولا اغراق شده است. با اصلاح روایت، شدت تحریک کاهش مییابد. افراد با توان ارزیابی مجدد قادرند پیش از واکنش، تصویر دقیقتری از وضعیت بسازند.
توان محدود کردن زبان نیز بخش مهمی از این مسیر است. خشم اغلب از طریق گفتار شدت پیدا میکند. کلماتی که در لحظه خشم گفته میشود پایدارترین آسیب را ایجاد میکند. مهار گفتار یعنی توقف خروجی زبانی تا زمانی که واکنش زیستی آرام شود. این توقف به معنای سکوت کامل نیست بلکه حذف گفتار تکانشی است. فردی که گفتار خود را مدیریت کند آسیب رفتاری را کاهش میدهد.
یکی دیگر از ویژگیهای لازم کنترل خشم تنظیم سطح انرژی است. بدن در حالت خشم انرژی بالایی آزاد میکند. عدم خروج مناسب این انرژی باعث انباشت تنش میشود. فعالیت بدنی کنترل شده، تنفس عمیق یا حرکت کوتاه مدت این انرژی را در مسیر بی خطر تخلیه میکند. تخلیه غیرکنترل شده وارد رفتار مخرب میشود. مدیریت انرژی نه احساسی است نه تزئینی. بخشی از ساختار مدیریت خشم است.
درک حدود شخصی نیز نقش اساسی دارد. بسیاری از واکنشهای خشم ناشی از ناتوانی در تعیین مرزهای واقعی است. مرز یعنی تعیین محدوده قابل قبول در تعاملات. فردی که مرزهای خود را روشن بداند کمتر دچار انفجار ناگهانی میشود. مرز مبهم باعث انباشت خشم خاموش میشود. انباشت خاموش دیر یا زود به انفجار ختم میشود.
در فهرست ویژگیهای لازم کنترل خشم توان پذیرش خطا نیز جایگاه دارد. فردی که تصور میکند همیشه حق با اوست در برابر کوچکترین چالش دچار واکنش شدید میشود. انعطاف شناختی یعنی پذیرش احتمال اشتباه. این پذیرش شدت واکنش را کم میکند. مغز در حالت انعطاف پذیر تهدید را بزرگ نمیکند.
شناخت ریشههای فردی خشم بخش دیگر این ساختار است. برخی خشمها حاصل تجربههای گذشتهاند. برخی بر اثر فشارهای طولانی شکل میگیرند. بدون شناخت این ریشهها مدیریت پایدار ممکن نمیشود. شناخت ریشهها امکان اصلاح مسیر را فراهم میکند. ذهنی که از ریشههای خود بی خبر است رفتارهای تکراری تولید میکند.
ویژگیهای لازم کنترل خشم مجموعهای از تواناییهای شناختی، رفتاری و زیستی است. هیچکدام به تنهایی کافی نیست. ترکیب این مهارتها سیستم خشم را از یک واکنش خودکار به یک رفتار قابل مدیریت تبدیل میکند.
پاسخ ها