پلازا

پلازا

نقد و بررسی فیلم جاذبه ( Gravity )

« جاذبه » یکی از آثاری بود که آلفونسو کارون سالها ایده ساخت آن را در ذهنش داشت اما بنا به گفته خودش، به جهت اینکه قدرت تکنولوژی در زمان شکل گرفتن این ایده در ذهنش به اندازه کافی نبود، از ساختن این فیلم منصرف شده بود تا سال 2009 که جیمز کامرون با فیلم « آواتار » ، انقلابی در جلوه های ویژه کامپیوتری برپا کرد. « آواتار » و تکنیک های جدید خلق جلوه های ویژه و مخصوصاً بخش سه بعدی آن، کارون را مجاب کرد که تکنولوژی مورد نظرش برای ساخت « جاذبه » ظهور کرده و وی می تواند ایده ای که سالها در پی ساختن فیلم براساس آن بوده را فیلم تبدیل کند. حالا « جاذبه » پس از مدتها کار فنی ( مدت زمان فیلمبرداری این اثر معمولی بود اما اقدامات پس از تولید مدتها طول کشید ) ، به اکران در آمده آن هم در حالی که اکثر ستاره های هالیوود به بهانه های مختلف ( از بارداری گرفته تا حوصله نداشتن! ) از بازی در این اثر خودداری کردند و در نهایت نوبت به ساندرا بولاک و جورج کلونی رسید تا در این اثر پردردسر حضور پیدا کنند.

مهندس پزشک برتر ناسا به نام ریان2 استون ( ساندرا بولاک ) در اولین سفر خود به خارج از کره زمین، به همراه فضانورد با تجربه مت کوالسکی ( جورج کلونی ) به یکی از ماموریت های شاتل اعزام می شوند. اما درست در زمانی که آنها در حال انجام ماموریت هستند، یک تکه از سفینه فضایی متعلق به روسیه به شاتل آنها برخورد کرده و شاتل آنها را نابود می کند. با اینحال ریان پس از این فاجعه زنده زنده مانده اما ارتباطش با زمین و فرمانده قطع می شود و این در حالی است که اکسیژن وی هم در حال اتمام است...

عکس‌هایی از فیلم جاذبه یا گراویتی Gravity

در تاریخ سینما کمتر مشاهده شده که به آثار فضایی " غیر اکشن " بهای کافی داده شود. بدون شک مهمترین اثر فضایی غیراکشن که تبدیل به یکی از ماندگارترین آثار سینما شد « 2001 : یک اودیسه فضایی/ 2001: A Space Odyssey » به کارگردانی استنلی کوبریک بود که کاملاً یک استثناء در تاریخ سینمای علمی – تخیلی محسوب می شود. البته در سالهای اخیر در حوزه فضا، آثار بسیار زیادی اکران شده اند که تقریباً همگی آنها اکشن بودند و توفیق هنری کسب نکرده اند. اما « جاذبه » پس از سالها می تواند یک اتفاق خوشایند در سینمای علمی – تخیلی محسوب شود که خوشبختانه اینبار دیگر قرار نیست صرفاً یک اکشن شلوغ باشد.

در « جاذبه » نه فیلم نامه، بلکه تمهیدات بصری کارگردان و جلوه های ویژه ی تصویری ست که حرف اول و آخر را می زند. اصولاً فیلم نامه ی « جاذبه »، فیلم نامه ای ست ساده و یک خطی درباره ی تنهایی یک زن فضانورد در فضایی لایتناهی. طبق آن چیزی که خودش می گوید، با مرگ دخترش، کل زندگی اش متلاشی شده و حالا غمگین و دلمرده سعی می کند ادامه بدهد. این زن، وقتی به حدّ نهایت مشکل برخورد می کند، وقتی تک و تنها در آسمانی بی انتها غرق می شود و وقتی دیگر می بیند راه نجاتی ندارد، ابتدا ناامیدانه تصمیم می گیرد که همانجا بمیرد، اما حضورِ غایب فضانورد دیگر، مت کوالسکی، عشق بوجود آمده بین این دو در آسمان ـ که در آن صحنه ی شاهکارِ وصل شدنِ دو فضانورد به یک طناب نازک، این عشق و علاقه، نه تنها « حس کردنی » بلکه « دیدنی » هم می شود ـ و صحبت های آرامش بخش کوالسکی، موجب می شود زن، یعنی رایان، دو دستی بچسبد به زندگی و تمام تلاش خودرا بکند که پایش برسد به زمین. در این میان، اتفاقات هیجان انگیزی که رخ می دهد به مثابه یکی از قوانین درام عمل می کنند که می گوید: (( همیشه شخصیت هایتان را در بدترین وضعیت ممکن قرار بدهید تا آن ها تلاش کنند که از آن مخمصه خلاص شوند. )) ما هر لحظه کار را بر او سخت و سخت تر می یابیم و هیجان زده و ترس زده امیدواریم که او بالاخره به زمین برسد. از این منظر، رایان به شخصیتی تبدیل می شود دلزده از زندگی گذشته اش که انگار آن بالا، دنبال خودِ جدیدی می گردد اما در نهایت درمی یابد که زندگی می تواند همان پایین هم ادامه داشته باشد، با تمام سختی هایش؛ که هیچ جا بهتر از زمین برای زندگی وجود ندارد. بازگشت او به زمین و قدم نهادنش روی ماسه های کنار ساحل، با تأکید دوربین و موسیقی زیبای فیلم، نشانه ای از برخوردِ حالا قاطع و واقع بینانه اش با زندگی ست.

دانلود فیلم سه بعدی Gravity 2013 (جاذبه) دوبله فارسی

اما بی شک، چیزی که این فیلم را از همسلفانش جدا می کند و تبدیلش می کند به اثری دیدنی و جذاب، فضاسازی کوآرون و دکوپاژ اوست که همگام با جلوه های کامپیوتریِ بی نظیر فیلم، دیدنی ترین تصاویر این سال های اخیر سینما را برای تماشاگر به ارمغان می آورد. تیزهوشی کوآرون ( که پیش از این، تیزهوشی او را در فیلمی مثل « فرزندان انسان » با آن پلان/سکانس های طولانی و پیچیده دیده بودیم ) از همان شروع به چشم می آید. او به جای استفاده از کات های معمول، با حرکات آرام و پیوسته ی دوربینش، حسی از معلق بودن در فضا به ما القاء می کند. دوربین مانند فضانوردان دور سفینه و آدم ها می چرخد و می چرخد و کج و راست می شود و گاه حتی از موقعیت ابژکتیو به سوبژکتیو تغییر موضع می دهد و در حرکتی پیوسته و بدون قطع به چشمان رایان تبدیل می شود تا ما هر چه بیشتر، حس و حال و دیدگاه او را لمس کنیم.

مطمئناً برای مایی که امکان دیدن فیلم و سریال در سینمای سه بعدی را نداریم، شاید این حرف معنای خود را از دست بدهد اما کوآرون به درستی از ظرفیت سینمای سه بعدی استفاده می کند تا تماشاگر را هر چه بیشتر درگیر نماید. می خواهم بگویم او برخلاف خیلی از فیلم های سه بعدی که نمی توانند منطق درستی بین ظرفیت داستانشان و تکنولوژی سه بعدی برقرار کنند و تنها، بدون دلیل موجهی، فیلمشان از این تکنولوژی استفاده می کند که فقط استفاده کرده باشد، در « جاذبه » اتفاقاً این سه بعدی بودن در بطن اثر جا خوش کرده است و تحمیلی به نظر نمی رسد. مگر می شود قطرات اشک رایان در آخرین لحظات زندگی اش را فراموش کرد که از گونه اش جدا و روی هوا معلق می شود و بعد می چسبد به شیشه ی دوربین؟ مطمئناً برای مایی که فیلم را در کادری کوچک و تازه با کیفیتی نصفه و نیمه دیده ایم، درک لذت چسبیدن قطره های آبِ داخل محوطه ی سفینه ی خراب شده به شیشه ی دوربین بی معنا خواهد بود. کوآرون و همکارانش با دقتی مثال زدنی و رشک برانگیز، لحظاتی دیدنی را خلق می کنند که جدا از نشانه های معناشناسانه، زیبایی و جذابیتی منحصر به فرد دارند مثل آن صحنه ای که رایان، بعد از تلاش فراوان، در حالیکه با کمبود اکسیژن مواجه شده، بالاخره خودش را وارد فضای سفینه می کند و بعد در حالیکه با شدت نفس نفس می زند، لباس هایش را یکی یکی در می آورد که لباس ها در فضا معلق می شوند و او نفس عمیقی به معنای بازگشت زندگی به کالبد رو به مرگش می کشد، به بدنش کش می دهد، خودش را جمع می کند و کف سفینه به خواب می رود. نوشتن درباره ی این صحنه و صحنه هایی مشابه این، عملاً کاری ست غیرممکن و تنها باید دید و مسحور شد. من البته با اتفاقاتی که ممکن است در موقعیت رایان، برای یک انسان واقعی در شرایطی واقعی بیفتد، آشنا نیستم و طبیعتاً توضیحات علمی اش را هم نمی دانم اما تا جایی که فهمیده ام، اتفاقات فیلم همگی جنبه ای کاملاً علمی دارند و اینگونه است که شاید برای اولین بار، به جای به کار بردنِ واژه ی فیلم « علمی ـ تخیلی » دیگر فقط باید « فیلم علمی » را به کار ببریم، و یا شاید « علمی ـ عاشقانه »! کوآرون تلاش کرده همه چیز تا حد ممکن واقعی باشد، دقت او و همکارانش در فضاسازی به حدی ست که فراموش نمی کنند در صحنه ای که رایان خودش را به سفینه ی چینی ها رسانده، همراه اشیا معلق در فضای داخل سفینه، راکت های پینگ پونگ را هم به تصویر بکشند! به نظرم این یعنی تیزهوشی.

 

یک کاوش نسبتاً ساده از مشکلاتی است که یک زن به تنهایی برای بقا می جنگد. اگرچه کلونی و بولاک یک جفت خوب دارند ، اما آنها به زودی از هم جدا می شوند و فیلم در کنار بولاک باقی می ماند ، زیرا او با شانس های ظاهرا غیر ممکن مبارزه می کند. او که در فضا گیر کرده است و تنها راه فرارش مشخص است ، باید با چالش ها و خطرات جدیدی روبرو شود – آتش ، کاهش اکسیژن ، کمبود سوخت ، طوفان زباله های ماهواره ای – تنها با ساده ترین اهداف: بازگشت به خانه. او می تواند آن را ببیند اما رسیدن زنده به آن یک کار عادی است.

سطح تنش بالاست. بعد از پانزده دقیقه اول بازیگوش و آرام ، فیلم هرگز رها نمی شود (مگر در یک وقفه کوتاه) و ، اگرچه فقط ۱ ۱/۲ ساعت طول می کشد ، اما شدت فیلم در حال کاهش است. (این چیز خوبی است.) رایان از موقعیت های بد به شرایط بدتری می رود. تقریباً مثل این است که کوارون از او برای نشان دادن ماهیت بی امان قانون مورفی لذت می برد. از نظر رعایت اصول اولیه بقا در فضا ، جاذبه سزاوار جایی در کنار آپولو ۱۳ است.

در حالی که آن فیلم مبتنی بر واقعیت است و این فیلم تخیلی است ، جزئیات در اینجا به اندازه کافی دقیق است تا یک حس غیرقابل انکار از صحت و سقم را ایجاد کند. جاذبه یک داستان علمی تخیلی واقعی است ، نه تخریب شده و نه تبدیل به اپرای فضایی یا فانتزی.

 

وقتی در نظر بگیرید که چقدر از CGI برای ساختن ظاهر نهایی فیلم استفاده می شود ، می توانید سهم ساندرا بولاک را نادیده بگیرید. اما عملکرد او در اینجا به راحتی بهترین عملکرد حرفه ای او است و از نقش برنده جایزه اسکار در فیلم The Blind Side پیشی گرفته است. او طیف وسیعی از احساسات را از تسکین تا ناامیدی اجرا می کند و در بسیاری از صحنه ها باید حالت درونی خود را بدون دیالوگ و با دوربین آنقدر نزدیک منتقل کند که تنها چیزی که می بینیم صورت اوست.

پلازا
پلازا

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋