چه چیزی باعث شد تا مایل شوم در خصوص کتاب کتابخانه نیمه شب با شما صحبت کنم؟ در دنیایی زندگی می کنیم که لمس نبودن ها دیری است با ما عجین شده. ممکن است هر روز خود را با گوشی شروع کنیم و با آن بخوابیم. در چنین جهانی دیگر محکوم به دیدن زندگی خود و اطرافیان مان نیستیم بلکه زندگی ها و ارتباط ها و شغل های فراوانی را در سرتاسر جهان می توانیم بینیم که ممکن است در دل و وجودمان حسرت ها لانه کنند. حسرت زندگی هایی که می توانستیم در این یک بار فرصت زیستن داشته باشیم اما نداریم و اکنون آن انسان هایی که می خواهیم نیستیم.
حسرت و حس تهی داشتن تا جایی که محرک پیشرفت باشد خوب است اما اگر حس بدی بدهد، باید رها شویم از هرآنچه قاتل لحظه های خوش است. کتابخانه ی نیمه شب تلنگری است تا در راه زندگی با حس بهتری حرکت کتیم، بدویم یا حتی پرواز کنیم. ژانر کتاب کتابخانه نیمه شب به گونه ای است که ضمن یادآوری حسرت های تان، راهکار می دهد برای خوب بودن و فراموشی لحظه های بد. موضوع ساده اما عمیقی که مت هیگ درباره آن نوشت.
. . .
قصه آرام شروع می شود. شما از ابتدا با شخصیت نورا آشنا می شوید. نورایی که با ورودش به کتابخانه ی نیمه شب به حسرت هایش می رسد، حسرت و آرزوهایی که در تمام زندگی به هیچ کدام نرسیده بود. نورا فرصتی می باید تا حسرت هایش را بنویسد، ورق بزند و زندگی کند.
در تمام کتاب با نورا وارد زندگی هایی می شوید که او می توانست داشته باشد. زندگی ها تمامی ندارند، کتابخانه پر از کتاب و زمان گویی قرار نیست بدود. هرکتاب، یک زندگی.
نقد کتاب کتابخانه ی نیمه شب به نظر ساده می آید اما یاد گرفتن حسرت نکشیدن و سپردن خود به جریان زندگی سخت و زمان بر است. این کتاب با لحن ساده، گیرا و در عین حال منظم و خودمانی شما را همراه خود تا دور دست ها می برد.
به شما کمک می کند حسرت های زندگی تان را بشناسید، بعد دست تان را می گیرد و به پشت کوه ها و جاهایی می برد که تا آن زمان نمی دانستید.
همه ی ما انسان ها گاهی برای برخی اتفاق ها و نشدن ها اذیت می شویم. زندگی می کنیم، از جاده ی زندگی گذر می کنیم اما تا ابد جایی در قلب مان خالی است و در سرهای مان پر از خیال است که اگر میشد چه؟ این افکار همیشه با ما هستند، کمرنگ می شوند، گاهی میان روزمرگی ها فراموش شان می کنیم اما از بین نمی روند.
در خواب و بیداری رهایمان نمی کنند. این کتاب این اطمینان را به شما می دهد که در هر نقطه ای از زندگی که هستید بی هیچ حسرتی حضور داشته باشید و با قبول شرایط خود، با گذر از تلخی ها و سرزنش هایی که گاهی بر خود روا می دارید، از رودخانه زندگی بدون کوله بار حسرت عبور کنید و بدانید چیزی که نشده، تا زمانی که به وقوع نپیوسته ارزش ناراحتی و بی مهری به خویشتن را ندارد.
_ هرگز نمی توانم تمام کسانی باشم که دلم می خواهد، نمی توانم تمام زندگی هایی را از سر بگذرانم که دوست دارم و هیچگاه نمی توانم تمام مهارت های مورد علاقه ام را فرا بگیرم. چرا چنین می خواهم؟ می خواهم زندگی کنم و از تمام گونه ها و حالت ها و شکل های تجارب جسمی و ذهنی ممکن در زندگی ام لذت ببرم.
_بین مرگ و زندگی یک کتابخونه است. توی اون کتابخونه هم قفسه های کتاب تا ابد ادامه دارن. هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگی هایی رو بهت میگه که می تونستی تجربه شون کنی. تا ببینی اگه انتخاب دیگه ای کرده بودی، چه می شد… اگه شانس این رو داشتی که حسرت هات از بین ببری، کاری متفاوت از اون چه کردی، انجام می دادی؟
_با اطمینان به سوی رویا هایت قدم بردار. آن زندگی ای را تجربه کن که تصور کرده ای.
_تعداد زندگی هایی که می تونی داشته باشی به اندازه ی احتمالاتیه که توی عمرت داری. توی بعضی زندگی ها انتخاب های متفاوتی می کنی و اون انتخاب ها نتایج متفاوتی رو ایجاد می کنن.
اگه فقط یک کار رو متفاوت انجام داده بودی، داستان زندگی ات متفاوت می شد. همه ی اون زندگی ها هم توی کتابخونه ی نیمه شب وجود دارن. همه شون درست به اندازه ی این زندگی واقعی اند.
_نمی توانیم کارهایی رو که توی دوران زندگی انجام داده ایم تغییر بدیم.
-ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد، مرده ای بیش نیست.
نویسنده ی این کتاب مت هیگ، رمان نویس و روزنامه نگار اینگلیسی است. وی متولد سال ۱۹۷۵ در شفیلد انگلستان و دانش آموخته رشته زبان اینگلیسی و تاریخ است.
مت هیگ هم اکنون ۴۷ سال سن دارد و آثار داستانی یا غیر داستانی فراوانی برای سنین مختلف نوشته است. وی در ۲۴ سالگی دچار افسردگی و ماتم شدید بود اما به زندگی بازگشت و با آثارش در یادها ماندگار شد.
اگر قصد خرید و تهیه کتاب کتابخانه نیمه شب را دارید به کتاب تیک سر بزنید
پاسخ ها