تب هیجانانگیز هوش مصنوعی مولد (Generative AI) همه را فرا گرفته است. مدیران در سراسر جهان به دنبال راههایی برای استفاده از این فناوری هستند و اغلب دهها پروژه آزمایشی کوچک را در دپارتمانهای مختلف، از بازاریابی گرفته تا منابع انسانی و مالی، کلید میزنند. هرکدام از این پروژهها وعده صرفهجویی در زمان و بازگشت سرمایه (ROI) فوری را میدهند. اما یک حقیقت تلخ وجود دارد که بسیاری از آن غافلاند: این رویکرد پراکنده، شما را به تحول واقعی و مزیت رقابتی پایدار نمیرساند.
بر اساس مقالهای جدید در Harvard Business Review، استراتژی رایج «سطحی و گسترده» (Shallow and Broad)، با وجود جذابیتهای اولیهاش، یک دام بزرگ است. در این مقاله، به شما نشان میدهیم چرا باید این رویکرد را کنار بگذارید و استراتژی قدرتمند «عمیق و محدود» (Deep and Narrow) را در پیش بگیرید. این همان راهی است که غولهایی مانند L’Oréal و IKEA انتخاب کردهاند.
ویژگی | 🌪️ رویکرد «سطحی و گسترده» | 🎯 رویکرد «عمیق و محدود» |
---|---|---|
تشبیه | مانند حفر دهها چاله یک متری. فعالیت زیاد است، اما هیچکدام آنقدر عمیق نیست که بتوان روی آن چیزی ساخت. | مانند حفر یک چاه صد متری. تمام انرژی روی یک نقطه متمرکز میشود تا به یک منبع ارزشمند و پایدار برسد. |
هدف اصلی | ⚡️ کسب پیروزیهای سریع و بهبودهای جزئی در سراسر شرکت. | 🚀 تحول کامل یک حوزه کلیدی و ایجاد مزیت رقابتی پایدار. |
نتیجه نهایی | 📄 دستاوردهای کوچک و موقتی که رقبا بهراحتی کپی میکنند. | 🏰 ایجاد قابلیتهای منحصربهفرد که کپی کردنشان برای رقبا دشوار و پرهزینه است. |
شعار | «بیایید ببینیم چه چیزی جواب میدهد!» | «بیایید یک بخش را برای همیشه متحول کنیم!» |
تصور کنید شرکت شما چند فرایند در حسابداری، چند تسک در زنجیره تأمین و چند پروژه کوچک در بازاریابی را با هوش مصنوعی خودکارسازی میکند. هرکدام به تنهایی مفید به نظر میرسند، اما در عمل چه اتفاقی میافتد؟
۱. فقدان تحول واقعی وقتی فقط ۵ تا ۱۰ درصد از وظایف یک دپارتمان با هوش مصنوعی انجام شود، هیچ انگیزهای برای بازنگری کامل و تحول اساسی در آن بخش به وجود نمیآید. همهچیز در حد بهبودهای جزئی باقی میماند.
۲. خستگی و سرخوردگی تیم: اجرای پروژههای متعدد و بیهدف، کارمندان را خسته و نسبت به پتانسیل واقعی هوش مصنوعی بدبین میکند. وقتی آنها ببینند این پروژهها مزیت رقابتی خاصی ایجاد نمیکنند و رقبا بهراحتی آنها را کپی میکنند، انگیزه خود را از دست میدهند.
۳. عدم ایجاد مزیت رقابتی: بزرگترین ضعف این رویکرد این است که دستاوردهای آن بهراحتی توسط رقبا قابل تکرار است. اگر شما میتوانید ایمیلهای بازاریابی را خودکار کنید، رقیب شما هم میتواند. این یک مزیت پایدار نیست.
طبق یک نظرسنجی از BCG در سال ۲۰۲۴، تنها ۴٪ از شرکتها رویکرد متمرکز و عمیق را انتخاب میکنند، اما همین گروه کوچک موفق به کسب دو برابر بازگشت سرمایه (ROI) در طول زمان میشوند.
رویکرد «عمیق و محدود» یعنی بهجای اجرای دهها پروژه کوچک، تمام منابع، انرژی و سرمایهگذاری خود را روی یک حوزه یا فرایند کلیدی متمرکز کنید و آن را از ابتدا تا انتها با هوش مصنوعی متحول سازید.
شرکت Reckitt (تولیدکننده محصولات مصرفی مانند Dettol و Durex) یک مثال عالی است. آنها میتوانستند پروژههای هوش مصنوعی را در سراسر شرکت پخش کنند، اما در عوض، تصمیم گرفتند فقط روی بازاریابی تمرکز کنند.
نتیجه چه بود؟
این دستاوردها هرگز با اجرای چند پروژه پراکنده ممکن نبود. تمرکز عمیق، تیم بازاریابی را وادار کرد تا کل فرایندهای کاری خود را از نو طراحی کنند و به روشهای کاملاً جدیدی برای کار کردن دست یابند که کپی کردن آن برای رقبا تقریباً غیرممکن است.
آمادهاید تا هوش مصنوعی را به یک مزیت رقابتی واقعی تبدیل کنید؟ این چهار مرحله را دنبال کنید:
هوش مصنوعی کاربردهای متنوعی دارد، از کارهای روتین مانند خلاصهکردن جلسات تا تحول در مدل کسبوکار. فرصت طلایی برای اکثر شرکتها در میانه این طیف قرار دارد: بازآفرینی یک حوزه (Domain Reinvention).
به جای تمرکز بر کارهای کوچک، یک فرایند اصلی یا یک دپارتمان استراتژیک را انتخاب کنید که متحول کردن آن بیشترین تأثیر را بر کسبوکار شما دارد. برای مثال، یک بانک میتواند به جای خودکارسازی کارهای پراکنده، کل فرایند وام مسکن خود را از ابتدا تا انتها با هوش مصنوعی بازطراحی کند.
هدف شما باید تقویت نقاط قوت فعلی یا ایجاد یک مزیت جدید باشد که بهسختی قابل کپیبرداری است.
تحول عمیق نیازمند سرمایهگذاری و مدیریت تغییر گسترده است. یک راه هوشمندانه این است که با پروژههایی شروع کنید که ابتدا باعث کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری میشوند.
شرکت Reckitt ابتدا با چند پروژه کوچک در بازاریابی شروع کرد تا کارایی را افزایش دهد (مثلاً تحلیل کمپینها در چند ساعت به جای چند روز). این پیروزیهای سریع، حمایت مدیران ارشد را جلب کرد. پس از جلب اعتماد آنها، شرکت سرمایهگذاری عمیقتری را برای اهداف رشد (مانند نوآوری سریعتر در محصول) آغاز کرد.
همانطور که شما در حال استفاده از هوش مصنوعی هستید، رقبایتان نیز بیکار ننشستهاند. از خود بپرسید: «آیا رقیب اصلی من میتواند با هوش مصنوعی یکی از نقاط قوت کلیدی ما را تضعیف کند؟»
شما باید از هوش مصنوعی برای افزایش فاصله بین خود و رقبایتان استفاده کنید. کاری کنید که رسیدن به سطح شما برایشان سختتر و پرهزینهتر شود، درست مانند کاری که L’Oréal با Beauty Genius انجام داد.
دوران اجرای دهها پروژه آزمایشی هوش مصنوعی برای دیدن اینکه «چه چیزی جواب میدهد» به سر آمده است. این رویکرد شاید دستاوردهای کوچکی به همراه داشته باشد، اما هرگز منجر به تحول پایدار نخواهد شد.
رمز موفقیت در دنیای هوش مصنوعی تمرکز است. بهجای پرسیدن «چند پروژه AI میتوانیم اجرا کنیم؟»، از خود بپرسید: «کدام حوزه کلیدی کسبوکارمان را میتوانیم با هوش مصنوعی بهطور کامل متحول کنیم؟»
پاسخ به این سؤال نقطه شروع ساختن یک مزیت رقابتی واقعی و پایدار در عصر هوش مصنوعی است.
منبع: hbr
پاسخ ها