همه ما میدانیم که تعیین هدف، اولین قدم برای رسیدن به موفقیت است. اما بین «تعیین هدف» و «دستیابی به آن»، یک مسیر پر از چالش، تردید و موانع غیرمنتظره وجود دارد. آنچه در این مسیر، بیش از هر چیز دیگری، سرنوشت شما را تعیین میکند، «گفتگوی درونی» و افکاری است که در ذهن خود پرورش میدهید. افکار مثبت در این زمینه، به معنای خوشخیالی سادهلوحانه نیست؛ بلکه به معنای یک جعبه ابزار ذهنی استراتژیک است که به شما کمک میکند تا با انگیزه بمانید، بر سختیها غلبه کنید و مسیر خود را تا رسیدن به خط پایان ادامه دهید.
در این مقاله از «چطور»، به بررسی افکار مثبت و ضروریای میپردازیم که در هر مرحله از مسیر هدفگذاری، به آنها نیاز خواهید داشت.
بزرگترین مانع در برابر هر هدفی، دیوار روانی است که قبل از برداشتن قدم اول وجود دارد. این افکار به شما کمک میکنند تا از این دیوار عبور کنید:
این فکر، پادزهر اصلی برای کمالگرایی فلجکننده است. کمالگرایی به ما میگوید تا زمانی که بهترین برنامه، بهترین ابزار و بهترین شرایط را نداری، حق شروع کردن نداری. این ذهنیت باعث اهمال کاری بیپایان میشود. به خودتان یادآوری کنید که «انجامشده، بهتر از بینقص است». قدم اول را بردارید، حتی اگر کوچک، کج و ناکامل باشد. حرکت کردن، به خودی خود، انگیزه و شفافیت بیشتری برای برداشتن قدمهای بعدی ایجاد میکند.
«شروع کردن، راز پیش افتادن است.»
مارک تواین
نگاه کردن به قله یک کوه بلند میتواند ترسناک و طاقتفرسا باشد و مغز را به سمت «اجتناب» سوق دهد. به جای فکر کردن به کل پروژه یا هدف نهایی، تمام انرژی ذهنی خود را فقط روی اولین قدم عملی و بسیار کوچک متمرکز کنید.
تکنیک علمی: این روش بر پایه اصلی از علوم اعصاب است که نشان میدهد مغز ما با «وظایف کوچک و مشخص» راحتتر کنار میآید تا «اهداف بزرگ و مبهم». برای مثال به جای هدف «باید یک کتاب بنویسم»، هدف را به «امروز فقط یک پاراگراف مینویسم» تغییر دهید. این کار مقاومت ذهنی را به شدت کاهش میدهد.
احساس ترس و اضطراب قبل از شروع یک کار مهم، کاملاً طبیعی است. به جای اینکه این حس را نشانه ضعف ببینید و از آن فرار کنید، آن را از نو قاببندی کنید.
تکنیک علمی: این فرآیند «بازسازی شناختی» (Cognitive Reframing) نام دارد. شما معنای یک احساس را آگاهانه تغییر میدهید. به خود بگویید: «اینکه میترسم، یعنی قرار است از منطقه امن خودم خارج شوم و کاری را انجام دهم که برای رشد من اهمیت دارد. پس این ترس، یک نشانه خوب است.» با این کار، ترس را از یک «ترمز» به یک «سوخت» برای حرکت تبدیل میکنید.
«شجاعت، نبود ترس نیست؛ بلکه قضاوت درباره این است که چیزی مهمتر از ترس وجود دارد.»
آمبوروز ردمن
پس از هیجان اولیه شروع، مسیر طولانی و گاهی خستهکننده میشود. این افکار مثبت به شما کمک میکنند تا انگیزه خود را از دست ندهید:
وابستگی بیش از حد به نتیجه نهایی میتواند شکننده باشد. اگر نتایج به سرعت ظاهر نشوند، ممکن است به راحتی ناامید شوید. به جای آن، عاشق فرآیند شوید. از یادگیری، رشد و تلاش روزانه خود لذت ببرید. این ذهنیت به شما کمک میکند تا حتی در روزهایی که پیشرفت قابل مشاهدهای ندارید، همچنان احساس رضایت کنید.
«موفقیت، مجموعهای از تلاشهای کوچکی است که روز به روز تکرار میشوند.»
رابرت کولیر
مغز ما با پاداشهای کوچک، انگیزه میگیرد. به جای اینکه منتظر یک موفقیت بزرگ و نهایی باشید، پیروزیهای کوچک روزانه خود را به رسمیت بشناسید و آنها را جشن بگیرید. آیا امروز ۱۵ دقیقه ورزش کردید؟ این یک پیروزی است. آیا یک صفحه از کتابتان را نوشتید؟ این هم پیروزی است.
تکنیک علمی: این کار باعث ترشح دوپامین در مغز میشود، که یک انتقالدهنده عصبی مرتبط با انگیزه و پاداش است. با جشن گرفتن موفقیتهای کوچک، شما یک چرخه بازخورد مثبت ایجاد میکنید که مغزتان را برای تکرار آن رفتار، شرطی میکند.
نگاه کردن به موفقیت دیگران میتواند الهامبخش و در عین حال، فلجکننده باشد. مقایسهکردن خود با کسی که ۱۰ سال زودتر از شما شروع کرده، ناعادلانه و مخرب است.
تکنیک علمی: این تغییر دیدگاه، از اصول «نظریه مقایسه اجتماعی» (Social Comparison Theory) است. به جای «مقایسه رو به بالا» که باعث احساس ناکافی بودن میشود، از موفقیت دیگران به عنوان یک منبع اطلاعات و الهام استفاده کنید. از خود بپرسید: «او چه کارهایی انجام داده که من هم میتوانم یاد بگیرم؟» نه اینکه «چرا من مثل او نیستم؟»
هیچ مسیری به سمت هدفی بزرگ، هموار نیست. نحوه واکنش شما به شکست، تعیینکننده موفقیت نهایی است.
کلمه «شکست» بار عاطفی بسیار سنگینی دارد. به جای آن، از کلمات خنثیتری استفاده کنید. هر اشتباه، هر نتیجه نامطلوب، فرصتی برای یادگیری است.
تکنیک علمی: این همان «ذهنیت رشد» است که توسط دکتر کارول دوک معرفی شد. افرادی با این ذهنیت، باور دارند که تواناییهایشان از طریق تلاش و یادگیری قابل توسعه است. آنها شکست را نه قضاوت درباره هویتشان، بلکه یک بخش طبیعی از فرآیند یادگیری میبینند. از خودتان بپرسید: «از این اتفاق چه چیزی یاد گرفتم؟» و «دفعه بعد چه کاری را میتوانم متفاوت انجام دهم؟»
این یک تکنیک کلیدی ذهنآگاهی است. شما احساسات خود را دارید، اما خودِ آن احساسات نیستید. بین خودتان و احساستان فاصله ایجاد کنید. به جای گفتن «من بازنده هستم» (که قضاوت درباره هویت شماست)، بگویید «من در حال حاضر احساس شکست و ناامیدی میکنم» (که توصیفی از یک حالت موقتی است). این فاصلهگذاری کوچک به شما اجازه میدهد تا احساساتتان را مشاهده کنید، بدون اینکه در آنها غرق شوید.
در مواجهه با سختی، بسیاری از ما با فشار آوردن بیشتر به خود، دچار فرسودگی میشویم. به خودتان یادآوری کنید که استراحت، شارژ کردن باتری درونی و فاصلهگرفتن موقت از مشکل، استراتژی هوشمندانهای برای بازگشت با انرژی و دیدگاهی جدید است.
«تقریباً همیشه، بزرگترین خلاقیتها از دل استراحت بیرون میآیند.»
اکهارت توله
رسیدن به یک هدف بزرگ، بیش از آنکه نبردی فیزیکی باشد، یک بازی ذهنی است. با پرورش دادن این افکار مثبت و استراتژیک، خود را به ابزارهایی مجهز میکنید که نه تنها به شما در شروع کردن کمک میکنند، بلکه مهمتر از آن، به شما قدرت ادامه دادن در سختترین لحظات و عبور از خط پایان را میدهد.
پاسخ ها