بسیاری از آسیبهایی که هر روز در جنبههای مختلف زندگی میبینیم و بسیاری از ناراحتیهایی که با خود حمل میکنیم، ناشی از ناتوانی ما در شناخت و درک احساساتمان و ابراز آنها به شیوهای صحیح است. سواد عاطفی کلیدی برای حل بسیاری از مشکلات ما در حوزه روابط و مسائل کاری است. در این مقاله، برای شما از سواد عاطفی خواهیم گفت و راهکارهایی را برای گسترش آن معرفی میکنیم.
اجازه بدهید با یک مثال برای سواد عاطفی شروع کنیم. فرض کنید در محیط کار یکی از همکارانتان مدام کارها و پروژههای خود را بر سر شما میریزد و با این رفتارش باعث عصبانیت شما میشود. در چنین موقعیتی، شناخت احساسی که دارید (عصبانیت)، تشخیص دلیل ایجاد این احساس، مهار آن و پیداکردن راهکاری مؤثر بهجای ابراز رفتارهای خشونتآمیز، نشاندهنده سواد عاطفی یا احساسی شماست.
سواد عاطفی زیربنای درک فرد از احساسات است که در ابتداییترین حالت، شامل توانایی شناسایی و برچسبزدن احساسات خود و دیگران است. علاوه بر این، سواد احساسی شامل مقابله و بیان احساسات به روشهای مناسب میشود. این اصطلاح برای اولین بار در سال ۱۹۷۹ توسط رواندرمانگری بهنام کلود اشتاینر (یا کلود استینر) مطرح شده است. او سواد عاطفی را اینگونه توصیف میکند:
توانایی درک احساسات، توانایی گوشدادن به دیگران و همدلی با احساسات آنها و توانایی ابراز عواطف مؤثر.
از نظر کلود اشتاینر سواد عاطفی شامل ۵ بخش است:
علاوه بر این، او معتقد بود که سواد احساسی از اصول شکلگیری رابطه موفق، افزایش تواناییهای حل مسئله و بهبود کیفیت کلی زندگی است.
بسیاری از افراد از عبارتهای هوش هیجانی (هوش عاطفی) و سواد احساسی بهجای هم استفاده میکنند. هوش عاطفی مفهومی کلی و گستردهتر است که از خودآگاهی، خودتنظیمی و همدلی تشکیل شده است که همهشان جنبههای مهم سواد احساسی هستند. سواد عاطفی در واقع عنصر سازنده هوش هیجانی است و مزایای مشترکی با هوش هیجانی دارد.
برای فهمیدن اهمیت سواد عاطفی، باید به نقش درک عاطفی و تنظیم آن در تمام جنبههای زندگی فکر کنید. اگر نتوانید احساسات خود را شناسایی کنید، نمیتوانید آنها را بهدرستی درک کنید یا رفتار خود را کنترل کنید. بنابراین بیشتر احتمال دارد که ناامید و سردرگم شوید و خود را بهشیوهای نامناسب ابراز کنید. این به معنای رفتار تکانشی و مخرب و همچنین ناتوانی در تسکین خود است.
مشکلات ناشی از فقدان سواد احساسی ممکن است به مشکلات مدیریت خشم منجر شوند و شما را در مقابل ناامیدی کمتحمل کنند. علاوه بر این اگر دچار آشفتگی عاطفی شده باشید، نمیتوانید روی مسئولیتهای تحصیلی یا شغلی تمرکز کنید که این باعث میشود کمتر موفق شوید. چه اتفاقی میافتد زمانی که شما کمتر موفق باشید؟ ناراحت میشوید و بدرفتاری میکنید و اینطوری دوری باطل ایجاد میشود.
مهمتر از همه، سواد عاطفی بر روابط شما با افراد دیگر اثر میگذارد. سواد احساسی به شما کمک میکند که احساسات دیگران را بهدرستی تفسیر کنید و بر اساس آن عمل کنید. این بدان معناست که در دعواهای کمتری شرکت خواهید کرد و بهاحتمال زیاد دوستان و محبوبیت بیشتری خواهید داشت. علاوه بر این، داشتن سواد عاطفی در موقعیتهای اجتماعی و کاری به نفع شماست. سواد عاطفی ارتباط مستقیمی با رشد همدلی دارد. درک احساسات دیگران برای تعاملات بینفردی ضروری است. علاوه بر این، افراد همدل با دیگران بهتر کنار میآیند و مهربانتر به نظر میرسند.
اگر نتوانید احساسات را شناسایی و درک کنید، در زندگی در وضعیتی بهشدت بد قرار میگیرید. اغراق نیست اگر بگوییم افرادی با سواد احساسی شادتر و سازگارتر از افراد دچار کمبودهای عاطفی هستند.
ما با سواد عاطفی متولد نشدهایم؛ آن را باید در طول زندگی کسب کنیم. البته اگر آن را در دوران جوانی افزایش ندهیم، این خطر وجود دارد که هرگز بهاندازه کافی افزایش نیابد. به همین دلیل است که چنین تمرکزی روی افزایش سواد احساسی در کودکی وجود دارد. متأسفانه عوامل متعددی ممکن است از افزایش سواد احساسی جلوگیری کنند که در ادامه، برخی از آنها را بررسی میکنیم.
برخی از کودکان خودکنترلی کمی دارند که دروننگری و تنظیم احساسات را برای آنها دشوار میکند. تعدادی از کودکان، مانند آنهایی که دچار ناتوانیهای رشدی هستند، نیز توان کافی برای کسب سواد عاطفی را ندارند.
آیا اعضای خانواده شما را به شناسایی احساسات خود و بیان آنها تشویق میکنند؟ بسیاری از خانوادهها به این مسئله بیتفاوتاند و در نشاندادن احساسات خود مشکل دارند. بعضی خانوادهها هم در تنظیم احساسات خود مشکل دارند و مشاجرههای مکرر یا مشکلات مدیریت خشم دارند. هنگامی که اطرافیان فرد سواد احساسی نداشته باشند، کسب آن بسیار سختتر میشود. این مسئله باعث میشود آنچه خارج از خانه اتفاق میافتد، اهمیت بیشتری پیدا کند. همچنین کودکان بیشتر وقت خود را بیرون از خانه و در مدرسه میگذرانند، بنابراین این سؤال پیش میآید که آیا معلمان سواد عاطفی را رواج میدهند یا خیر.
اگرچه برخی از معلمان و مسئولان نگهداری از کودکان میدانند سواد عاطفی چیست، به این مسئله بهاندازه برخی دیگر از جنبههای رشد توجه نشده است. درنتیجه ممکن است آنقدر که برای جبران کمبودهای زندگی خانوادگی کودکان لازم است، به آنها توجه نشود.
مشکل دیگر ماهیت تعامل اجتماعی امروزی است. در دنیای امروز، ما در گوشیها و تبلتها و رایانههایمان دفن شدهایم و بیش از اینکه زمان خود را صرف تعامل با افرادی کنیم که با آنها در یک اتاقیم، آن را صرف ارسال پیام و فضای مجازی میکنیم. درنتیجه فرصت کمتری برای تعاملات معنادار رودررو با دیگران نصیبمان میشود.
علاوه بر این، انتظارات ما از پسران و دختران متفاوت است. بهدلیل هنجارهای جنسیتی اجتماعی، این باور وجود دارد که پسران و مردان نباید احساسات خود را ابراز کنند. بنابراین پسران فرصت کمتری برای کسب سواد عاطفی دارند و فرصت درک احساسات و همدلی بیشتر به دختران داده میشود.
ابراز احساسات ممکن است هم عمدا انجام شود (یعنی شما آگاهانه آن را ابراز کنید) و هم غیرعمدی (مثل وقتی که نمیدانید زبان بدن یا حالت چهره شما به دیگران نشان میدهد که عصبانی هستید). درست مثل یادگیری ریاضی یا اسکیت و هر مهارت دیگری، تقویت سواد عاطفی نیز به زمان نیاز دارد. بااینحال مهارتی نیست که لزوما در خانه، مدرسه یا محل کار به ما معرفی و آموزش داده شود. سواد احساسی چیزی است که باید در بزرگسالی خودمان را به یادگیری آن متعهد کنیم.
اولین قدم تمرینِ توجه و شناسایی احساسات خود در طول روز است. میتوانید از اپلیکیشن Mood Meter برای ایجاد مهارتهای سواد عاطفی استفاده کنید. همچنین با نحوه ابراز احساسات مختلف در بدن خود آشنا شوید. مثلا برخی از اولین علائم ناراحتی، شادی، شگفتی یا عصبانیت شما چیست؟ هرچه بیشتر این تمرین را انجام دهید، نامگذاری و شناسایی احساسات آسانتر میشود.
هنگامی که متوجه میشوید احساسی درون شما شکل گرفته است و آن را نامگذاری میکنید، بلافاصله خود را در لحظه حال مستقر میکنید و جلوی واکنش ناخودآگاه ناشی از آن احساس را میگیرید. این کار به شما فرصتی میدهد تا خودتنظیمی کنید، مکث کنید، محیط خود و اطرافیانتان را در نظر بگیرید و سپس مناسبترین راه برای ابراز احساسات را تعیین کنید.
کلود استینر در این کتاب با بیانی شیوا و نثری روان تمرینات خاصی را به ما میآموزد که با انجام آنها میتوانیم آگاهیمان به احساسات خود و دیگران را افزایش دهیم و به این ترتیب به سواد احساسی خود بیفزاییم. یکی از تمرینات کتاب «سواد عاطفی و عشق» انتقال احساس رضایت به خود و دیگران در مراودات روزمره است. استینر در کتاب سواد عاطفی و عشق با ارائه دستورالعملهایی به ما میآموزد که با معکوسکردن الگوهای خطرناک خودتخریبی، زندگی عاطفیمان را کنترل کنیم.
برای افزایش سواد عاطفی کتاب «هنر همهفنحریفشدن در احساسات» بسیار مفید است. در این کتاب از بهکارگیری قدرت احساسات برای کمک به رشد و شکوفایی صحبت شده است. مارک براکت نتیجه سالها تحقیق و مطالعه خود را در این کتاب با ما در میان گذاشته است و به ما نشان میدهد که پنهانکردن احساسات و بهزباننیاوردن آنها چه آسیبهای بدی به ما و زندگیمان میزند. او در این کتاب به ما مهارتهایی را برای شناخت و مهار احساساتمان میآموزد.
امیدواریم با استفاده از راهکارها و منابعی که در این مقاله معرفی کردیم، بتوانید قدم بزرگی برای افزایش سواد عاطفی خود بردارید. آیا موقعیتی در زندگیتان را به خاطر میآورید که بهدلیل مهارنکردن احساسات خود دچار مشکل شده باشید؟ لطفا تجربه خود را در قسمت دیدگاهها با ما و مخاطبان «چطور» در میان بگذارید.
پاسخ ها