سریال «گردنزنی» به کارگردانی سامان سالور محصول فیلمنت که تاکنون پنج قسمت از آن پخش شده، از جمله آثاری است که در قسمت نخست آن نقطه عطف خوبی قرار داده شده و الباقی داستان حول محور آن میچرخد.
سریال «گردنزنی» به کارگردانی سامان سالور محصول فیلمنت که تاکنون پنج قسمت از آن پخش شده، از جمله آثاری است که در قسمت نخست آن نقطه عطف خوبی قرار داده شده و الباقی داستان حول محور آن میچرخد.
به گزارش فیلم نت نیوز ، یکی از جذابیتهای سریالهایی که براساس معما شکل گرفته و پیش میروند، گرهافکنی و به مرور باز شدن گرهها در روند پیشرفت داستان است که تماشاگر را در این مسیر همراه خود میکند. به این ترتیب تماشاگر با فاصله از قصه نایستاده و با حدس و گمانهایی که حول محور معمای شکل گرفته میزند، با آن همدل و همراه میشود.
سریال «گردنزنی» به کارگردانی سامان سالور محصول فیلمنت که تاکنون پنج قسمت از آن پخش شده، از جمله این آثار است که در قسمت نخست آن نقطه عطف خوبی قرار داده شده و الباقی داستان حول محور آن میچرخد. عطف تکان دهندهای که تماشاگر را تحت تاثیر خود قرار داده و مشتاق تماشای ادامه آن میکند. همان الگوی قدیمی امتحان پس داده در سریالهای پلیسی-جنایی که گردنزنی را پیش برده و به جلو هدایت میکند. با ورود پدر شاهرخ به خانه گیسو، قصه وارد فاز تازهای شده و در نهایت هم به نقطه عطف بعدی میرسد. جایی که پدر شاهرخ به دست فردی ناشناس به قتل رسیده و تماشاگر را به گمانهزنی در رابطه با قاتل که میتواند یکی از اعضای خانوادههای مقتولین باشد، وادار میکند. آدمهایی که هر یک میتوانند دلیلی برای انجام این کار داشته باشند. برای مثال میتوان به مانی اشاره کرد که اختلاف کهنهای با نیما داشته و داستانکی هم با محوریت اختلاف او و تارا شیخ به موازات قصه اصلی پیش میرود. همین طور پیدا شدن پنجه بوکس متعلق به مانی که ماجرا را پیچیدهتر میکند.
بردیا برادر باران مهمترین مظنون به قتل است که کلکسیونی از چاقو داشته و گم شدن یکی از آنها هم این ظن را به شدت تقویت میکند. ضمن این که با طناز نامزد شاهرخ هم ارتباط برقرار کرده و بخش مهمی از قسمت چهارم و پنجم سریال را به خود اختصاص داده است. گم شدن گوشی موبایل پدر شاهرخ نیز بر ابهامهای قصه افزوده و توجه تماشاگر را به مونا خواهر نیما معطوف میکند که بیش از بقیه مضطرب و پریشان است. با ورود فریبرز برادر ناتنی گیسو به داستان، داستانک دیگری با محوریت او و خانوادهاش شکل گرفته که بیش از هر چیز روی شخصیت چندلایه گیسو نور میاندازد. از مشکلات مالی فریبرز به واسطه قمار تا اختلاف قدیمی او با خواهر ناتنی بر سر ارث پدری و نگهداری از داود برادر شیرین عقلشان. به این ترتیب فریبرز هم در مظان اتهام قرار گرفته و ذهن تماشاگر را به خود مشغول میکند.
امیر که زمانی خواستگار باران بوده و حال افسر پرونده قتل او و نیما است، دیگر شخصیت کلیدی سریال در قسمتهای اخیر به حساب میآید که برای حل معمای طرح شده وارد عمل شده است. یک سو وظیفه قانونی و سوی دیگر عشق نافرجام به باران و رفاقت قدیمی با بهمن برادر او، به امیر لایههای درونی بیشتری بخشیده و جذابتر میکند. در طرف مقابل، شاهرخ شخصیت مهمی است که عنوان قاتل را یدک میکشد و در عین حال به دنبال پدر مفقود شدهاش نیز میگردد. رابطهاش با طناز هم تکههای دیگری از شاهرخ را شکل داده و روی جنبه قربانی بودن او در عشق جنونآمیزش مانور داده میشود. در عین حال اندک فلاش بکها هم که میتواند بیش از اینها باشد، شناخت بیشتری نسبت به امیر، بهمن و به خصوص باران و مونا داده و در عین حال روی رابطه قدیمی دو خانواده به عنوان همسایه تاکید میکند؛ رابطه ای با نوسان زیاد و زخمی کهنه که پس از کشته شدن پدر شاهرخ سر باز کرده و اعضای دو خانواده را در کشمکش با یکدیگر قرار میدهد.
زامیاد سعدوندیان به عنوان نویسنده فیلمنامه در این پنج قسمت پخش شده تلاش کرده قصه خود را در بستری معمایی روایت کرده و آن را با بهرهگیری از شخصیتهای متعدد و داستانکهای مرتبط با آنها پیش ببرد؛ موضوعی که خوشایند دوستداران «گردن زنی» بوده و یکی از برگ برندههای آن به حساب میآید. سالور هم تلاش کرده تا فضای پرتنش حاکم بر قصه را با تکیه بر دکوپاژ خود متکی بر نماهای درشت و حضور شخصیتهای پرتعداد در سکانسهای داخل خانه به تصویر بکشد که در این امر نیز تا حدود زیادی موفق بوده است.
محمد جلیلوند منتقد سینما
سریال گردنزنی را در فیلم نت تماشا کنید
پاسخ ها