کار کودکان یکی از عواملی است که به کودکان آسیب جدی وارد میکند. این آسیب محدود به کودکان نمیماند و به جامعه بازمیگردد. وجود این پدیده، ضمن اینکه آسیبی علیه کودکان است، آسیبی علیه جامعه و دیگر اقشار جامعه نیز هست.
شرق-قاسم حسنی: کار کودکان یکی از عواملی است که به کودکان آسیب جدی وارد میکند. این آسیب محدود به کودکان نمیماند و به جامعه بازمیگردد. وجود این پدیده، ضمن اینکه آسیبی علیه کودکان است، آسیبی علیه جامعه و دیگر اقشار جامعه نیز هست.
اینکه کار کودک در تاریخ پرفرازونشیب خود چه مسیری را طی کرده و در دورههای مختلف چگونه بوده، بحثی است که خارج از حوصله این گفتوگوست. در گذشته کار کودک ریشه در ساختار خانواده داشته است و در بسیاری موارد کودکان کنار دیگر بزرگسالان خانواده خود کار میکردهاند و اگرچه آسیبهای جسمی و روانی زیادی را متحمل میشدند اما به دلیل آنکه درون ساختار خانواده و قوم و قبیلهای بوده، آسیبش از آنچه ما امروزه شاهدش هستیم، بهمراتب کمتر بوده است. یکی دیگر از موضوعاتی که این روزها شاهدش هستیم و از طرف بعضی از مسئولان به آن اشاره میشود، جداکردن مسئله استثمار کودکان از مسئله کار کودک است. آنها اعلام میکنند «ما با کار کودکان مخالف نیستیم، با استثمار کودکان مخالفیم». این نگرش ما را به اشتباه میاندازد، چون اساسا آنچه امروزه در جهان بهعنوان کار کودکان تعریف میشود، یکی از مؤلفههای اصلیاش بهرهکشی و استثمار است، وگرنه هیچکس از روی سیری، تفریح و تفنن کودکش را از آموزش و حمایت و امنیت محروم نمیکند و به چرخه کار نمیفرستد. طبیعتا کودکان در این خانوادهها به دنبال کار فرستاده میشوند تا یک هدف اقتصادی را دنبال کنند و تحقق آن هدف اقتصادی با استثمار و بهرهکشی از کودکان همراه است؛ بنابراین استثمار کودکان را نمیتوان از کار کودکان جدا کرد. برای روشنشدن موضوع بهتر است به تعریف علمی کار کودک رجوع کنیم: «درگیر کردن کودکان در فعالیتهای اقتصادیای را که سبب محرومیت آنان از حقوقشان میشود و به طور معمول با آسیب و بهرهکشی همراه است، کار کودک میگوییم». همانطورکه میبینید در اینجا هم از واژه درگیر کردن استفاده شده نه از واژه مشارکت. واژه درگیرکردن بار منفی دارد و اجباری پشتش نهفته است و با هدف اقتصادی انجام میشود. این هدف اقتصادی میتواند در مواقعی غیرمستقیم هم باشد. این شکل از درگیرکردن کودکان مسلما با محرومیت از حقوق همراه است. ما نمیتوانیم کودکی را صبح به جای اینکه به مدرسه برود، غذای مناسب بخورد و امنیت و حمایت عاطفی خانواده را داشته باشد، راهی بازار کار کنیم و محرومیتی را که متحمل میشود، نادیده بگیریم. این محرومیت در لایههای زیرین نهفته است و آخرین مؤلفه تعریف کار کودک همین بحث استثمار و بهرهکشی است. هیچکس کودکی را بدون هدف استثمار درگیر یک مقوله اقتصادی و محروم از حقوق مسلم کودکیاش نمیکند. بنابراین میخواهم بگویم که مقوله کار کودک و استثمار کودکان دو اصل جداناشدنیاند و ما نمیتوانیم این دو تا مسئله را از یکدیگر جدا کنیم. در اینجا ضروری است که مسئولان عزیزی که سعی میکنند این دو مقوله را از یکدیگر جدا کنند، مخاطب قرار دهیم و بگوییم که آنچه دنیا بهعنوان کار کودک میشناسد، همان چیزی است که استثمار و بهرهکشی در آن نهفته است. بنابراین اگر ما بگوییم که با کار کودک مخالف نیستیم اما با استثمار کودکان مخالفیم، درواقع در حال بیان یک تناقض بزرگ هستیم و افکار عمومی میتوانند ما را زیر سؤال ببرند که شما در حال مشروعیتبخشیدن به کار کودک هستید. چگونه میشود مخالف استثمار کودکان باشید اما با کار کودک همراه و موافق؟
مسئله بعدی دیدگاهی است که اخیرا راجع به جمعآوری کودکان از سطح شهر مطرح میشود که باید عرض کنم که براساس تجربیات بیشتر از ۳۰ سال گذشته، حدودا ۳۲ یا ۳۳ مرتبه بحث جمعآوری کودکان از سطح شهر مطرح شده و هربار هم ناموفق بوده است. این طرحها نهتنها آسیبها و نگرانیهای مضاعفی را برای کودک به همراه داشته بلکه در واقع باعث اتلاف منابعی در سطح ملی نیز شده است. اول از همه باید از مسئول عزیزی که قصد دارند چهره شهر را از دیو سیاه آسیبها از جمله کودکان کار پاک کنند، این سؤال مهم را بپرسم که آیا هدف از این حرکت صادقانه و شفاف نگرانی ما بابت کودکان است یا نگرانی ما بابت چهره شهر؟ اگر نگرانی ما بابت کودکان است و میخواهیم چهره شهر را از حضور کودکان کار پاک کنیم، باید عرض کنم که کودکانی که در خیابان کار میکنند، فقط بخش کوچکی از جمعیت کودکان کار هستند. کودکان بسیاری در مشاغل خانگی، زبالهگردی،کورهپزخانهها، کارگاههای غیررسمی و زیرزمینی، کارگاههای شبانه مانند قهوهخانههای بینراهی، شیشهگریها و بسیاری مشاغل دیگر دور از چشم ما مشغول به کار هستند. برای مثال در مشاغل خانگی کودکان گاهی 12 تا 14 ساعت کار میکنند، آنهم برای درآمد و عایدی بسیار ناچیز. هدفم از بازگوکردن این حقایق این است که اگر ما با طرح مسئله جمعآوری نگران وضعیت کودکان و نگران رنج این کودکانیم، لازم است که ما نگاهمان را از کودکان کار در خیابان به همه جمعیت کودکان کار تسری دهیم و بهجای استفاده از کلمه کودکان کار عبارت «پایانبخشیدن به کار کودکان» را در اظهارات خودمان استفاده کنیم. اما اگر مسئله نگرانی ما درباره چهره شهر است، اینجا باید اشاره کنم که ما لازم است از درون به موضوع نگاه کنیم نه از بیرون. نگاهی که به دنبال پاککردن چهره شهر از آسیب است، بیشتر در ناخودآگاه خویش نگران نگاه و قضاوتی است که دیگران درباره شهر ما، وضعیت ما و موقعیت ما دارد. اینجا من فکر میکنم این نگرانی -که میتواند البته درست هم باشد- نباید باعث آزار و اذیت کودکان و اضافهکردن رنج بیشتری به آنها و خانوادههایشان شود. لازم است که ما راهحلهای دیگری را در پیش بگیریم. کشورهای زیادی با مسئله کار کودک مواجه هستند. هند یکی از این کشورهاست که شاهد حضور کودکان در خیابان است. برزیل در گذشته همینطور بوده و بسیاری از کشورهای دیگر نیز این شرایط را تجربه کردهاند. روش آنها برای رفع این بحران حضور در کنار کودکان است. شما تصور کنید کشوری مثل هند بخواهد چهره شهر را از کودکان کار پاک کند، مگر امکان دارد؟ با توجه به حجم جمعیت و مشکلات ملی و اقتصادی که درگیر آن است، اصلا شدنی نیست.
به امید روزی که هیچ کودکی از حقوق کودکانه خودش محروم نباشد.
* از مؤسسان و مدیرعامل انجمن حمایت از کودکان کار
پاسخ ها